ورود نامتوازن به فرآیند مدرنیزاسیون
چراکه هر انسانی با توجه به خصوصیات ذاتی و تجربیات شخصیاش در زندگی، علایق و وابستگیهای منحصر به خود را دارد. انسان موجودی چندوجهی است و فرآیند گفتوگو میان افراد مختلف، صرفا بر اساس منطق، عقل و تجربیات مشترک برقرار نمیشود، بلکه انسانها هریک کانتکست ذهنی خاص خود را دارند و این بستر فکری برای هر فردی دارای مبانی معناشناختی تاریخی، فرهنگی و تجربی متفاوت است که انسانها را از یکدیگر متمایز میسازد. تفکر هر انسانی در چارچوب بیناذهنیتی و دایره واژگانی و معنایی خاصی شکل میگیرد که نمیتواند بهطور متناظر در انسان دیگری نیز برقرار شود.
حتی درباره دو فردی که منطق ذهنی و گفتمانی مشترک دارند و میخواهند پیرامون موضوعی که اصول آن برای هر دو روشن است گفتوگو کنند نیز احتمال چالش و جدال کم نخواهد بود چراکه این دو فرد نیز دارای مبانی ذهنی، تجربی و فرهنگی متفاوتی هستند. بنابراین چگونه میتوان انتظار داشت افرادی که تفاوتهای عینی و شکافهای فکری عمیق میانشان وجود دارد بدون خارج شدن از چارچوب پیرامون موضوعی که محل اختلاف است به نقد و گفتوگوی روشمند بنشینند و انتظار داشته باشند این گفتوگو نتیجهبخش باشد؟ در عین حال شاهدیم که فضای مطلوب برای نقد و گفتوگو در جوامع دیگر وجود داشته و به همافزایی نیز میرسد. برای رسیدن به نتیجه باید بررسی تطبیقی صورت بگیرد که چه تفاوتهایی میان ما و آنها وجود دارد. علت را میتوان در شرایط فرهنگی، گفتمانی و حتی شرایط سیاسی و اقتصادی متفاوت یافت. در واقع دو جامعه با دو مختصات متفاوت و افرادی با همین میزان تفاوت و اختلاف را شاهدیم که در یک جامعه نقد و گفتوگو به همافزایی و تعامل میانجامد و در جامعه دیگر به جدال و تعمیق شکافها ختم میشود.
در آن جوامع پیشزمینههای لازم برای بحث و گفتوگوی ثمربخش وجود دارد، عین همان زمینههای مشترکی که پیشتر به آنها اشاره شد. در جامعه ما کمتر اصول و زمینههای مشترکی وجود دارد تا بتوان بر مبنای آن به مباحثه نشست بدون آنکه به مجادله و تقابل کشیده شود. علت اصلی فقدان مبانی مشترک گفتوگو در جامعه ما این است که اساسا ورود ما به دنیای مدرن، یک ورود نامتوازن و ناهمگون بوده است و فرآیند مدرنیزاسیون در جامعه ما هیچ چارچوب مشخص و مشترکی نداشته است. به عبارتی جامعه ایران پیش از ورود به دنیای مدرن دارای هویتی بود که دستکم بر مبنای فرهنگ و زمینههای مشترک شکل گرفته بود، اما تلاش ناهماهنگ جامعه ما برای تغییر هویتی و سازگاری با فرآیند مدرنیزاسیون، همان حداقلهای مشترک برای تعامل گفتمانی که پیشتر در مواردی وجود داشت را نیز از بین برد و به همین دلیل است که بهرغم افزایش نیاز و رغبت جامعه به همکاری و حل چالشها، عملا مشکلاتمان نهتنها در زمینه تعامل گفتمانی، که در سایر زمینههای همکاری و تعامل بهطور روز افزونی در حال گسترش است. این در حالی است که در طول تاریخ، توفیقها و پیشرفتهای جوامع بشری، محصول همکاریها و تعامل بر اساس نیازهای مشترک و منافع متقابل بوده است. اما زمانی که فضای گفتوگوی ثمربخش میان طرفین تیره شود، امکان همکاری کاهش و احتمال تعمیق شکافهای گفتمانی و رسیدن به مرحله تقابل و منازعه بیشتر خواهد شد و نهایتا طرفین بهجای بهره بردن از منافع همکاری، از تنش متضرر خواهند شد.
ارسال نظر