مختصات معماری چینی در خاورمیانه

اندیشکده بروکینگز در گزارشی تحلیلی به قلم یون سان، همکار غیرمقیم مرکز اقتصاد و دیپلماسی چین، به نقشه راه پکن در خاورمیانه در بازه زمانی ۲۰۲۵ تا ۲۰۲۹ پرداخته و می‌نویسد: در منطقه خاورمیانه، راهبرد چینی‌ها روی یک برنامه جامع جهت گسترش نفوذ در قریب به همه حوزه‌های کلیدی متمرکز بوده است. بااین‌حال، چهار سال پیش رو، برای تسریع تعاملات سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک چین در خاورمیانه، با تمرکز قوی روی تنوع‌بخشی به روابط اقتصادی، مشارکت در صلح و میانجی‌گری، و مدیریت موازنه قدرت منطقه‌ای که به دنبال جنگ غزه دگرگون شده است، ضروری خواهد بود.

ادامه وابستگی به نفت خاورمیانه

وقتی چین، منطقه خاورمیانه را در راهبرد جهانی خود ارزیابی می‌کند، مهم‌ترین منافع ملی آن همیشه در امنیت انرژی نهفته است. ازآنجا‌که چین به‌شدت به واردات انرژی وابسته است، خاورمیانه شریکی اجتناب‌ناپذیر و ضروری برای این کشور محسوب می‌شود. در سال ۲۰۲۲، حدود ۵۳درصد از واردات نفت خام چین، از کشورهای منطقه خاورمیانه بود. طبق گزارش اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده، واردات نفت خام چین در سال ۲۰۲۳ به رکورد ۱۱.۳میلیون بشکه در روز رسید که نسبت به سال قبل از آن، ۱۰درصد رشد را نشان می‌دهد. کشورهای خاورمیانه، از جمله عربستان سعودی، عراق، امارات متحده عربی، عمان، کویت، قطر و ایران، در صدر سبد واردات انرژی چین قرار دارند.

 با هدف اطمینان از دسترسی مستمر به انرژی، چین تلاش وسیعی را به‌منظور اجتناب از وابستگی بیش از حد به نفت انجام داده است. طبق گفت‌وگوهایی که نویسنده مقاله حاضر در اکتبر ۲۰۲۴با کارشناسان چینی انجام داد، خرد متعارف جامعه سیاست خارجی چین، بر این اصل بنا شده است که پکن نباید بیش از ۲۰درصد نفت خام خود را از هیچ کشوری، صرف‌نظر از اینکه روسیه یا عربستان سعودی باشد، وارد کند. بااین‌حال، اجتناب عمدی از وابستگی به یک کشور، از وابستگی چین به خاورمیانه به‌عنوان یک منطقه دارای اولویت نمی‌کاهد.

به‌رغم تعهد چین به برنامه موسوم به «کربن خنثی» و گذار سبز، دور از ذهن به نظر می‌رسد که تنوع سبد انرژی چین بر میزان وابستگی این کشور به نفت خاورمیانه طی چهار سال آینده تاثیرگذار باشد. ازآنجا‌که چین کاهش زغال‌سنگ را در مصرف کلی انرژی خود در اولویت قرار داده است، نفت و گاز به ‌عنوان جایگزین‌های «پاک‌تر» تلقی می‌شوند. به ‌عبارت‌ دیگر، حتی اگر چین قصد کاهش انتشار کربن را داشته باشد، زغال‌سنگ به‌جای نفت و گاز در اولویت کاهش قرار دارد. به همین دلیل است که در فاصله سال‌های ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۱، درصد زغال‌سنگ در مصرف انرژی کلی چین، از ۶۸.۵درصد به ۵۵.۳درصد کاهش‌ یافته است، درحالی‌که میزان مصرف نفت از ۱۷درصد به ۱۸درصد افزایش ‌یافته است.

