پرده اول
راز عدم ماندگاری
برندها در ایران ماندگار نمیشوند، حتی معروفترین برندها هم ممکن است یک شبه از ذهن ایرانیان پاک شوند. چرا؟ در واقع باید گفت مرگ زودرس برندها، محصول نوعی سبک زندگی است، محصول نگاه کوتاهمدت که در ناخودآگاه جمعی همه ما وجود دارد و مانع از برنامهریزی بلندمدت میشود. مردم ما، عادت دارند، به اینکه هر روز تکانهای را در زندگی انتظار بکشند، عادت دارند. به تغییر در هر بعدی از زندگی، تغییر لحظهای قیمت دلار و سکه، تغییر در قوانین و مقررات و همین است که کمتر کالایی عمری بلندمدت دارد. حتی میانگین عمر مفید ساختمان در ایران ۳۰ سال است، ۷۰ سال کمتر از میانگین جهانی. همان چیزی که همایون کاتوزیان از آن بهعنوان «جامعه کلنگی» نام میبرد. ما برخلاف جامعه درازمدت اروپا، جامعهای کوتاهمدت هستیم و تغییرات، حتی تغییرات مهم و بنیادین، اغلب عمری کوتاه داشتهاند. برخلاف اشرافیت سنتی اروپا، در ایران مالکیت و موقعیت اجتماعی عمری کوتاه داشته و ترکیب این طبقات بیش از یک یا دو نسل دوام نمیآورده است.
در ناخودآگاه جمعی ما، چیزی بهعنوان «حق مالکیت» تعریف نشده، درطول تاریخ مردم همیشه رعایای سلطان بودهاند و اختیار جان و مالشان در دست پادشاه، یک لحظه خشم شاهنشاه، دودمانی را به باد میداده است و مالک ایرانی حقی بر مالکیت خود و امنیتی برای عایدات خود متصور نبوده و اطمینانی برای انتقال ثروتش به وارثانش نداشته است، در واقع ثروت نوعی «لطف» سلطان بوده و نه «حق» و نه حاصل عمری تلاش که «العبد و ما فی یده کان لمولاه.» مصادره اموال خانوادههای کارآفرین و صنعتگر که از دیرباز در سرزمین ما از سوی سلاطین و شاهان به کار گرفته شده،هم مانع بزرگی برای سرمایه گذاری و رشد اقتصادی بوده و هم محدود سرمایههای انباشت شده را به نابودی کشانده است. در ایران، انباشت درازمدت سرمایه صورت نگرفته است؛ چراکه سرمایه تجاری نیازمند چشمپوشی از مصرف حال، یعنی پسانداز، است و پسانداز طولانی نیازمندثبات و امنیت دراز مدت. مردمی که هر لحظه نگران قیمت دلار و سکه و کاهش سرمایههای اندکشان هستند، چگونه میتوانند به پسانداز فردای خود بیندیشند؟ یا به یک برند خاص وفادار بمانند؟
ارسال نظر