چرا پاکستان با «دوستان» دیروز خود سرشاخ شد؟
نزاع در قبیله طالبان
هنگامیکه طالبان در اوت۲۰۲۱ قدرت را در کابل به دست گرفتند، «شیخ رشید احمد»، وزیر کشور پاکستان یک کنفرانس خبری پیروزمندانه در گذرگاه تورخم با افغانستان برگزار کرد. او مدعی شد که صعود سریع طالبان به قدرت «یک بلوک جدید» ایجاد خواهد کرد و منطقه به اهمیت جهانی زیادی خواهد رسید. «عمران خان»، نخستوزیر پاکستان در آن زمان، بازگشت طالبان به قدرت را با «شکستن قید بردگی» از سوی افغانها برابر دانست. برای نزدیک به ۲۰سال، طالبان افغانستان یک شورش پیچیده و پایدار را رقم زدند که - در یک مقطع - با ائتلاف بیش از ۴۰کشور به رهبری ایالاتمتحده در افغانستان روبهرو شد. در آن دوره، رهبران و جنگجویان طالبان پناهگاههایی در داخل پاکستان در سراسر مناطق هممرز با افغانستان پیدا کردند. رهبران طالبان همچنین در شهرهای بزرگ پاکستان مانند کویته، پیشاور و سپس کراچی حضور داشته و با آن شهرها ارتباط برقرار کردند.«حمید حکیمی» در یادداشت دیروز شنبه ۲۸دسامبر (۸ دیماه) در الجزیره با مروری بر روابط طالبان افغانستان و پاکستان نوشت، بسیاری از رهبران طالبان و بسیاری از مبارزان این گروه دانشآموخته مدارس دینی اسلامی پاکستان هستند، از جمله «دارالعلوم حقانیه»، جایی که بنا به گزارشها «ملا محمد عمر»، بنیانگذار طالبان در آنجا تحصیل کرده است. در پاکستان، طالبان اکوسیستمی یافت که روابطی ارگانیک و طبیعی را در تمام طیف جامعه پاکستان تقویت میکرد. این اکوسیستم، طالبان را قادر میسازد تا دوباره خود را سازماندهی کرده و طغیان مرگباری را - که در حدود سال۲۰۰۳ آغاز شد- شروع کند. بدون حمایت و پناه از سوی پاکستان، قیام موفقیتآمیز طالبان بسیار بعید بود. با توجه به این سابقه، چه چیزی وخامت اخیر در روابط دوجانبه میان آنها را توضیح میدهد، آنهم درحالیکه ارتش پاکستان در هفته گذشته حملات هواییای را در داخل افغانستان انجام داد؟ این جدیدترین شاهد از تنش بین اسلامآباد و طالبان افغانستان است.
عوامل تاریخی و فعلی
افغانستان تاریخ پیچیدهای با پاکستان دارد. درحالیکه پاکستان از طالبان در کابل بهعنوان یک «متحد طبیعی» استقبال کرد، اما دولت طالبان نشان میدهد که کمتر از آنچه پاکستان امیدوار بود مایل به همکاری است و این گروه خود را با لفاظیهای ملیگرایانه برای جلب حمایت جامعه گستردهتر افغانستان هماهنگ میکند. رهبران طالبان همچنین مشتاقند از یک «گروه جنگجو» و مبارز به یک «دولت» تبدیل شوند – که بهظاهر یک تلاش مداوم است - و روابطی فراتر از اتکای شدید به پاکستان برقرار کنند. «خط دیورند» - مرز دوران استعمار که مناطق و جوامع را بین افغانستان و پاکستان کنونی تقسیم میکند- پس از تاسیس پاکستان در سال ۱۹۴۷، هرگز بهطور رسمی توسط هیچیک از دولتهای افغانستان به رسمیت شناخته نشد. خط دیورند بهعنوان مرز بینالمللی بین دو کشور شناخته شده است و پاکستان تقریبا بهطور کامل آن را حصارکشی کرده است. با این حال، در افغانستان، خط دیورند به یک موضوع احساسی تبدیلشده؛ زیرا باعث تقسیم پشتونها در دو طرف مرز شده است.
