روایتهایی تازه از کار و زندگی تقیتوکلی
معمار صنعت از دیار آذربایجان
روایتی متفاوت از تقی توکلی
دکتر موسی غنی نژاد، که مطالعاتی را پیرامون زندگی تقی توکلی انجام داده و با او آشنایی داشته است، در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» شخصیت مهندس توکلی را چنین روایت میکند: «مهندس تقی توکلی از همان دوران جوانی سر پرشوری داشت و یک «پان ایرانیست» بود. زمانی که خیلی جوان بود و از دبیرستان فارغالتحصیل نشده بود در مبارزات سیاسی و جریانات ملی شدن صنعت نفت فعال بود. او علاقه شدیدی به ایران، منافع ملی و شکوه ایران داشت. پس از جریان ملی شدن صنعت نفت، برای تحصیل به خارج از کشور رفت و مهندس مکانیک شد. او در اواخر دهه ۳۰ زمانی که کارخانه کبریتسازی خانوادگیشان فعال بود به ایران برگشت و در کنار اداره آن کارخانه،کارخانههای دیگری را هم راهاندازی کرد. مهندس توکلی که در بخش خصوصی بسیار موفق بود، دو پروژه ماشینسازی تبریز و مس سرچشمه را که از طرف دولت پشتیبانی میشد مدیریت کرد و همان الگوی قبلی را در این دو کارخانه پیاده کرد. ابتدا به ماشینسازی تبریز رفت و بعد که این کارخانه سرپا شد مس سرچشمه را راه انداخت. اما باید گفت هیچ کدام از این پروژهها برای کسب منافع نبود. انجام این کارها اصلا برایش به صرفه نبود؛ چون درآمدی از اداره بنگاههای دولتی نصیبش نمیشد. او در بخش خصوصی موفقیت زیادی بهدست آورده بود و به اندازه کافی کار در بخش خصوصی منافع مالی برایش به دنبال داشت؛ برای همین به هیچ وجه انگیزه مالی برای کار در بنگاههای دولتی نداشت. اما با این حال انرژی بسیاری صرف آن کارخانهها کرد. اگر امروز هم از مدیران قدیمی ماشینسازی و مس سرچشمه در مورد مهندس توکلی سوال شود، خواهند گفت که او چه کارهای بزرگی انجام داده است. اما ویژگی دیگر مهندس توکلی که کمتر کسی آن را میداند این بود که ارتباطات سیاسیاش با دولت و وزرا نبود، بلکه مستقیما گزارشهای اقداماتش را به شاه میداد و به درخواست خود شاه بود که به ماشینسازی و مس سرچشمه رفت. او این روحیه را داشت که مهندسان جوانی را که پروندههای سیاسی داشتند و اغلب هم عضو گروههای چپ بودند، استخدام میکرد. این افراد کسانی بودند که به دلیل پروندههای سیاسیشان و مشکلاتی که ساواک برایشان ایجاد کرده بود نمیتوانستند در جایی مشغول به کار شوند؛ اما مهندس توکلی همه این افراد را با ریسک خودش استخدام میکرد و میگفت اینها جوانها و نیروهای ملی هستند و باید جدا از اینکه فکر سیاسی و گذشتهشان چیست، از آنها استفاده شود. به دلیل وجود همین روحیه بود که از محبوبیت زیادی در میان کارکنان و کارمندان برخوردار بود. اما در اوایل انقلاب، به دلیل اینکه در دولت آموزگار وزیر نیرو شده بود، بهعنوان فردی وابسته به رژیم سابق شناخته شد، تقریبا همه کارخانههایش مصادره شد و خودش هم به خارج از کشور رفت. اما در دوره ریاستجمهوری آقای هاشمی و شروع دوران سازندگی، از آنجا که نمیتوانست در خارج از کشور زندگی کند دوباره به ایران بازگشت، چون بسیار علاقهمند بود که در ایران خدمت کند. وقتی به ایران برگشت تجربههای فوقالعادهای در صنعت پیدا کرده بود و صنایع ایران را هم به خوبی میشناخت. آن دوره کارخانه کبریتسازی که متعلق به خودش بود دچار ضرر شده بود و دهها میلیون تومان بدهی آورده بود. به او گفتند اگر حاضر هستی تمام بدهیهای کارخانه را پرداخت کنی، میتوانی کارخانه را تحویل بگیری. او هم پذیرفت، کارخانه را گرفت و با مدیریت و درایت توانست مجددا آن را سودآور کند. مهندس توکلی علاقهمند به ایران بود و هیچ چیز دیگر برایش مهم نبود؛ اما مثل خیلیهای دیگر قدرش دانسته نشد.»
