چرا کودکآزاری در سالهای اخیر افزایش پیدا کرده است؟
آینده سوزی
به نظر میرسد کودکان در جامعه پرتنش کشور ما در سالهای اخیر فراموش شدهاند. آنها به عبارتی قربانیان خشونت و عصبانیت بزرگسالان و حتی همسالان خود هستند. انتشار اخبار، تصاویر و ویدئوهایی از کودکآزاری در خانه، مدارس، اماکن عمومی و... و دست به دست شدن آن در شبکههای اجتماعی، نگرانیهای عمومی را در این باره افزایش داده است. به نظر میرسد که مطالبه حمایت از کودکان و برخورد با کودکآزاران در حال تبدیل شدن به یک مطالبه عمومی است. این یک نقطه امیدبخش است اما با این اوصاف نمیتوان رشد افسارگسیخته کودکآزاری را در سالهای اخیر نادیده گرفت. به گفته کارشناسان امر، ایجاد انسجام میان حامیان خصوصی و دولتی حقوق کودکان، اصلاح قوانین موجود و ایجاد فضایی برای اجرایی شدن کامل قوانین ازجمله اقداماتی است که بهعنوان قدم نخست باید انجام شود تا شمار کودکآزاریها در کشور را کنترل کنیم. از دیگر سو اجرایی کردن اقدامات پیشگیرانه در سطوح سهگانه نیز باید مورد توجه قرار گیرد. سطح یک پیشگیری از کودکآزاری عمدتا به آگاهیبخشی و مهارتآموزی به کودکان مربوط است. سطح دوم معطوف به حضور مددکاران اجتماعی در نهادهای مختلف همچون مدارس و ارتباطگیری با قربانیان بالقوه و بالفعل کودکآزاری است و سطح سوم نیز بیشتر با عنوان درمانگری و حمایت از قربانیان تعریف میشود. به نظر میرسد در این موضوع مدارس بهعنوان کانون پیشگیری از کودکآزاری باید فعالتر باشند. برای تحقق این امر نیاز به تصویب و ابلاغ قوانین جدیدی از سوی دولت وجود دارد. در این شماره از سه دیدگاه حقوقی، مددکارانه و رفتارشناسانه پدیده کودکآزاری را بازخوانی کردهایم.
راهحل دشوار نیست
حسین باهر
رفتارشناس
کودک آزاری در چهار مکان رخ میدهد؛ خانه، مدرسه، خیابان و بیابان! دلایل آزار کودکان در هر یک از این چهار مکان متفاوت و البته نیازمند مطالعه دقیق است. دامنه آزار کودکان در این چهار مکان عمدتا از توهین و تحقیر تا سرقت و گروگانگیری و از تجاوز جنسی تا قتل نیز گسترده است. متاسفانه در سالهای اخیر خشونت در کودک آزاری بیشتر شده و در سطوح اولیه همچون توهین و تحقیر نیز شمار کودکآزاریها افزایش پیدا کرده است. علت این امر را میتوان در چند شاخص مهم بیان کرد. این شاخصها از نظر من شامل عصیان افراد، بیکاری، گرانی و کاهش دین باوری در برخی از سطوح جامعه است. اما راهحل کاهش آزار کودکان به عقیده من دشوار نیست. بالا بردن سطح معیشت مردم، آگاهیبخشی به خانوادهها، ترویج صحیح و درست اخلاق شهروندی و بازشناسی دین و الگوهای دینی برای مردم میتواند این معضل اجتماعی را کنترل کند. اما نکته این است که این راهحلها باید در مسیر درست با استفاده از الگوهای اقناعی صحیح و بهصورت تعاملی با مردم در میان رسانههای رسمی و رسانههای غیررسمی محقق شود. به نظر میرسد که اثرگذاری رسانههای رسمی در این باره میتواند بیشتر هم باشد اما به این شرط که کارشناسان و صاحبنظران بتوانند در جهتدهی به محتواها و تفاسیر منتشر شده در شبکههای اجتماعی نقش فعالتری داشته باشند. زیرا در غیر این صورت راه برای ایجاد کژکارکرد در رسانههای غیررسمی بازتر میشود. به این معنی که ممکن است رسانههای غیررسمی نتیجهای متضاد با آنچه در تصورماست را به دست بدهند و حتی موجب تشدید کودک آزاری شوند.
