روایت کار و تولید «محمدرضارستمی» از آهنگری تا تریلرسازی
جادوی آهن
آقای رستمی آنطور که شنیدهایم داستان ورود شما به صنعت تریلرسازی با پستی و بلندیهای زیادی همراه بوده است؛ اما شاید بد نباشد قبل از شنیدن این داستان، کمی به عقب برگردیم. متولد کجا و چه سالی هستید و در چه خانوادهای بزرگ شدید؟
من متولد سال ۱۳۴۵ در ارومیه هستم، یعنی الان ۵۲ سالم است. بزرگترین فرزند خانوادهمان هستم و سه برادر و یک خواهر کوچکتر از خودم دارم. پدرم یک وانت داشت و با همان وانت کار میکرد، من هم تقریبا از همان دوران نوجوانی کار میکردم. بچه شلوغی بودم و انرژیام خیلی زیاد بود، کلا زمان بچگی دردسرساز بودم.
اولین بار در همان زمان نوجوانی در چه حرفهای مشغول شدید؟ در کنار کار کردن توانستید درس را هم ادامه دهید؟
درس را زیاد ادامه ندادم، تا دوم راهنمایی بیشتر درس نخواندم و بعد از آن درس را رها کردم. یک بار معلممان بهخاطر اینکه انشا ننوشته بودم دعوایم کرد و به من سیلی زد و برای همین سال اول راهنمایی را دو بار خواندم. سال دوم راهنمایی را هم دو بار مردود شدم و دیگر مدرسه نرفتم و همین اتفاقات باعث شد که زودتر وارد بازار کار شوم.
واکنش خانوادهتان بعد از آنکه تحصیل را رها کردید، چه بود؟
پدر و مادرم از اینکه درس نمیخواندم و مدرسه را رها کرده بودم خیلی ناراحت و نگران بودند. وقتی که ترک تحصیل کرده بودم، خانوادهام نمیخواست من بیکار باشم، برای همین در فاصله کوتاهی بعد از ترک مدرسه، مرا به یک مبلسازی برای کار معرفی کردند. خیلی آن کار را دوست نداشتم و دو سه ماهی هم بیشتر آنجا نماندم، به بوی رنگ حساسیت پیدا کرده بودم و نمیتوانستم کار کردن در مبلسازی را ادامه دهم.
بعد از آن، چه کار دیگری را تجربه کردید؟
بعد از مبلسازی، شاگرد یک مغازه بستنی فروشی شدم. در آنجا مدت زمان بیشتری نسبت بهکار قبلیام کار کردم، معمولا اینطور بود که روزها فالوده بستنی درست میکردم و شبها صاحب مغازه میآمد و فالوده بستنیها را میفروخت. چند ماهی در آنجا کار کردم؛ ولی بعد آن را رها کردم چون علاقهام را در جای دیگری جستوجو میکردم. حدود ۱۵ سالم بود که توانستم اولین کار جدیام را تجربه کنم. در نزدیکی همان بستنیفروشی یک مغازه آهنگری بود، خیلی به آهنگری علاقهمند بودم و دوست داشتم وارد این کار شوم، خوشبختانه این اتفاق افتاد و در همان مغازه بهعنوان شاگرد آهنگر مشغول شدم. صاحب مغازه فردی به نام میرکمال بود که در یاد دادن فوت و فن کار بسیار به من کمک کرد. کار کردنم در آهنگری طولانی شد و میرکمال هم اعتماد زیادی به من پیدا کرده بود. این اعتماد تا اندازهای بود که بعد از گذشت سه ماه مغازه را به دستم سپرد، آن موقع دیگر سرکارگر مغازه شده بودم.
پس تجربه موفقی برایتان بود.
بله- خیلی کار یاد گرفتم و تجربههای خوبی بهدست آوردم. علت آن هم این بود که کار آهنگری را دوست داشتم.
آهنگری را تا چه زمانی ادامه دادید؟
تا سال ۶۵ آهنگری را ادامه دادم، تا اینکه در همین سال به سربازی رفتم. اول سرباز ژاندارمری ارومیه شدم و بعد برای ادامه سربازی به تبریز رفتم. در پاسگاه احمدآباد در جلفا خدمت میکردم، چند ماه بعد هم به منطقه جنگی اعزام شدم. دو سال بعد که دوره سربازیام تمام شد به ارومیه برگشتم، متوجه شدم که میرکمال، صاحب آهنگری فوت کرده است و شخص دیگری جای او آمده، این اتفاق باعث شد که دیگر علاقهای بهکار کردن در آن آهنگری نداشته باشم.