اما تقی توکلی که بود؟ چه پیشینهای داشت؟ زندگیاش چگونه گذشت؟ منشأ چه اثراتی در صنایع نوین ایران شد؟ تفاوتها و تمایزهایش با دیگر کارآفرینان هم عصر خودش چه بود؟ و در نهایت اینکه دلیل اهمیت او دست کم در تاریخ یکصد سال اخیر را باید در کجا جستوجو کرد؟
تقی توکلی از آن دست شخصیتهایی است که در دوران زندگیاش کمتر کسی سراغ او رفت و برای همین هم تاحدود زیادی مغفول ماند، حتی زندگینامهاش مانند افرادی چون ایروانی و برخوردار به رشته تحریر درنیامد و اکنون تنها جستارهایی پراکنده از کار و زندگی او در دسترس است. اما همین تکیههای پراکنده و بعضی گفتهها و خاطراتی که در این طرف و آن طرف از سوی نزدیکانش نقل شده، میتواند تا حدودی شخصیت و روحیات او را در زندگی و کسب و کارش به ما معرفی کند.
دوران کودکی و نوجوانی
تقی توکلی دهم اسفند سال ۱۳۱۰ شمسی در تبریز به دنیا آمد. در ۶ سالگی توسط پدرش به مدارس قدیم راه یافت و بعدها در دبیرستان البرز مشغول تحصیل شد. پس از اخذ دیپلم برای تکمیل تحصیلاتش به آمریکا رفت و از دانشگاه «نبراسکا» در رشته مهندسی مکانیک فارغ التحصیل شد و پس از ۵ سال به ایران بازگشت. توکلی از آنجاکه عِرق بسیاری به ایران داشت و گرایشهای ملیگرایی در او پررنگ بود، هیچگاه نتوانست برای همیشه از کشور دور شود و در دوران مختلف زندگیاش این موضوع را به اثبات رساند.
شروع فعالیت در کارخانه پدری
پدر تقی توکلی در سال ۱۲۹۷ شمسی کارخانه «کبریتسازی توکلی» را در تبریز راهاندازی کرد. تعداد کارگران کارخانه کبریت توکلی تا سال ۱۳۱۸ به حدود ۸۰۰ نفر میرسید که بخشی از آن را هم زنان تشکل میدادند. از سوی دیگر پدرش به غیر این کارخانه که تا به امروز هم بهعنوان یکی از نمادهای صنایع نوین و مدرن در ایران شناخته میشود، در سال ۱۳۲۸ نخستین کارخانه خصوصی تولید برق را در تبریز تاسیس کرد. تقی توکلی درجایی درباره دوران شروع راهاندازی کارخانه کبریتسازی توسط پدرش میگوید: «آن زمان که پدرم کارخانه کبریتسازی را ایجاد کرد به علت خروج ایرانیان از منطقه قفقاز، زنان و کودکان زیادی در کاروانسراها و محلات شهر تبریز آواره و گرسنه بودند و پدر تعداد زیادی از آنها را برای کار به کارخانه کبریتسازی آورد.» اما تقی توکلی پس از پایان تحصیلاتش در آمریکا در سال ۱۳۳۷ زمانی که پدرش از دنیا رفته بود به ایران برگشت و مدیریت کارخانه کبریتسازی را به دست گرفت تا ایدههایش را برای توسعه و تکمیل خطوط تولید کارخانه پیاده کند. او در همان دوران به موازت توسعه کارخانه کبریتسازی، راهاندازی کارخانههای «نئوپان سازی»، «فورمیکاسازی» و «کابینتسازی» را هم آغاز کرد تا در دورانی که ایران به سمت تولیدات صنعتی پیش میرفت، بهعنوان یکی از پیشگامان این عرصه نقش موثری ایفا کند.
