سعادت آباد

تو دفتر نشسته بودیم و مشغول کار بودیم و دیدیم وقت نهار شده و حالا کی تصمیم بگیره که چی بخوره؟ خوشبختانه همکارم هم اصلا از ما نپرسید و گفت سه پرس چلو جوجه بیاد از ته دیگ!

من فقط تونستم بگم به من جاش کباب بدون پلو بدین! و خب خیلی خوشایندم نشد آخه خیلی خاطره خوبی که از ته دیگ نداشتم و از طرفی همیشه یک کم طول می‌کشه که انتخاب کنم چه غذایی می‌خوام و چی میل دارم و هوسمه.

یکی مثل من براش اولویت‌بندی مهمه و دیروزش ایرانی خورده باشه امروزش رو یک تنوعی میده و بالاخره یک عده کارشون چیز دیگه است و غذا براشون حکم یک ضرورت رو داره؛ اما من در شرایطی هستم که همیشه یک نیم نگاه کاری هم بهش دارم و باید یه چیزی بخورم که یه چیزی هم بیام اینجا بنویسم برای شما دیگه، شوخی که نیست!

غذاهای ما زود اومد و ظاهر جوجه و پلو جذاب بود به اندازه کافی و کباب من هم تابه‌ای بود! به خیال خودم گوشت و برگ و اینا سفارش داده بودم. ترکیب این هم خوب بود. کباب روی برش‌هایی از سنگک قرار گرفته بود و کلی سیب زمینی و سس هم اینور اونورش بود. بدم نیومد اما شما خواستید سفارش بدید اینطور غذاها با پلو بهتر می‌چسبه و مثل من خوراکش نکنید.

ته دیگ شعبه زیاد زده و داره خوب کار می‌کنه یه‌کم گرونه اما خب از نظر من منشأ خیلی از تغییرات اساسی تو منوهای ضعیف رستوران‌های ما ته دیگه و از این جهت‌ها بهش احترام می‌ذارم؛ اما خب علاقه و سلیقه با این چیزا یک کم فرق داره. جوجه‌هاش هم تو این سیخ‌های چوبی در سایز کوچیک اومده بود و خوشمزه بود.

دوغ محلی داشت که اونم خوب و البته مقداری غلیظ بود.

دیگه چی بگم دیگه؟ ته دیگه و معرف حضور همه.