بعد از سربازی چه تصمیمی برای کارتان گرفتید؟
در سال ۶۷ یعنی همان زمانی که از سربازی برگشتم، خیلی جدی تصمیم گرفتم تغییر اساسی در زندگیام بدهم. از همان زمان بود که دوره جدیدی برای من آغاز شد. برای شروع این تغییر سرمایهای نداشتم، پدرم هم با وانت کار میکرد و محصولات کشاورزی روستا را به شهر میبرد. در کل سرمایهای نداشتیم؛ اما تصمیم گرفته بودم یک مغازه برای کار آهنگری و جوشکاری اجاره کنم. مغازه را پیدا کردم، گاراژی کوچک در شهر مهاباد. با پولی که از زمان شاگرد آهنگری بهدست آورده بودم، توانستم مغازه را اجاره کنم؛ اما هزینه تهیه دستگاهها برایم سنگین بود. برای خرید لوازم و دستگاههای مورد نیاز کارگاه از مادرم کمک گرفتم. مادرم را برای فروش النگوهایش به شهر بردم، مادرم النگوها را ۵۰ هزار تومان فروخت و من با پولش یک دستگاه جوش دریل، یک موتورجوش و یک سندان خریدم و این طور بود که کارم را شروع کردم.
خودتان به تنهایی مغازه را اداره میکردید یا شریکی هم داشتید؟
با یک نفر که قبلا در مغازه آهنگری میرکمال با هم همکار بودیم، شریک شدم. در کنار هم شبانهروز و با سختی زیاد کار میکردیم. کارمان هم متنوع بود. شاسی و فنر ماشین سنگین صاف میکردیم، اتاق کمپرسی درست میکردیم، جوشکاری میکردیم، صیقل میدادیم و خیلی کارهای دیگر. کلا خستگیناپذیر بودیم. شرایط مالیمان که بهتر شد با همکارم تصمیم گرفتیم که مغازه را بخریم و بهطور مستقل برای خودمان کار کنیم. آن زمان توانستیم با ۳۰۰ هزار تومان مغازه بخریم.
به نظر میرسد با سرعت زیادی در کارتان رشد کردید و ابعاد کار را گسترش دادید.
بله همین طور بود. تقریبا از اوایل سال ۶۸ کارمان خیلی گرفت و در شهر شناخته شدیم. بعد از مدتی هم که گذشت، پسر بچههای نوجوان برای شاگردی به مغازهمان میآمدند. در ابتدا فقط من و همکارم در مغازه کار میکردیم؛ ولی مدتی که گذشت به حدود ۴۰ نفر رسیدیم.
گام بعدی برای توسعه فعالیتتان چه بود؟ چطور به صنعت تریلیسازی وارد شدید؟
یک سال بعد از اینکه کارگاه را با شریکم راه انداختیم، کارخانه سیمان ارومیه رسما افتتاح شد و تولیدات خود را آغاز کرد. شروع کار این کارخانه رونق آهنگری ما را بیشتر کرد؛ چون ما توانستیم با کارخانه سیمان همکاری کنیم. یکی از کارهایمان این بود که پشت کمپرسیها یک ورق میکشیدیم و قیف میگذاشتیم، با این روش سیمان را وارد کمپرسی میکردیم. برای هر ورق و قیف ۱۵ هزار تومان دستمزد میگرفتیم. هر شب یکی میساختیم و بهکارخانه تحویل میدادیم و از این راه درآمد داشتیم. مدتی گذشت. کم کم متوجه شدیم فضایی که در اختیار داریم، جوابگوی نیازمان نیست و باید جای بزرگتری را بگیریم. یک روز صاحبمغازه همسایهمان، شخصی را به من نشان داد و گفت میدانی ایشان چه کسی هستند؟ گفتم نه. گفت ایشان آقای عرب باغی هستند از مدیران کل صنایع و معادن استان. آقای عرب باغی کار مرا دید و از من پرسید این قطعات را خودت تولید میکنی؟ گفتم بله. گفت من حاضرم به شما پروانه کار بدهم. در همان زمان بود که یک زمین مناسب را که شکل باغ داشت به وسعت ۵ هزار مترمربع پیدا کردیم که قیمتش آن زمان یک میلیون و ششصد هزار تومان بود. یک وانت پیکان داشتم، ماشین را فروختم و در کنار اندوختهای که بهدست آورده بودم توانستم آن زمین را بخرم. ۵ هزار مترمربع باغ و یک ساختمان کوچک بود. از همان زمان بود که کار تریلیسازی را شروع کردیم. آن ساختمان تبدیل به دفتر کارمان شد و نصف زمین را هم بتنریزی کردیم و بهطور جدی تولید را آغاز کردیم. دو برادر دیگرم هم کارشان را رها کردند و بهکارخانه تریلیسازی آمدند. سخت کار و تلاش میکردیم و حتی خیلی شبها در محل کار میخوابیدیم. به تدریج شکل و نوع کارمان گسترش پیدا کرد و کارگرهایمان بیشتر شدند. بهجایی رسیدیم که روزی یک دستگاه تولید میکردیم. در نهایت در سال ۸۰ به همراه برادرانم نخستین شرکت از گروه صنعتی مارال را بهطور رسمی راهاندازی کردیم.
خودتان از قبل با تریلرسازی آشنا بودید؟
بله، درهمان دوران آهنگری مراحل ساخت تریلی را دیده بودم و با همان دیدن کار را یاد گرفته بودم. البته در ابتدا که کار تریلرسازی را شروع کردیم، اشتباهاتی هم داشتیم، وقتی تجربهمان بیشتر شد کیفیت کارمان بالا رفت و اشتباهات هم خیلی کمتر شد. در کنار اینها باید بگویم که آن تجربه دوره آهنگری خیلی بهکارم آمد. اما اتفاق مثبت دیگری که برایمان افتاد این بود که مرز روسیه باز شد، وقتی این اتفاق افتاد سفارش تریلی در ایران زیاد شد، این تحول به تولیدات کارخانه ما هم کمک کرد.
اینطور به نظر میرسد که هیچ چیز نتوانسته سد راهتان شود و خودتان توانستید مراحل توسعه کارتان را هموار کنید.
اصلا کار برایمان نشد نداشت. هرچیزی که گفته میشد ساختنش سخت است، ما میساختیم. با خودم میگفتم اگر من نتوانم، پس هیچ کسی نمیتواند. صبح با ماشین به تهران میرفتم، لوازم مورد نیاز را میخریدم و دوباره سریع به ارومیه برمیگشتم، به خودم اعتماد داشتم و میگفتم باید به هدفم برسم.
پس به نوعی میتوان گفت راز موفقیت و تداوم کار شما و شرکت مارال صنعت، ریشه در همین اعتماد و اعتقاد بهکارتان داشته است. در کنار این ویژگی، شعار دیگری هم در کارتان داشتید؟
این اعتماد خیلی تاثیر داشت. من در شروع کارم سرمایهای نداشتم؛ اما بهکارم اعتماد داشتم و برای همین دیگران هم بهکارم اعتماد پیدا کرده بودند. یک بار به یاد دارم که به آهن نیاز داشتیم، یک دفعه دیدم سه تریلی از تهران برایم آهن فرستاده شده، گفتم من به این حجم زیاد نیازی ندارم، فروشنده گفت مسالهای نیست، هر وقت آهنها را فروختی پولش را بده. این اطمینان بهکارم از طرف بقیه بهوجود آمده بود. به اعتقاد من پول در وهله اول مهم نیست، بلکه در ابتدای امر سلامت کاری مهم است. البته در کنار وجود این اعتماد، همواره وظیفهشناسی، مسوولیتپذیری و تعهد سرلوحه کارم بود و پایبندی به این ویژگیها لذت زیادی به من میداد. این ویژگیها باعث شد که هم کیفیت کارم بالا برود و هم پول بیشتری بهدست بیاورم. پول درآوردن خوب است؛ اما بهدست آوردن آن از راه سالم لذت دارد. پولی که همیشه بهخاطر آن دلهره داشته باشی، فایده ندارد. همچنین هدف و سعی دیگرم این بود که رنج و درد را از مردم شهر دور کنم و تا حد توان به ایجاد شغل کمک کنم. در مورد اصول کاری شاید بد نباشد یک موضوع دیگر را هم به شما بگویم، اینکه سیستم کارخانه ما اصلا اخراج کردن نیست، هر کسی کار نکند خودش میرود. وظیفه هر کسی مشخص است و باید آن را هر روز انجام دهد.