وابستگی چین به هیدروکربن‌های خاورمیانه دو پیامد فوری دارد: اول، چین باید از تولید انرژی پایدار در منطقه پاسداری کند. دوم، چین باید از حمل‌ونقل ایمن انرژی از منطقه به چین محافظت کند. این دو اولویت تضمین می‌کنند که هرگونه درگیری که بر تولید یا حمل‌ونقل محموله‌های نفتی چین تاثیر بگذارد یا آن را مختل کند، در راستای منافع ملی چین نخواهد بود. راهبُرد چین در خاورمیانه، در طول دولت آینده ترامپ به‌شدت به حفظ تولید و حمل‌ونقل نفت بستگی دارد.

تنوع‌بخشی به تعاملات اقتصادی

 تاثیر نهایی جنگ در غزه بر آینده منطقه نامعلوم است، اما چندین مسیر راهبرد چین در خاورمیانه بدون توجه به این موضوع تسریع خواهد شد. اول، گسترش و تنوع روابط اقتصادی چین در منطقه، در بخش‌های غیرمرتبط باانرژی عمیق‌تر خواهد شد. برخلاف تصور مرسوم که روابط اقتصادی چین با خاورمیانه کاملا به تجارت انرژی وابسته است، صادرات چین به این منطقه در سال ۲۰۲۲به رقم حدود ۲۲۹میلیارد دلار رسید، درحالی‌که میزان واردات از ۲۷۸میلیارد دلار فراتر رفت. عمده‌ترین کالاهایی که چین به این منطقه صادر می‌کند ماشین‌آلات و قطعات است، درحالی‌که واردات آن عمدتا از منابع طبیعی است. این نشان می‌دهد که خاورمیانه به بازار مهمی برای چین بدل شده است و چین به دنبال زمینه‌سازی بیشتر برای افزایش صادرات محصولات چینی خواهد بود.

 به‌علاوه، چین غوطه‌ور در توسعه زیرساخت‌ها، انرژی‌های جدید و پاک، اقتصاد دیجیتال و هوش مصنوعی (AI) در خاورمیانه است و درعین‌حال راهبردهای چینی، مانند طرح کمربند و جاده، با طرح‌های اولیه خاورمیانه مانند چشم‌انداز ۲۰۳۰ عربستان سعودی همسوست. در چهار سال آینده، چین، خاورمیانه را با حضور اقتصادی خود، از جمله نه‌تنها تجارت کالا، بلکه در خدمات، بیشتر اشباع خواهد کرد.

در سال‌های اخیر، شرکت‌های چینی هوش مصنوعی به طور فعال در حال ایجاد مشارکت برای گسترش دسترسی به بازار خود در خاورمیانه بوده‌اند. در نتیجه همکاری فناوری دیجیتال بین چین و کشورهای منطقه احتمالا تاثیرگذارترین نوع همکاری‌ها خواهد بود.

تقویت روابط با بازیگران کلیدی

 بحران غزه، دیپلماسی مرسوم چین که به طور سنتی نقش یک وزنه و ایجادکننده تعادل در معادلات منطقه را برای خود تعریف می‌کند، در معرض یک آزمون جدی جهت آگاهی از میزان تاب‌آوری آن قرار داده است. تا سال ۲۰۲۳، چین توانسته بود روابط خود را با همه طرف‌های منطقه، از‌جمله عربستان سعودی و ایران، و سایر کشورهای جهان عرب و اسرائیل به‌خوبی حفظ کند. این انعطاف‌پذیری راهبردی به دلیل مواضع نسبتا بی‌طرفانه چین و پرهیز از جانب‌داری و اصطکاک با قدرت‌های منطقه‌ای امکان‌پذیر شد. بااین‌حال، بحران غزه محدودیت دیپلماسی بی‌طرفانه یا موازنه‌ساز پکن را به‌خوبی نمایان ساخت و نشان داد پکن لازم است در مسیر دیپلماسی خود در منطقه خاورمیانه تجدیدنظر کند.

