یک کاسه چرب

کاسه کباب

ولیعصر-روبروی پارک ساعی

خدایی آخه کاسه کباب اونم با ک غلیظ؟ دیگه چیا هست تو این تهران آخه؟

یه چند سالی از میادین به دور بودم‌ها؟ حالا دارم می‌بینم خوب‌ها موندن و بدها جاشون رو به چیز میزای جدید دادن.

بله کاسه کباب! در ولیعصر،روبروی پارک ساعی. دوستم که خیلی ‌شوخه می‌گفت، حالا بگذر از کاسه کبابه، خود طرف هم شبیه کاسه است!

رفتیم که شام بخوریم، طبق معمول رستوران‌هایی که تو خیابون ولیعصره برای جای پارک مشکل دارن.به هر حال پارک کردیم و رفتیم تو. صاحب رستوران رو که دیدم یهو خنده‌ام گرفت! نه شبیه کاسه باشه‌ها؟ ولی خودتون رفتید حالا یه نگاهی بندازید برداشت آزاده!

خب سفارش رو‌ دادیم و نشستیم که کاسه‌هامون بیاد، فکر کرده بودم که اسم این کباب که انقدر مشتیه، لابد خودش هم سوپر مشتیه و ‌می‌دونید که اینجانب ارادت خاصی دارم به پلو و گوشت اما این کاسه و کباب‌هاش پلو نداشت و باید با نون تازه‌ای که آورده بودن میل می‌کردیم.

کاسه کبابی که برامون آوردن ترکیبی بود از گوشت‌های تیکه‌ای، مثل کباب برگ تکه شده و لقمه تکه شده که روش کمی کنجد و اینها هم ریخته بودن. اولی رو که خوردم دوستم گفت هر تیکه گوشت رو که خواستی بخوری، بکن تو آب ته کاسه. دیدم ته کاسه یه آبگوشت چرب و چیلی داریم که نگم براتون خیلی کیف کردم. خلاصه باحال بود.

اون‌طوری یا ساده هر دوش خوشمزه بود و البته به نظرم حجمش یه‌کم برای یه نفر زیاد بود با این حال من تا آخرش رو خوردم و خیلی خوشمزه بود.

دوست داشتم و توصیه می‌کنم بهتون از جهت تنوع. فضاش کوچیک نبود و میزهاش هم نسبتا پر بود. البته مدل رستوران قدیمی طور بود و معلوم بود که سال‌هاست دارن کار می‌کنن. خوب یادم نیست اما فکر کنم که بساط صبحانه هم داره، چون نوشته بود قیماغ! یعنی سرشیر و اینها.

دوستانی که اینجا رو اداره می‌کنن اردبیلی هستن و به نظر می‌آد کاسه کباب و این داستان‌ها هم برای اردبیله.

کلی علاقه‌مند شدم برم اردبیل، چون می‌دونید که صبحانه‌های گردنه حیران و کباب‌های گوسفندیش هم حسابی معروفه، اینجا هم شاید برم برای صبحانه.اگه رفتم حتما براتون می نویسم چون حسابی اون منوی صبحانه من شکم باره رو قیلی ویلی داد.

کلاس اینجا هم متوسطه و قیمت هم متوسط به بالا. حواستون باشه زیاد مثل ما سفارش ندید چون چربه ته دلتونم زود می‌گیره. پیشنهاد من اینه که به جای شام ،سر ظهر و موقع ناهار برید که تا شب هضم شه.