فرآیند تغییرات توریستی روستاها
«رضاآباد» با گردشگری متحول شد
از چند سال قبلتر پروژهای با موضوع توانمندسازی زنان روستا در رضاآباد شروع به کار کرد. تسهیلگران موسسه طنین طبیعت تیرگان زمانی که به روستا رفتند، زنان برای فروش گلیمهایشان به انواع و اقسام روشها متوسل میشدند، آنها هر تازه واردی را دوره کرده از او میخواستند چیزی از آنها بخرد، چه گلیم باشد چه کلاه و چه جوراب پشمی. با این حال چطور میشد کلاه یا جورابی را خرید که دست و پا مدام به خارش میافتاد، گلیمیکه هنوز کاه به آن چسبیده بود.زهره، تسهیلگر روستا توانست با تغییر نگرش زنان روستا از بافت گلیمهای بزرگ به دستبند و گوشوارههای کوچک تحولی در رضاآباد ایجاد کند، با این حال مشکل این بود که کجا به فروش برسند؟ خوشبختانه گردشگری که آرام آرام در روستا پا گرفته بود، به یک باره جهشی عظیم را تجربه و بازار صنایع دستی در روستا را هم دگرگون کرد.
اولین اقامتگاهها که قرار بود در روستا ایجاد شود، تسهیلگران به این فکر افتادند کارگاههای آموزشی برای اهالی تدارک ببینند، اینکه شیوه برخورد با گردشگر چگونه باشد و چطور میتوانند فرهنگ بومیشان را حفظ کنند. در عدم پیگیریهای مجدد کارگاهها بود یا انفجار گردشگری آن هم از نوعی که هیچ قاعدهای را برنمیتابید که گردشگری در رضاآباد نتوانست به درجه پایداری مشابه روستای قلعه بالا که در فاصلهای نزدیک با این روستا است، برسد. عمده مشتریان رضاآبادی برخلاف قلعه بالاییها که برای دیدن حیات وحش میآیند، بیشتر از گردشگران جوان هستند.، عمده این افراد سختی مسیر و جاده خاکی را تحمل میکنند تا به جایی برسند که کمتر کسانی توان رفتن به آنجا را دارند. همین باعث میشود گاه فرهنگ بومی روستا در تعارض با گردشگران قرار بگیرد. آنها به دنبال شادی هستند و مردم بومی نگران آرامش روستایشان، نگرانی فرهنگی که سدهها حفظ کردهاند. چوداریها میخواهند با تاریک شدن هوا به خانه بروند، ساعتی را با خانواده باشند و استراحت کنند تا صبح خیلی زود برای رسیدگی به دام بیدار شوند. گردشگران میخواهند تا پاسی از شب بیدار باشند، در روستا و روی رملها راه بروند، شوخی کنند و بخندند و گاهی موسیقی با صدای بلند گوش کنند که همین ناراحتی اهالی را به همراه میآورد.
وضعیت گردشگری در رضاآباد دوگانه است، از سویی گردشگری توانسته تحولی بنیادین در اقتصاد روستا ایجاد کند، اقامتگاهها یکی یکی بازگشایی شدهاند، برخی مهاجرت معکوس به روستا کردهاند، خانههایی که در حال خراب شدن بودند همگی بازسازی شدهاند، بسیاری در خانهشان اتاقهایی با همان سبک قدیمی ساختهاند تا بتوانند معیشتی مکمل داشته باشند، زنها هزاران دستبند و گوشواره بافته و فروختهاند، گلیم روستا هواداران خود را دارد، حتی کسانی هستند که مشتری دائمیکلاههای پشمیشدهاند، محصولات دامی به راحتی به فروش میرسند، رمل روستا نه تنها تهدیدی نیست بلکه جاذبهای است گردشگری که توریستها به هوای آن به روستا میآیند، تجربههای زیستی با آمدن گردشگران متنوع برای اهالی بیشتر شده است. در مقابل حضور گردشگرانی که چندان خود را مقید به رعایت فرهنگ بومی نمیدانند به نگرانی والدین دامن زده، آرامششان را از بین برده، به برخی از زنان احساس ناامنی داده بهطوری که در زمان حضور گردشگران ترجیحشان این است در خانه بمانند و موتورسواری یا ماشین سواری روی رملها گاه به حوادث ناگواری انجامیده است.
رضاآبادیها در دو، سه سال اخیر با این دوگانهها زندگی میکنند، آنها گردشگری را میخواهند و در عین حال از دست و پنجه نرم کردن با سختیهای آن هم خستهاند. آنها میخواهند از درآمد این صنعت منتفع شوند و از معایبش در امان باشند. این وضعیت البته به چوداریها منحصر نمیشود، در بسیاری از روستاهای ایران وضعیت مشابه است. در بسیاری از روستاها که کشاورزی وجود ندارد، دامداری با معضل کم آبی مواجه و دسترسیها محدود است، گردشگری تنها فرصتی است که میتواند یک روستا را زنده نگه دارد. نمونه اش همین روستای ابوالحسنی در نزدیکی رضاآباد است که قناتشان خشک شد، باغهایشان از بین رفت و کمر دامداری شکست و همین موضوع مهاجرت اجباری را به همراه داشت،آنها این شانس را نداشتند که مانند چوداریها گردشگران را جذب کنند، به ناچار حاشیهنشین شهرها شدند و به سختی پدران و مادران لقمه نانی درمیآورند که حداقلها را برای بچههایشان تامین میکند.
گردشگری این پتانسیل را دارد که بسیاری از مناطق روستایی را بار دیگر رونق دهد، این صنعت با کمترین سرمایهگذاریها بزرگترین نتایج را به همراه دارد. از تبعات این صنعت گریزی نیست، با این حال میتوان آنها را کاهش داد و آسیبهایش را حداقلی کرد. برای رسیدن به این نقطه ایدهآل روستاییها، سازمانهای مردمنهاد و سازمانهای دولتی باید دست به دست هم دهند تا آن اتفاق بزرگ رقم بخورد.
پیشنهاد سفر
پیشنهاد میکنیم به رضاآباد سفر کنید؛ در مسیرتان به جاده مشهد پس از گذر از میامی به جادهای که به بیارجمند ختم میشود مسیرتان را ادامه دهید، نرسیده به قلعه بالا سمت چپ بپیچید، مسیرتان را ادامه دهید تا نرسیده به احمدآباد، جاده رضاآباد را ببینید. بخش بزرگی از مسیر به لطف گردشگری در یکی دو سال اخیر آسفالت شده است. با نیم ساعت حرکت در این مسیر به رضاآباد میرسید. با رسیدن به این روستا سراغ خاله خدیجه را بگیرید، از او بخواهید برایتان دعای باران و شعرهای محلی را بخواند، سراغ فاطمه خانم آروانه را بگیرید که عروسک های محلی میسازد و بپرسید امروز نوبت نان پختن چه کسی است، آنها نانوایی ندارند و هر روز یکی دو نفر با تنور نان میپزند. حواستان باشد همه جا می شود به شوخی و خنده گذراند اما رضاآباد از معدود مکانهایی است که میتوانید تجربه معاشرت با محلیهایی را داشته باشید که سالها پیش ایران را بهعنوان سرزمینشان برگزیدهاند.