 اول اینکه بسیاری در چین، بحران غزه را  یک عقبگرد موقتی برای روند آشتی اسرائیل و کشورهای عربی می‌دانند و بر این باورند که عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی، در نهایت محقق خواهد شد. چین لزوما خود را حامی چنین عادی‌سازی‌ای نمی‌داند، زیرا یک پیمان امنیتی بین ایالات متحده و عربستان سعودی که پیش‌شرط عادی‌سازی اسرائیل و عربستان است، تلاش‌های پکن را برای شکل‌دادن به یک معماری جدید امنیت منطقه‌ای با دخالت و نفوذ کمتر ایالات متحده تضعیف خواهد کرد.  چین هنوز نفوذ و تاثیرگذاری چشمگیری بر مسیر تصمیم‌های راهبردی عربستان سعودی ندارد. بااین‌وجود، پکن احتمالا از روابط خود با ریاض در حوزه انرژی، اقتصاد و سیاست، برای خنثی‌کردن آثار توافق دفاعی بین عربستان و ایالات متحده، به‌ویژه اگر چنین پیمانی شامل بندهایی باشد که مانع از همکاری امنیتی و فناوری بین چین و عربستان سعودی شود، استفاده خواهد کرد. این بدان معناست که چین، به‌منظور ایجاد تعادل در روابط امنیتی عمیق خود با ایالات متحده، ایجاد اهرم فشار و تقویت روابط با عربستان سعودی (و همچنین سایر کشورهای کلیدی عربی) را در اولویت قرار خواهد داد. پکن همچنین علیه یک سازمان یا سازوکار امنیتی منطقه‌ای به رهبری ایالات متحده - چیزی که چینی‌ها آن را «ناتوی خاورمیانه» می‌نامند - تلاش کرده است. اگرچه دخالت امنیتی نوپا و سطحی چین در منطقه به این معنی است که این روند عمدتا مستقل از پکن اتفاق می‌افتد، بااین‌وجود، واقعیت‌های موجود، پکن را از تلاش برای اثرگذاری بر تحولات منطقه‌ای باز نمی‌دارد.

اهمیت ایران در بنای امنیتی چین

به همین ترتیب، حمایت چین از تلاش‌های ایران برای بازیابی قدرت و اعتبار خود پس از آنکه این کشور ضرباتی را از حملات اسرائیل به متحدانش، از جمله حماس و حزب‌الله، متحمل شد، بااهمیت است. چین مایل است معماری امنیتی منطقه‌ای را که بر توازن قوا تثبیت شده است، با ایران به‌عنوان یک ستون قوی و به‌عنوان شریک چین در مقابله با سلطه ایالات متحده در امور امنیتی منطقه شاهد باشد؛ بنابراین، تضعیف ایران برای این رویکرد مساعد نیست. چین در سال ۲۰۲۱ طرح ۲۵ساله تعامل اقتصادی با ایران را امضا کرد، اما در زمینه سرمایه‌گذاری و همکاری اقتصادی پیشرفت‌های اندکی میان دو کشور وجود داشته است.

 در آینده، چین ممکن است بازسازی قدرت تهران را برای حفظ توازن قدرت منطقه در اولویت قرار دهد. این امر می‌تواند مستلزم واردات بیشتر نفت خام از ایران، سرمایه‌گذاری بیشتر در زیرساخت‌های ایران و حمایت از رویکرد منطقه‌ای این کشور باشد. چین همچنان نگران تهدید تحریم‌های ایالات متحده است، اما چنین حمایتی از سوی پکن، ممکن است به شیوه‌ای نسبتا کمتر سیاسی، مانند تجارت غیرقانونی، کمک‌های توسعه و حمایت دیپلماتیک، رخ دهد. پکن ادعای وجود «محور شرارت» با روسیه، کره شمالی و ایران را رد می‌کند، اما پشت درهای بسته، مقامات چینی به این واقعیت معترف هستند که این متحدان، در عرصه بین‌المللی، مشترکات و منافع بیشتری در مقایسه با ایالات متحده با پکن دارند. اگر روابط ایالات متحده و چین وارد یک «سقوط آزاد» دیگر در دولت دوم ترامپ شود، این احساسات به طور بالقوه می‌تواند تشدید شود. در مجموع، چین اجازه نخواهد داد تهران شکست بخورد، به‌ویژه به این دلیل که روابط پکن با تهران احتمالا به تعادل روابط عربستان سعودی با ایالات متحده و اسرائیل کمک خواهد کرد.