حضور توکلی در پروژههای دولتی
او اگرچه بیشتر به فعالیت در بخش خصوصی علاقهمند بود؛ اما در دهه ۴۰ شمسی در دوران مدیریت افرادی چون علینقی عالیخانی و رضا نیازمند در وزارت اقتصاد به همکاری با پروژههای بزرگ دولتی دعوت شد و دو پروژه بزرگ «ماشینسازی تبریز» و «مس سرچشمه کرمان» را در همان دوران راهاندازی و اداره کرد. در کنار این دو کارخانه، توکلی در تاسیس مجموعههای دیگری از جمله کارخانههای بلبرینگسازی تبریز، ایدم، شرکت گسترش صنایع ریلی، کمپرسورسازی تبریز و پمپ ایران و تراکتورسازی نقش آفرینی کرد. مهندس توکلی در سال ۱۳۵۶ زمانی که کشور با مشکل کمبود برق روبهرو شده بود، به وزارت نیرو در کابینه جمشید آموزگار دعوت شد و پس از ۲۰ ماه بدون دریافت حقوق دولتی، از سمتش کنارهگیری کرد و به کار صنعتی خود بازگشت. او در دوران کوتاه وزارتش بدون بادیگارد کارهایش را انجام میداد و به هیچ عنوان اهل تشریفات نبود. توکلی درباره آن دوران میگوید که اصلا علاقهای به دستور دادن از پشت میز نداشته و معمولا نیمههای شب به کارخانهها سرمیزده و به کارگران ایستاده پای خط تولید روحیه میداده است.
دوران پس از انقلاب
پس از وقوع انقلاب در سال ۱۳۵۷، کارخانه کبریتسازی توکلی مشمول مصادرهها شد و تقی توکلی برای چند سالی به خارج از کشور رفت. در اواخر دهه ۶۰ و در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بار دیگر علاقه به مام وطن او را به ایران برگرداند. آن زمان کارخانه کبریتسازی توکلی به ورشکستگی رسیده بود و ۴۱۰ میلیون تومان هم بدهی انباشته داشت. پیشنهاد احیا و اداره مجدد این کارخانه به توکلی داده شد و او با وجود بدهی سنگین و ورشکستگی، توانست کارخانه خودش را بار دیگر فعال و سودآور کند.
ریشه خانوادگی تقی توکلی
اما تبارشناسی خانواده مهندس «تقی توکلی» حکایت از آن دارد که ریشه گذشتگان او به تبریز و پیش از آن به ناحیه ایروان، (یکی از مناطق جدا شده از ایران در دوران قاجار) بازمیگردد. در یکی از دوران مهم تاریخ ایران، در عصر فتحعلی شاه قاجار، زمانی که ایران در جنگ با نیروهای روس مغلوب شد و به دنبال آن عهدنامه ترکمانچای را پذیرفته بود، جَد بزرگ تقی توکلی که در زمانه خود تاجری بنام بود؛ به دلیل مناقشات سیاسی و نظامی در آن دوران یکی از فرزندانش به نام محمد نقی ایروانی را به تبریز میفرستد تا از آن به بعد خاندان و خانواده تقی توکلی در تبریز سُکنی گزینند و تبریز برایشان به جایی برای رشد و ترقی بدل شود.
دوران زندگی خاندان تقی توکلی مصادف است با یکی از نقاط عطف تاریخ ۲۰۰ سال اخیر ایران. این دوره اگرچه همزمان است با جنگهای ایران و روس و همینطور امضای عهدنامهای که منجر به جدایی بخشهای مهمی در ناحیه قفقاز از ایران میشود، اما به موازات آن، تحولاتی در مواجهه ایران با جهان بیرونی خود به ویژه جهان غرب در حال رخ دادن است. یعنی زمانی که عباس میرزا، ولیعهد فتحعلیشاه با درک شرایط آن روزگار و همین طور عقب ماندن ایران از جوامع غربی درصدد انجام اصلاحات اداری، سیاسی، اقتصادی و نظامی برمیآید. در واقع میتوان گفت این مقطع تاریخی اولین مواجهه جدی ایران با جهان غرب پس از وقوع انقلاب صنعتی است. در این زمان دست کم بخشی از حاکمان قاجار که البته در اقلیت قرار داشتند و دیدگاههایشان هیچگاه نتوانست در مقابل اراده فتحعلیشاه و اطرافیانش به گفتمان غالب تبدیل شود، ضرورت پیشرفت اقتصادی، رفاه بیشتر جامعه و صنعتی شدن را متوجه شده بودند. در این فعل و انفعالات و تغییرات اجتماعی که با آهنگی آرام در حال رخ دادن بود خاندان تقی توکلی بهعنوان پیشگامان صنعت و تجارت در کشور مشغول فعالیت بودند و در پیشبرد اقتصاد کشور نقشآفرینی میکردند.