اما از سوی دیگر بهعنوان یک پیشنهاد معتقدم اگر یک پروژه با حضور کارشناسان و بهصورت آکادمیک برای کنترل کودک آزاری تعریف و در فرهنگستان علوم پزشکی به تصویب برسد امکان اثرگذاری کارشناسان در این باره بیشتر میشود. این فرهنگستان با تصویب چنین پروژهای بهعنوان یک ساحت مطالعاتی، میتواند ریشههای دقیق شکلگیری کودک آزاری و راهکارهای کنترل آن را مشخص و معلوم کند. خوشبختانه این امکان نیز فراهم است تا نتیجه مطالعات کارشناسی این فرهنگستان نیز با همکاری میان قوای سهگانه تبدیل به قانونی جامع و اثربخش شود. اهمیت این مساله، ضرورت و فوریت رسیدگی به آن را تشدید میکند. کودکان، همه سرمایه یک کشور برای مدیریت آینده هستند.
کودکان در جامعه پرتنش تنها هستند
لیلا ارشد
مددکار اجتماعی
متاسفانه آزار کودکان در سالهای اخیر روزبهروز خشنتر و سهمگینتر شده است. جامعه ما از کتکخوردن، ترس و ایجاد ترس در کودکان به آزارهای شدیدتر رسیده و در موارد متعددی نیز قتل کودکان را تجربه کرده است. این درحالی است که متناسب با رشد افسارگسیخته کودکآزاری، تلاشی برای متوقف کردن آن شکل نگرفته است.13 سال است که لایحه حمایت از حقوق کودک و خانواده روی دست مسوولان مانده و به تصویب نرسیده است. از این مدت ۱۱ سال است که این لایحه در مجلس شورای اسلامی مسکوت مانده. خوشبختانه ما از سال ۷۲ کنوانسیون حمایت از کودکان را پذیرفتیم، اما نتوانستهایم بهصورتی اثر بخش مفاد این کنوانسیون را در قوانین کشور متحقق کنیم. اگرچه در سال ۸۱ هم کودکآزاری بهعنوان یک جرم عمومی تلقی شد، اما با این اوصاف هنوز قوانین ما چنان که باید و شاید به مفاد کنوانسیون نزدیک نشده است. متاسفانه والدین در خانوادهها نیز شیوه درست مواجهه و ارتباط با یکدیگر را آموزش ندیدهاند. طبیعتا آنها نمیتوانند این آموزشها را به کودکان خود هم منتقل کنند و مهارتهای خودشناسی و مواجهه با مسائل پیچیده اجتماعی را به آنان آموزش بدهند. از سوی دیگر مشاورههای درمانی هم آنقدر گران هستند که بیشتر بهعنوان یک کالا یا خدمت لوکس دیده میشوند و خانوادهها نمیتوانند از این شیوه درمانی استفاده ببرند. این درحالی است که متاسفانه مشاورههای روانشناسی و مددکارانه هم در فهرست خدمات بیمهای نیستند. ما در جامعهای پرتنش زندگی میکنیم و آمار بالای طلاق در خانوادهها، نشاندهنده حجم این تنشها است. در چنین شرایطی پناهگاه کودکان کجا است؟ سالها است از لزوم فعال شدن شدن پلیس کودک حرف میزنیم، اما تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است. کودکان در جامعه پرتنش کشور ما بیپناه هستند. همه سازمانها و نهادها از دولتیها و خصوصیها دغدغههایی در اینباره دارند، اما رویکردها مختلف و ازهم گسیخته است. بهتر است برای هماهنگ کردن این نهادها با هم شورایعالی کودک ایجاد شود. ما که شورایعالی فضای مجازی داریم و کلی هم فعال است چرا در کنارش شورایعالی کودک نداریم؟
شکافهای اجتماعی بستر رشد کودکآزاری
صالح نیکبخت
حقوقدان
همانطور که خوشبختانه قریب به اتفاق افراد جامعه میدانند، کودکآزاری مجموعه رفتارهایی است که از سوی افراد به ویژه بزرگسالان نسبت به کودکان صورت میگیرد و به سلامت جسمی و روانی آنان آسیب میزند. اکثر متخصصان، کودکآزاری را یک بیماری میدانند که ناشی از فقر فرهنگی است و بر همین اساس پیشگیری یا برخورد با آن نیز نیازمند رویکردهای فرهنگی- تربیتی است.