مشارکت در صلح و میانجی‌گری در مناقشه

رئیس‌جمهور شی جین پینگ برای اولین بار مفهوم معماری جدید «امنیت مشترک، جامع، همکاری‌جویانه و پایدار» در خاورمیانه را در سال ۲۰۱۸ در هشتمین مجمع همکاری چین و کشورهای عربی پیشنهاد کرد. در سال ۲۰۲۲، وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، براساس پیشنهاد شی، خواستار «معماری امنیتی جدید در خاورمیانه» شد. وانگ علاوه بر مواضع مناقصه بر اساس اصولی مانند پایبندی به گفت‌وگوهای سیاسی و دیپلماتیک، مرکزیت کشورهای منطقه و تقدس منشور ملل متحد، دو پیشنهاد ویژه در مورد گفت‌وگوهای صلح منطقه‌ای ارائه کرد: اول، کنفرانس صلح بین‌المللی در مورد حل‌وفصل مساله فلسطین بر اساس راه‌حل دو دولتی؛ و دوم، پلتفرم گفت‌وگوی امنیتی خلیج فارس برای رسیدگی به تنش بین ایران و کشورهای عربی. بر اساس این دیدگاه‌ها، هدف چین جایگزین شدن با آمریکا به‌عنوان ضامن امنیت در منطقه نیست. در عوض، چین در تلاش است با تسهیل ایجاد یک ساختار امنیتی جدید در خاورمیانه، سلطه منطقه‌ای ایالات متحده را جابه‌جا کند؛ ساختاری که چین با توجه به وزن رو به رشد اقتصادی و روابط سیاسی با قدرت‌های مختلف در منطقه می‌تواند نقش مهم‌تری در آن ایفا کند.

چین از زمان معرفی چشم‌انداز جدید خود دو موفقیت در مسائل صلح و درگیری خاورمیانه داشته است. در مارس ۲۰۲۳، عربستان سعودی و ایران به توافق‌نامه صلح در پکن دست یافتند که ظاهرا با میانجیگری چین انجام شد. نقش دقیقی که چین در این توافق ایفا کرد موضوع بحث‌های سنگینی است و تمرکز بر این است که آیا چین فقط گفت‌وگو را تسهیل کرده یا در واقع میانجی‌گری اساسی کرده است. با‌این‌حال، این اولین موفقیت بزرگ چین در میانجی‌گری در یک درگیری بین المللی بود. دومین موفقیت چین در ژوئیه ۲۰۲۴رخ داد، زمانی که ۱۴جناح مختلف فلسطینی اعلامیه پکن در مورد تقویت وحدت ملی فلسطینی در پکن را امضا کردند. تردیدها در مورد عملی بودن و اجرای این توافق بسیار زیاد است، اما این واقعیت که چین حداقل ریاست این فرآیند را بر عهده داشت، نشان‌دهنده نفوذ فزاینده آن بر این موضوع است.

چین با جایگاه تازه خود به عنوان یک صلح‌ساز منطقه‌ای، بدون شک مشارکت خود را در امور صلح خاورمیانه در چهار سال آینده افزایش خواهد داد. به نظر می‌رسد دیپلمات‌های چینی و نظریه‌پردازان خاورمیانه‌ای برای کمک به ایده‌ها و برنامه‌هایی در این راستا بسیج شده‌اند. پیش‌بینی می‌شود پکن از نفوذ دیپلماتیک و بسیاری از کانال‌های ارتباطی خود برای اثبات نقش و مشارکت خود استفاده کند.

با‌این‌حال، میانجی‌گری چین در موضوع اسرائیل و فلسطین آسان نخواهد بود. ناتوانی چشمگیر پکن در ایجاد تغییر در جنگ غزه نشان‌دهنده ضعف چین به عنوان یک میانجی صلح است. درواقع، لحظه‌ای که چین با خودداری از محکوم کردن حمله ۷ اکتبر حماس، سمت یک طرف ایستاد، بی‌طرفی و اعتبار خود را به عنوان میانجی از دست داد. این امر حکم می‌کند که چین باید روابط و نفوذ خود را بر پویایی داخلی فلسطین افزایش دهد تا قدرت جنبش فلسطینی را تقویت کند و توانایی پکن برای میانجی‌گری در مناقشه را افزایش دهد. بازسازی پس از جنگ در غزه، لبنان و سایر مناطق درگیر مناقشه، فرصت خوبی برای چین برای دستیابی به چنین نفوذی فراهم می‌کند، زیرا چین در ساخت زیرساخت‌ها تخصص دارد و منابع مالی برای حمایت از آن را دارد.