کمی از این فضا فاصله بگیریم و به تولیدات کارخانه مارال صنعت و روند توسعه واحدهای تولیدیتان برسیم. روند تکمیل واحدهایتان چطور پیش رفت؟
تکمیل واحدها به تدریج اتفاق افتاد. کاری که من به همراه دوست و شریکم در آن آهنگری شروع کردیم امروز به جایی رسیده است که چهار کارخانه در ارومیه و یک کارخانه در تهران داریم. یکی از کارخانهها مخصوص تولید قطعات است که آنها را به شرکتهای دیگر میفروشیم. در یکی از بخشهای این کارخانه، محورهای تریلر تولید میکنیم، این محورها قبلا وارداتی بود اما ما نه تنها آن را تولید میکنیم، بلکه آن را صادر هم میکنیم. همچنین یک کارخانه در شهر سلماس که در نزدیکی ارومیه است داریم، کارخانه دیگرمان هم که در واقع همان واحد اصلی شرکت است فعال است، در این یک واحد حدود ۳۰۰ نفر مشغول بهکار هستند. در مجموع، در بخشهای مختلف شرکت مارال بیش از ۵۰۰ نفر پرسنل فعالیت دارند. گروه صنعتی مارال بهدلیل آنکه در مسیر ترانزیتی آسیا و اروپا در کنار دریاچه ارومیه واقع شده، از موقعیت جغرافیایی ویژهای بهرهمند است. ما تلاش کردیم در کنار کیفیتمان با استفاده از چنین ظرفیتهایی شرکت مارال را بهعنوان شرکتی پیشرو در صنعت تریلر مطرح کنیم. خوشبختانه موفق شدیم آن زمین ۵ هزار مترمربعی را که ابتدا کار تریلرسازیمان را در آن شروع کردیم به بیش از ۱۰۰ هزار متر مربع برسانیم و امروز هم همچنان توسعه کارمان را دنبال میکنیم. کارخانه ما در ساخت کلیه محصولات، از مواد اولیه معتبرترین شرکتهای اروپایی استفاده میکند و در کنار آن از دانش روز هم بهره میگیرد. خودم سفرهای کاری زیادی داشتهام. به آلمان، ایتالیا، فرانسه، روسیه، ترکیه و کشورهای دیگر سفر کردم و از خطوط تولیدی در این کشورها بازدید کردم. مطمئنا بدون توجه به روشهای روز دنیا، امکان تکمیل واحدها و پیشرفت در تولیدمان وجود نداشت. بنابراین همچنان بهدنبال یادگیری هستم.
به لحاظ استانداردسازی و کیفیت تولیدات چگونه عمل کردید؟
محصولات تولیدی ما مطابق استانداردهای روز جهان و اروپا است؛ بهطوریکه شرکت مارال صنعت در رده بزرگترین و معتبرترین تولیدکنندگان تریلر در کشور و منطقه قرار گرفته است. هدف اصلی شرکت ما تولید با کیفیت و جلب رضایت مشتری است، بر همین اساس هم گواهینامهنشان ملی استاندارد و گواهینامه «ایزو ۲۰۰۸» را دریافت کردیم و این استانداردها مهر تاییدی شد بر تداوم حرکت در مسیر پیشرفت کارخانه. همچنین شرکت دارای دفتر فنی و مهندسی و واحد کنترل کیفیت است و از آخرین استانداردهای جهان برای طراحی و کنترل کیفی محصولات استفاده میکند. مطمئنا امروز با توجه به تاثیر کیفیت محصولات بر رضایت مشتری، کنترل کیفیت مواد اولیه و کنترل کیفیت محصولات نهایی برای تولیدکنندگان یک ضرورت حیاتی است و بر همین اساس شرکت ما هم توجه ویژهای به این امر داشته است. بهطور کلی، فعالیتهای واحد کنترل کیفیت شرکت مارال صنعت شامل موارد مختلفی میشود که از جمله مهمترین آنها میتوان به «فعالیتهای کنترل کالا و مواد خام»، «مقایسه نتایج آزمایشها با استانداردهای مشخصات مواد»، «صدور برگ تایید یا رد کالا براساس نتایج کنترلی» و «صدور دستور انجام آزمایش و سند کیفی آزمایش مواد براساس درخواست داخلی و خارجی» اشاره کرد.