اگرچه همه موارد کودکآزاری از سوی بزرگسالان انجام نمیشود و در مواردی هم ناشی از رفتارهای خود کودکان و نوجوانان است، با این حال باید بپذیریم که رفتار این کودکان و نوجوانان نیز به نوعی پیروی از رفتارهای والدین، فامیل و حتی معلمان و... است. به عبارت دقیقتر هرگونه رفتار یا کوتاهی در انجام عملی که سلامت جسمی، روانی و رشد کودک را به مخاطره بیندازد، طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی مصداق کودکآزاری است. سرانجام باید بپذیریم که کودکآزاری تنها به معنی تعرض جنسی به کودک نیست. اصولا هرگونه رفتاری که سعادت و رفاه و بهزیستی کودک را به مخاطره بیندازد، کودکآزاری است. در ویدئوهایی که در این سالها در شبکههای اجتماعی منتشر شده، مصادیق بسیار دلهرهآور و نگرانکنندهای از کودکآزاری دست به دست شده است. معلمی که در کلاس درس با ترکه و یا کمربند چرمی و شلاق به جان کودک یا نوجوان میافتد، تنها کودک مضروب یا کتک خورده را آزار نمیدهد او در همان لحظه سایر همکلاسیهای او را نیز آزار داده است. نکته مهم آن است که این رفتار برخی از معلمان به نوبه خود رواج دهنده فرهنگ خشونت و کودکآزاری است. معتقدم در مواجهه قضایی با این گونه رفتارها، باید تبعات ترویج این رفتارها هم لحاظ شود.
متاسفانه در سالهای اخیر روند رو به رشد کودکآزاری یا دست کم افزایش بازنمایی رسانهای این رفتار، در جامعه ما ایجاد رعب و وحشت کرده است. انتشار برخی آمارها از کودکآزاری، تصاویر و ویدیوهای دلخراش آزار کودکان و... اضطراب و دلهره عمومی را افزایش داده و این در حالی است که آگاهی و آموزش لازم برای پیشگیری از آن در میان بیشتر شهروندان وجود ندارد. با پذیرفتن این فرض که کودکآزاری رفتاری شایع و گسترده است، لازم است تاکید کنیم که مبارزه با این پدیده، با پند و اندرز در تریبونهای رسمی و صرف تصویب قوانین و برخورد با کودک آزاران محقق نمیشود. ما در کشور کمبود اسناد حقوقی و قوانین لازم برای برخورد با کودکآزاران نداریم. اتفاقا در اسناد قانونی ما، قانونی به نام «حمایت از کودکان و نوجوانان» وجود دارد که سال ۸۱ در مجلس ششم شورای اسلامی به تصویب رسید. در این قانون ملاحظات دقیقی وجود دارد. طبق آن هرگونه شکنجه جسمی و روحی کودک، ممانعت از تحصیل کودکان و حتی عدم اعلام کودکآزاری بهعنوان یک جرم عمومی تلقی شده است. به این اعتبار آزار کودکان در هر شرایطی نیازمند شکایت خصوصی نیست و دادستان عمومی میتواند به موضوع ورود کند. این قانون همه افراد زیر ۱۸ سال را تحت پوشش و حمایت خود قرار داده است.
علاوه بر این، قانون دیگری به نام «حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست» مصوب سال ۱۳۹۲ وجود دارد که بر اساس آن کشور ما کنوانسیون حقوق کودکان را پذیرفته و به همین اعتبار این کنوانسیون به منزله قانون تلقی میشود. در این کنوانسیون هرگونه اعدام و امحای جسمی کودکان به خاطر ارتکاب جرائمی که مجازات آن اعدام است، منع شده است. خوشبختانه در کشور ما هم در سالهای اخیر با تغییراتی – هرچند ناکافی- رویههای قضایی و پیشرفتهای اتخاذ شده است تا از اعدام کودکان جلوگیری شود. این اتفاق مصادیق کودکآزاری در برخوردهای قانونی و قضایی را هم کاهش داده است. متاسفانه کودکآزاری چه بهعنوان کنشی ضد ارزشهای انسانی و چه بهعنوان نشانهای از فقر فرهنگی، خود نتیجه فرهنگ فقر و بینوایی رایج در جامعه است. هر اندازه شکافهای اجتماعی از جمله اختلافات طبقاتی و جنسیتی، قومی، زبانی و فرهنگی عمیقتر شود کودکآزاری بهعنوان تابعی از این شکافها، بیشتر میشود. به عبارت بهتر مبارزه با کودکآزاری به عوان یک بیماری/ جرم چندعاملی بدون نیشتر زدن به این تضادها و تمایزها و شکافها ابتر و ناکارآمد خواهد بود.
ارسال نظر