به شرکت نفت دیر میآمد
علینقی عالیخانی - ۱۷۲
میخواهم بدانم که شما، آقای انتظام را چطور آدمی میدیدید؟
انتظام را من اولها خب خیلی دوستش داشتم. او هم به من به عنوان یک جوانی که رفته بودم شرکت نفت خیلی محبت داشت. یک حالت بزرگتر، کوچکتر بین ما وجود داشت. خیلی به تمام مسائل ایران علاقهمند بود، ولی آدمی که بخواهد بگیرد بنشیند و از صبح تا غروب کار بکند و وقت خودش را بگذارد ببیند که شرکت نفت ایران باید در آینده چه بشود، چنین آدمی نبود. صبحها دیر میآمد دفتر. ظهر هم که برمیگشت به خانهای در الهیه که متعلق به شرکت نفت بود و تمام امکانات آنجا در اختیارش بود، دیگر آنجا میماند. بعدازظهر دیگر انتظام شرکت نفت نمیآمد چون شرکت نفت صبحها کمی دیر شروع میشد، ولی تا عصر، ساعت چهار، کار میکردیم آنجا ولی ایشان نبودند.