چین همچنین ممکن است تلاش‌های خود را برای میانجی‌گری بین ایران و سایر کشورهای عرب خلیج فارس در خاورمیانه افزایش دهد. در ارزیابی چینی‌ها، واکنش معتدل و متناسب ایران به‌عنوان رهبر محور مقاومت تا اواسط اکتبر ۲۰۲۴ نشان می‌دهد تهران اشتهای بیشتری برای اقدامات آشتی‌جویانه در برابر عربستان دارد. روابط چین با ایران احتمالا شتاب بیشتری خواهد گرفت، چرا که چین می‌خواهد شاهد احیای نوعی تعادل قدرت منطقه‌ای باشد. تقویت روابط با ایران و کشورهای عربی راهی برای نفوذ بیشتر در گفت‌وگوهای سیاسی به چین می‌دهد.

حضور نظامی چین در خاورمیانه؟

این ظن دیرینه مبنی بر اینکه چین دیر یا زود به دنبال حضور نظامی در خاورمیانه برای حفاظت از منافع انرژی خود خواهد بود، بعید است تا سال ۲۰۲۹ برطرف شود. تئاتر اولویت‌دار چین همچنان غرب اقیانوس آرام است، آن هم تا زمانی که تایوان در اولویت باشد. این بدان معناست که چین باید در این بازه زمانی با ناامنی مربوط به وابستگی به انرژی در خاورمیانه زندگی کند. مدیران نفتی چین بین حساسیت و آسیب‌پذیری تمایز قائل شده‌اند و استدلال می‌کنند که وابستگی نفتی چین به خاورمیانه نسبت به وضعیت ناپایدار امنیتی منطقه حساس است اما آسیب‌پذیر نیست. این اطمینان از این قضاوت ناشی می‌شود که هیچ‌کس، از جمله ایالات متحده و کشورهای تولیدکننده نفت، نمی‌خواهند شاهد یک اختلال بزرگ در بازار جهانی باشند.

استدلالی که مدیران نفتی چینی آگاهانه مطرح می‌کنند، موقعیت‌های افراطی مانند درگیری نظامی آمریکا و چین و محاصره دریایی محموله‌های نفت چین از خاورمیانه را در نظر نمی‌گیرد. به نظر می‌رسد پکن راه‌حل عملی برای این آسیب‌پذیری نمی‌بیند. علاوه بر این، با توجه به حضور قابل‌توجه ارتش ایالات متحده در منطقه، بعید است افزایش حضور نظامی منطقه‌ای چین، آن هم با شروعی از صفر درصد، بتواند از منافع نفتی چین برای مدت طولانی محافظت کند. با‌این‌حال، این بدان معنا نیست که چین از توسعه روابط امنیتی نزدیک‌تر با کشورهای منطقه برای افزایش نفوذ خود - به جز حضور و استقرار مستقیم نظامی - دست خواهد کشید. چین در‌حال‌حاضر تعدادی ترتیبات همکاری امنیتی در منطقه دارد، از جمله مانورهای مشترک و همکاری تولید پهپاد با ایران، آموزش مشترک و فروش تسلیحات به امارات متحده عربی و همچنین تاسیسات بندری با استفاده دوگانه. از این نظر، بعید است چین در چهار سال آینده حضور نظامی مستقیمی در خاورمیانه ایجاد کند، حتی اگر همکاری امنیتی منطقه‌ای و نفوذ پکن از طریق همکاری‌های دوجانبه، فروش تسلیحات و تسهیلات با استفاده دوگانه گسترش یابد.

