اینگرید کنگراون
پژوهشگر اقتصادی
همواره پژوهشهایی خواهد بود که کموبیش با توسعه مرتبط است، پس چرا آنچه تصادفگرایان انجام میدهند اهمیت دارد؟ کمیته نوبل گفته است «پژوهش آزمایشگاهی [آنان] اکنون در اقتصاد توسعه بهطور کامل چیره شده است.» وقتی دقت و شواهد به معنای نزدیک شدن به یک رویکرد واحد باشد که محدودیتهای بسیار دارد، مساله جدی معرفتشناختی ایجاد میشود. این تحول طی چند دهه اخیر در اقتصاد توسعه رخ داده و اکنون به سبب اهدای جایزه نوبل ۲۰۱۹ به این نوع تفکرتقویت شده است. همان طور که بانرجی و دوفلو در گفتوگوهایی بعد از جایزه اعلام کردند، این صرفا جایزه به آنها نبوده بلکه به کل این حرکت بوده است. این رشته همواره اینگونه نبوده است. تاریخ تفکر در مورد اقتصاد توسعه سرشار از مباحثاتی بر سر تفاوت انباشت سرمایه برمبنای فضا، نقش نهادها در شکل دادن رفتار و توسعه اقتصادی، میراثهای استعمار و امپریالیسم، مبادله نابرابر، راهبری جهانی فناوری، نقش سیاست مالی و رابطه بین کشاورزی و صنعت است. پسآنگاه، به نفع مداخلات کوچکتر، این پرسشهای بزرگتر از این رشته کنار گذاشته شد.
رشد تصادفگرایان همچنین از آن رو اهمیت دارد که آنان متعهد به ایجاد نتایج هستند، نه صرفا ارائه درکی از وضعیتهایی که در آن مردم خودشان را در فقر مییابند. در حقیقت، این یکی از هدفهای اعلامشدهشان است که «ادغام بهتری بین تئوری و عملکرد تجربی» ایجاد کنند. استدلال کلیدی تصادفگرایان این است که «متاسفانه سیاست توسعه اغلب مبتنی بر مدهای روز است و ارزیابیهای تصادفی میتواند امکان دهد که به شواهد متکی باشند.»در حالی که آزمایشهای تصادفی تحت کنترل تمایل دارد که در بیشترین حالت مجموعهای از تغییرات یک سیاست را بررسی کند، در دنیای حقیقی توسعه، مداخلهها همپوشان و همافزاست. این واقعیت اخیرا ۱۵ اقتصاددان برجسته را برآن داشته که بهجای ارزیابی «اثرات کوتاهمدت پروژههای خرد» خواهان «ارزیابی کل سیاستهای عمومی» بشوند، چراکه آنچه اهمیت دارد تفکر سطح سیستمی برای بررسی مقیاس بحرانهای همپوشاننده است. علاوهبر این، ارزش آزمایش، نه در پیشبرد سیاستهای پیشاتجویزی، بلکه در سیاستسازی را نباید نادیده گرفت.