پدر تقی توکلی یعنی «حاج علی عسکر توکلی» به کار تجارت و واردات نفت،کبریت، قند و شکر مشغولیت داشت و به دلیل پیشهاش که بازرگانی بود به کشورهای مختلف سفر میکرد؛ سفرهایی که کمک زیادی به او در شناختن مهارتهای کار تجارت کرد. حاج علی عسکر به تدریج، پس از توسعه کارش، تصمیم به راهاندازی یک فعالیت صنعتی در ایران میگیرد. او مقدمات کار را برای راهاندازی و احداث یک کارخانه کبریتسازی فراهم میکند؛ اما برای تحقق این هدف بزرگ، با مشکلاتی روبه رو بود. او در سال ۱۲۸۳ شمسی وارد گفتوگوهایی با یک کارخانهدار روسی برای تهیه و خرید ماشین آلات موردنیاز کارخانهاش میشود؛ اما در همان دوران جرقههای انقلاب روسیه شعلهور میشود و مبارزان در حال آماده کردن زمینههای انقلاب ۱۹۱۷ و سرنگونی حکومت تزار بودند. تحولات و نا آرامیهای سیاسی در روسیه باعث شده بود که تجارت ایران به این کشور هم به مخاطره بیفتد، بهطوریکه مرحوم حاج علی عسکر توکلی نتوانست ماشین آلات مورد نیازش را از طرف معاملهاش در روسیه خریداری کند. این اتفاقات باعث شد که در شروع کار صنعتیاش به زحمت بسیاری بیفتد، اما با وجود تمامی این مشکلات موفق شد در سال ۱۲۹۷ شمسی یعنی دقیقا یکصد سال پیش کارخانه «کبریت توکلی» را بنیانگذاری کند.
روز پایانی
اما در روزی که سومین مراسم امینالضرب از سوی اتاق بازرگانی تهران برای تقدیر از کارآفرینان نمونه در حال برگزاری بود خبر رسید که مهندس تقی توکلی در آستانه ۸۷ سالگی در منزل خود در تبریز چهره در نقاب خاک کشید. چند روز بعد مسعود خوانساری، رئیس اتاق تهران اعلام کرد که قرار بوده در روز مراسم از مرحوم توکلی به پاس زحمات و خدماتش تجلیل شود، اما چند روز قبل از مراسم خبر میرسد که مهندس توکلی در بیمارستان بستری شده است و در نهایت هم صبح روز برگزاری مراسم خبر درگذشتش اعلام شد. در روز سهشنبه ۱۸ دی ماه ۱۳۹۷ در یک روز سرد زمستانی، آخرین کبریت زندگی مهندس تقی توکلی خاموش شد؛ درمیان آه و حسرت، در میان انبوهی از ابراز همدردیهای زودگذر. شاید یادآوری این قسمت از شعر سلمان هراتی به نام «من هم میمیرم» بیانگر شکل غالب واکنشهای اجتماعی به خبر مرگ یکی از پدران صنعت نوین ایران باشد. «... من هم میمیرم، اما در خیابانی شلوغ، در برابر بیتفاوتی چشمهای تماشا، زیر چرخ دندههای بیرحم ماشین، ماشین یک پزشک عصبانی، وقتی از بیمارستان دولتی برمیگردد، پس دو روز بعد، در ستون تسلیت روزنامه، زیر عکس ۴×۶ خواهند نوشت،ای آنکه رفتهای...»