در واقع شما استانداردسازی و کیفیسازی محصولات شرکت را در مسیر و مطابق با استانداردسازی بینالمللی قرار دادید.
بله دقیقا. مشتریان شرکت ما به راحتی میتوانند در کشورهای مختلف اروپایی به قطعات و لوازم یدکی مورد نیاز دسترسی پیدا کنند. ماشینآلات و تجهیزات مورد استفاده در شرکت مانند دستگاههای برش پلاسما، گیوتین خم و دستگاه تست محور همگی از نوع CNC هستند و سالن رنگ شرکت مجهز به سیستم شاتبلاست و نقاشی محصولات با استفاده از روش الکترواستاتیک است. همچنین تهیه دستگاههای پیشرفته الکترونیکی برای تجهیز خط تولید از دیگر برنامههای مهم شرکت مارال صنعت بوده است.
شرکت شما چه طیفی از محصولات را تولید میکند؟ اساسا محصولات شما چقدر متنوع است؟
محصولات ما در زمینه ساخت تریلر و تجهیزات آن بسیار متنوع و مختلف است. محصولات ساخت شرکت شامل انواع تریلر کفی، تریلر چادری، تریلر جامبو، تریلر کمپرسی، تریلر کمرشکن، تریلر تانکر، تریلر کانتینر بر، تریلر یخچالی و تریلرهای ویژه حفاری با کاربردهای خاص در انواع دو محور، سه محور و چهار محور است. درحالحاضر، نیز کارخانه ما شامل چند واحد مختلف است که هر کدام بهصورت تخصصی یک بخش از تولید تریلر را انجام میدهند. شرکت تولیدی و صنعتی «مارال یدک» تولیدکننده انواع قطعات یدکی و لوازم و تجهیزات تریلر است. شرکت تولیدی و صنعتی «محورسازان چی چست» به تولید انواع محور تریلر مطابق با استانداردهای روز اروپا مشغول است. همچنین شرکت تولیدی صنعتی «پیروزانصنعت مارال» تولیدکننده انواع قطعات و تجهیزات تریلر است و شرکت «خدمات فنی مارال گیتی» نمایندگی فروش و خدمات پس از فروش اسکانیا را برعهده دارد.
آقای رستمی امروز مهمترین مشکلی که در کار و تولیدتان با آن روبهرو هستید، چیست؟
مهمترین مشکل این است که نمیتوانیم برای طولانی مدت برنامهریزی کنیم. معمولا بخش کمتر کارمان با برنامهریزی پیش میرود و بیشترش تجربه و خطر کردن است. اگر یک ماه بهکارخانه سر نزنم همه چیز خراب میشود. کارخانههای ایران هنوز شخص محور هستند و نه سیستم محور. کارخانهداری برای ما شبیه به بازی شطرنج است، طوری است که نمیتوان حرکت بعدی را پیشبینی کرد. ما بهدلیل عدم سیستم محوری مجبور هستیم همه چیز را بلد باشیم و خودمان همه کارها را انجام دهیم. از مناسبات خرید و فروش و امور بانکی گرفته تا کاغذ بازیهای اداری. باید خودمان به سازمانها و ادارات برویم تا کارمان را راه بیندازند. از سوی دیگر، یکی از مشکلاتی که برای خیلی از کارخانهداران در سالهای اخیر پیش آمده، عدم آشنایی با ضوابط و قوانین و مقررات بوده است. من خودم تمام آییننامههای مرتبط با کارم را از حفظ شدهام. معتقدم بخشی از مشکلاتی که برای تولیدکنندگان بهوجود میآید، بهدلیل نبود آشنایی کافی به قواعد و مقررات کار است.
ارسال نظر