ناامنی در مملکت بیداد می‌کرد

به مجرد اشغال ایران هم یک مرتبه تمام آن سیستم فرو ریخت؛ دیگر نه نظمی در کارها وجود داشت، نه برنامه‌ای انجام می‌شد نه پیشرفتی بود؛ در کارها همه‌چیز دچار هرج و مرج شده بود. چیزی که شما فقط آن را در کتاب‌ها خوانده‌اید چون خودتان که به دنیا نیامده بودید، ناامنی‌ای بود که در مملکت ایجاد شد؛ مثلا در سر راه تهران به مشهد در چندین نقطه به‌طور دائم راهزنی بود. می‌ریختند یک عده را می‌کشتند و مردم را لخت می‌کردند و می‌رفتند. چیزهایی به این سادگی. مثلا فرض کنید یکی‌اش در نزدیک سمنان اتفاق می‌افتاد. فکر نکنید این اتفاقات خیلی دور از تهران می‌افتاد چیزهایی به این سادگی. جاهای دیگر هم که خیلی دور افتاده بودند امکان این (اتفا‌ق‌ها) وجود داشت؛ بنابراین (مملکت) به کلی یک مملکت دیگری شده بود. (آن شرایط) از هر نظر برای ما قابل قبول نبود.