مصاحبه منتشر نشده از تقی توکلی
مرحوم تقی توکلی در طول دوران زندگیاش چندان اهل گفتوگو با مطبوعات و رسانهها نبود؛ اما او در یکی از معدود مصاحبههایش، حدود ۴ سال پیش در روز یکشنبه چهارم خرداد ۱۳۹۳ گفت وگوی صمیمانهای را با روزنامه «دنیای اقتصاد» انجام میدهد. او در این مصاحبه از خانوادهاش میگوید، ماجرای آمدنشان به تبریز را تعریف میکند و اشارههای جالبی هم به شکلگیری کارخانه کبریتسازی توسط پدرش دارد. این گفتوگو را که تا پیش از این منتشر نشده است، از زبان خود تقی توکلی میخوانید:
«من در دهم اسفند سال ۱۳۱۰ در ناحیه «شجاگان» درکوچه «شرشراباشی» تبریز به دنیا آمدم. همه خانواده ما در آن منطقه متمرکز بودند. از وقتی که جد من از ایروان به ایران آمد خانواده ما درهمین منطقه مقیم شدند. خانوادهای که من در آن بزرگ شدم و پروشیافتم خانوادهای معتقد، ایران دوست و پر کار بود. پدرم تاجر و فردی خلاق و مبتکر بود و مادرم هم بانوی بسیار نجیبی بود. جد من «حاجی محمد صفی ایروانی» در ایروان زندگی میکرد، در زمان قاجارها برخی مناطق به شکل خودمختار اداره میشدند و در مواقعی که مملکت به خطر میافتاد وارد میشدند و سربازهایشان را در اختیار حکومت مرکزی قرار میدادند. ایروان همچنین ناحیهای بود. جد من در دورانی زندگی میکرد که روسها مجددا به تحریک بعضیهای دیگر به ایران حمله کرده بودند. ایران هم در دورانی که عباس میرزا صدر اعظم بود وارد این جنگ شد؛ اما قدرت ایستادگی در مقابل تزارها را نداشت و عباس میرزا هم با آگاهی به این موضوع مخالف وارد شدن به جنگ بود. بالاخره بخشهایی از ایران جدا شد و قرارداد ترکمانچای به امضای دو طرف رسید. آن دوران حوادث زیادی اتفاق افتاد و تمام بدبختی ما از جایی شروع شد که انگلیسیها وارد ایران شدند و بعد هم روسها توانستند به دنبال جنگهایی که با ایران داشتند، بخش زیادی از اراضی ایران را تصرف کنند؛ بهطوریکه در آن زمان حدود یک میلیون کیلومتر از سرزمینمان را از دست دادیم که از جمله مهمترین مناطقی که از ایران جدا شد ناحیه قفقاز بود... پس از قرارداد ترکمانچای ارتش روسیه نیروهای خودش را به بالای منطقه ارس رسانده و قرار شده بود ناحیه ایروان بدون جنگ تسلیم روسها شود. آن زمان که دوران سلطنت فتحعلی شاه قاجار است، بزرگانی از جد من درخواست میکنند که از ایروان به داخل ایران بیاید، جد من هم یعنی «حاج محمد صفی ایروانی» که کارش تجارت بود یکی از پسرهایش به نام «حاج محمد نقی ایروانی» را در سال ۱۲۵۵ قمری یا همان ۱۲۱۸ شمسی به تبریز فرستاد. حاج محمد نقی هم در محله شرشراباشی تبریز خانه خرید و بعد از آن هم خانواده ما در همان محله زندگی کردند. اما پدر من «حاج علی عسکر توکلی» در ادامه کار خانواده به تجارت مشغول بود و به دلیل کارش رفت و آمد زیادی به ویژه به منطقه جلفا داشت. پدرم تاجر عمده بود و واردات نفت، کبریت و قند انجام میداد؛ اما پس از کار تجارت به تدریج علاقهمند به کار صنعتی شد و برای همین سفرهایش را کم کرد تا شرایط راهاندازی یک کارخانه کبریتسازی را فراهم کند. او با یک کارخانهدار روسی برای تهیه ماشینآلات وارد صحبت میشود؛ اما به دلیل ناآرامیهایی که در آن زمان در روسیه وجود داشت نتوانست ماشین آلات را تهیه کند. سرانجام پس از مشکلات و تلاشهای فراوان ماشینآلات مورد نیاز را خریداری و در تبریز مستقر کرد. او سختی زیادی را در این راه متحمل شد؛ چون بخشی از ماشین آلات را از خارج و بخشی را هم از داخل تامین کرد. او سرانجام در سال ۱۲۹۷ شمسی کارخانه کبریت توکلی را بنیانگذاری و از همان جا تولید کبریت را آغاز کرد. پدرم مرد بسیار مقاومی بود و تولید بسیار ارزشمندی را برای ما به یادگار گذاشت، ایشان باعث افتخار خانواده ما هستند...»
ارسال نظر