دولت طالبان در دهه۱۹۹۰ خط دیورند را تایید نکرد و رژیم کنونی طالبان هم از اسلاف خود پیروی میکند. در پاکستان، این بهعنوان یک خط مزاحم و چالشی برای دکترین «عمق استراتژیک» پاکستان در افغانستان تلقی میشود. با موفقیت طالبان در افغانستان، گویی عرصه شورش مسلحانه به پاکستان منتقل شده است. از سال۲۰۲۲ حملات ستیزهجویان به نیروهای امنیتی و پلیس پاکستان -بهویژه در استانهای «خیبر پختونخوا» و «بلوچستان»- افزایش قابل توجهی داشته است. مسوولیت بیشتر این حملات را «تحریک طالبان پاکستان» (TTP) یا همان گروه بهاصطلاح «طالبان پاکستان» بر عهده گرفته است. «تحریک طالبان پاکستان» و «طالبان افغانستان» برای سالها روابطی همزیستوار را ایجاد کردند و اغلب در وزیرستان و سایر مناطق پاکستان که هممرز با افغانستان است پناهگاهها، تاکتیکها و منابع مشترک داشتند.پاکستان پس از سال۲۰۰۱ با طالبان افغانستان بهعنوان «دوست» رفتار کرد - تا حدی برای تضعیف هرگونه حس ملیگرایی پشتون در مرز- و امیدوار بود که از نفوذ خود بر طالبان در تحولات داخل افغانستان و در روابط با ایالات متحده استفاده کند. در سال۲۰۱۱، «مایکل مولن»، فرمانده ارتش ایالاتمتحده در آن زمان، اظهار کرد که شبکه حقانی -یکی از اجزای کلیدی طالبان افغانستان- «بازوی واقعی» آژانس اطلاعاتی قدرتمند پاکستان (ISI) است. تحلیلگران پیشبینی کردند –همانطور که بیم آن میرفت - که حمایت پاکستان از طالبان برای به دست گرفتن قدرت در افغانستان منجر به «پیروزی همراه با شکست» در برابر گروههای جنگجوی پاکستانی و دیگر بازیگران غیردولتی خشونتآمیز خواهد شد و در نتیجه پاکستان احساس شجاعت میکرد نه ضعف.
اهمیت و پیامدهای تنش
بعید است که طالبان افغانستان هرگونه درخواست پاکستان برای اقدام علیه رهبران «تحریک طالبان پاکستان» در مناطق مرزی افغانستان با پاکستان را بپذیرد. مهم این است که چنین اقدامی تعادل طالبان با «تحریک طالبان پاکستان» را مختل کرده و فضایی را برای گروههای افراطی دیگر مانند «داعش خراسان» (ISKP) فراهم میکند. رهبران طالبان همان منطقی را بهکار میبرند که پاکستان برای نزدیک به دو دهه از آن استفاده میکرد و خواستههای دولت سابق افغانستان و ایالاتمتحده برای محدود کردن فعالیتهای طالبان در داخل سرزمینهای خود را رد میکرد. مانند پاکستان در آن زمان، طالبان اکنون استدلال میکنند که «تحریک طالبان پاکستان» یک مساله داخلی پاکستان است و اسلامآباد باید مشکلات خود را در داخل کشور حل کند.ارتش پاکستان بهاحتمال زیاد به بمباران خاک افغانستان ادامه خواهد داد و تنها با محکومیت جزئی بینالمللی مواجه خواهد شد. متاسفانه یک اولویت بینالمللی رو به رشد وجود دارد. رژیمهایی مانند اسرائیل با ادعای تهدیدات امنیتی، حملات هوایی برونمرزی انجام میدهند. علاوه بر این، ارتش پاکستان بهعنوان «نگهبان ریشهدار امنیت» در این کشور، تحتفشار شدیدی برای نشان دادن اقدامی ملموس در مقابله با ستیزهجویی و حفاظت از زیرساختهای کشور -از جمله پروژههای اقتصادی سرمایهگذاریشده توسط چین در بلوچستان- قرار دارد. حمله به خاک افغانستان باعث میشود تا پیامهایی سیاسی به مردم پاکستان برسد که بر روی یک «دشمن خارجی فعال» متمرکز شوند. این اقدام همچنین دولت را از درگیر شدن در تقاضاهای فزاینده داخلی برای توانمندسازی سیاسی و اجتماعی-اقتصادی، پشتونهای پاکستان مصون میدارد.در همین حال، دولت طالبان در افغانستان فاقد منابع، ارتش سازمانیافته و هرگونه مشارکت بینالمللی معنادار برای عقب راندن پرخاشگری پاکستان است. در مارس۲۰۲۴، یکی از رهبران ارشد نظامی طالبان اظهار کرد که ایالاتمتحده کنترل حریم هوایی افغانستان را حفظ کرده است و ظهور گاهبهگاه پهپادهای آمریکایی در آسمان افغانستان را توضیح داد. در حالی که رهبران طالبان وعده «تلافی» دادهاند، اما مشخص نیست که چگونه میتوانند این «تلافی» را در برابر یک همسایه قدرتمند نظامی که اتفاقا حامی استراتژیک بلندمدت آنها نیز هست، انجام دهند. پاکستان همچنین اهرمهای نفوذ دیگری علیه طالبان دارد: بیشتر تجارت به افغانستان محصور در خشکی از طریق پاکستان جریان دارد و پاکستان برای چندین دهه میزبان میلیونها پناهنده افغان بوده است.بااینحال، اقدام نظامی پاکستان در داخل افغانستان به احساسات ضد پاکستانی در میان مردم افغانستان دامن میزند و باعث بیگانگی بیشتر پشتونهای پاکستانی میشود. همانطور که مورد افغانستان نشان میدهد، شورشها ریشه در رنجش اجتماعی، محرومیت و سرخوردگی جوانان دارد.