تاریخ شفاهی-علینقی عالیخانی( ۲۷)
آسانسور را برای نخستین بار در ایتالیا دیدم
نخستین مواجههتان با جهان غیر ایران را به یاد میآورید؟ یا نخستین چیزی که به چشمتان خورد و برایتان تازگی داشت؟
کاملا یادم است. آن زمان هواپیماها هنوز قدرت این را که یکسره به نقطه دوری بروند، نداشتند؛ در نتیجه، در بین راه توقف میکردند. هواپیمای ما هم اول در دمشق توقف کرد، بعد شب را در رم ماندیم و مسافران را هم از طرف شرکت هواپیمایی بردند به یک هتل و خلاصه شب را آنجا گذراندیم تا روز بعد حرکت کنیم. هواپیمایمان هم همان اس.اس بود چون هواپیماها نمیتوانستند شب پرواز کنند و ما هم، دیگر هواپیما را عوض نکردیم؛ بنابراین نخستین تماسم با دنیای خارج از ایران در رم بود. نخستین چیزی هم که برایم تازگی داشت این بود که در هتل برای رفتن به اتاقم باید با آسانسور میرفتم طبقه بالاتر، تا آن موقع با آسانسور روبهرو نشده بودم یا مثلا برای صبحانه یک نان گردی آورده بودند که سفت بود و ما در ایران این نان سفت را نداشتیم، اما خب در کل آنجا چیزی که خیلی توجهم را جلب کند، نبود.