سدی به نام ترامپ

چالش‌های راهبردی حضور چین در خاورمیانه در دوران دولت ترامپ افزایش خواهد یافت. تا سال ۲۰۲۹، این منطقه به‌عنوان سنگ‌بنای امنیت انرژی چین باقی خواهد ماند و این امر باعث می‌شود پکن نقش، حضور و نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد تا از منافع مهم ملی خود محافظت کند. چین به تنوع بخشیدن به روابط اقتصادی خود با منطقه ادامه خواهد داد و از حوزه سنتی انرژی فراتر خواهد رفت و با سرمایه‌گذاری در گذار انرژی و اقتصاد دیجیتال و جست‌وجوی خریداران صادرات فناوری پیشرفته، اقدام خواهد کرد.

در نتیجه جنگ غزه، روابط چین با کشورهای کلیدی منطقه احتمالا از یک دوره تعدیل عبور خواهد کرد. این امر به‌ویژه در مورد اسرائیل صادق است، زیرا روابط چین و اسرائیل به دلیل بحران غزه بیشترین آسیب را دیده است. چین با پیروی از دیپلماسی متوازن، مایل به ایجاد روابط عمیق‌تر با ایران و عربستان سعودی خواهد بود و می‌تواند به تقویت توانایی ایران و بازگرداندن اعتبار آسیب‌دیده تهران در منطقه کمک کند. چین خود را نوع جدیدی از صلح‌ساز منطقه‌ای می‌داند و احتمالا قصد دارد نقش بزرگ‌تری در میانجی‌گری میان جناح‌های مختلف فلسطینی و بازسازی غزه ایفا کند. پیشنهاد «معماری امنیتی جدید در خاورمیانه» ویژگی برجسته‌تری در سیاست چین در قبال منطقه بین سال‌های ۲۰۲۵و ۲۰۲۹ خواهد بود.

همه اینها پیامدهای مهمی برای دولت آینده ترامپ دارد. از آنجا که انتظار می‌رود دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب آمریکا، از امنیت اسرائیل حمایت کند، برای عادی‌سازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل فشار بیاورد و ایران را با تحریم‌های بیشتر تحت فشار قرار دهد، چین فعالانه برای بهره‌برداری از سیاست ایالات متحده و پیشبرد منافع و نفوذ خود در منطقه تلاش خواهد کرد. بحران غزه نمونه بارز این است که چگونه چین از موقعیت واشنگتن برای تضعیف رهبری منطقه‌ای و اعتبار ایالات متحده استفاده کرده است. واشنگتن می‌تواند مطمئن باشد که چین آماده است تا این کار را برای چهار سال آینده ادامه دهد. این بدان معناست که سیاست خاورمیانه‌ای دولت ترامپ باید به دنبال پاسخی به سیاست‌های چین در منطقه باشد و فقدان آن، توانایی چین برای ایفای نقش حامی و مدافع مردم فلسطین را تقویت می‌کند و در نتیجه نفوذ پکن و روابط آن با جهان اسلام را تقویت می‌کند.

روابط اقتصادی رو‌به‌رشد و متنوع چین با خاورمیانه به طور مستقیم نقش و رهبری سنتی ایالات متحده را به چالش خواهد کشید. یک استراتژی تعامل اقتصادی قوی فراتر از موضوع نفت، هیچ‌گاه در پرونده سیاست منطقه‌ای ایالات متحده وجود ندارد. از آنجا که منطقه آینده اقتصادی خود را متصور کرده و برای تنوع بخشیدن به رشد اقتصادی برنامه‌ریزی می‌کند، ایالات متحده کنترل قطار را از دست خواهد داد و میدان را برای چین بر جای خواهد گذاشت، اگر نتواند به تقاضای منطقه برای صنایع با فناوری پیشرفته و منابع انرژی جدید پاسخ دهد.

همکاری فناورانه چین با کشورهای خاورمیانه، به‌ویژه در زمینه‌های اقتصاد دیجیتال و زیرساخت‌ها، توانایی ایالات متحده برای پیشبرد امنیت و سایر همکاری‌ها در منطقه را با چالشی فوری مواجه خواهد کرد. دولت ترامپ می‌تواند با شرکت‌های بخش خصوصی ایالات متحده همکاری کند تا گزینه‌های جایگزین برای فناوری‌ها و محصولات چینی را به کشورهای خاورمیانه ارائه دهد.