درس عبرت از تجربه تاریخی
در همان زمان برخی از کارشناسان هشدارهای جدی راجعبه تشکیل حباب دادند و بنده در اسفندماه سال قبل از آن نیز نامهای مبنی بر اظهار نگرانی درباره تشکیل حباب در بازار سرمایه منتشر کردم.
هرچند در مصاحبههای متعدد به دلیل جلوگیری از ایجاد بار روانی در بازار از واژه حباب استفاده نمیشد، چراکه ممکن بود موجب آسیبدیدن سرمایهگذاران جدیدالورود شود. در همین حال فعالانی نیز در بازار سهام حضور داشتند که معتقد بودند شاخص میتواند به روند رو به رشد خود ادامه دهد.
البته بر کسی پوشیده نیست که در اقتصاد ایران بخش مهمی از نوسانات بازار سرمایه به نوسانات انتظاراتی که در اقتصاد وجود دارد، بازمیگردد.
اکنون اظهارنظرهایی به گوش میرسد مبنی بر اینکه برخی افراد معتقدند اگر بهجای بایدن، ترامپ رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا میشد احتمالا ریزش شاخصهای سهامی بدین گونهای که تجربه شد، رخ نمیداد یا خیلی زودتر بازار سهام مجددا وارد مدار صعودی میشد.
به هر روی این تجربه تاریخی چند درس برای سرمایهگذاران، نهادهای مالی، سیاستگذاران بازارهای مالی و سیاستگذاران اقتصاد کشور به همراه داشت. برای سرمایهگذاران بهویژه افراد جدید و تازهوارد مساله کلیدی و اساسی این است که آگاهی از ریسکهای بازار نداشتند. خیلی از سرمایهگذارانی که از زمستان ۱۳۹۸ تا پایان بهار ۱۳۹۹ وارد بازار سرمایه شدند، به واقع هیچ تصوری از ریزش نداشتند و فقط روزهای سبز را نظارهگر بودند، بعضا فکر میکردند که این شرایط بازار همیشگی است.
با این حال امروز بسیاری از سرمایهگذارانی که وارد بازار سهام کشور شدند به واسطه شرایط، متحمل هزینههایی هم شدهاند؛ اما به هر روی ریسکها و فراز و فرودهای این بازار را نیز مشاهده کردهاند و احتمالا بنا بر این دلایل تعداد افرادی که رو به آموزشهای بازار سرمایه آوردهاند، نسبت به گذشته بیشتر شده است.
نهادیهای مالی، شرکتهای سبدگردان و مشاوران سرمایهگذاری هم متوجه شدهاند که برای جذب سرمایهگذاران جدید باید به موضوعات فرهنگسازی و آموزشی توجه زیادی کنند چراکه در غیر اینصورت در روزهای رکود و ریزشی بازار با چالشهای بسیار زیادی مواجه خواهند شد.
این تجربه تاریخی برای سیاستگذار بازار سرمایه نیز درسهای بسیار زیادی بههمراه داشت. در برخی از مواقع سرعت تغییرات به حدی بالاست که در لحظه نمیتوان از اتفاقات جلوگیری کرد. سواد مالی پایین نیز یکی از مشکلات مطرح شده در آن بازه زمانی بود. البته سازوکارهای بازار سرمایه هم سرمایهگذاران را به سمت سرمایهگذاری غیرمستقیم سوق نمیداد و غالبا سهامداران ورود مستقیم به بازار را در دستور کار معاملاتی خود قرار میدادند.
این موارد نیز در جای خود باعث شد دست سازمان بورس بهعنوان نهاد ناظر و سایر ارکان برای کنترل رفتارهای هیجانی بسته باشد. برخی مواقع ممکن است عدمکنترل متغیرهای کلان اقتصادی در بلندمدت منجر به بحرانهای بسیار جدی در بخشهای مختلف اقتصاد شود. در همین زمینه به اعتقاد بنده سیاستگذار کلان اقتصادی هم متوجه عواقب سیاستگذاریهای خود شد.
امیدوارم که درسهای خوبی از این تجربه در بازار گرفته شده باشد. این اتفاق (صعود و سقوط) نقاط مثبتی حتی در جهت توسعه بازار بههمراه داشت. امروز به دلیل فشارهای زیادی که در گذشته وجود داشت تعداد سبدگردانها و سقف صندوقها افزایش پیدا کرده است.
به هر حال میلیونها کد سهامدار فعال به بازار سرمایه اضافه شد، بسیاری از سهامداران با بازار سرمایه آشنا شدند و طعم سودهای خوبی را نیز چشیدند؛ هرچند ممکن است در بازههای زمانی بعدی ضرر کرده باشند، اما میدانند که این بازار از پتانسیل قابلملاحظهای برخوردار است.
موضوع سهام عدالت نیز اگرچه با چالشهای بسیار زیادی همراه بود اما بهنوعی سعی شد گره ای که در اقتصاد ایران وجود داشت، باز شود. این موضوع طبیعتا آسیبهایی هم ممکن است داشته باشد، اما به هر حال فرصت بازار سرمایه اجازه داد تا به حل چنین مساله مهمی فکر شود.
دولت نیز اکنون از اهمیت بازار سرمایه آگاه است. اگر چشمان خود را به روی سودها، زیانها و برخی از آسیبهای اجتماعی که این تجربه تاریخی به همراه داشت، ببندیم و فقط از نگاه بازار به این قضیه نگاه کنیم، درمییابیم که توسعه بازار در این مدت رخ داده است. هرچند بخشی از این توسعه غیر قابل پیشبینی بود و برای آن هیچگونه برنامهریزی نشده بود.
این تجربه در واقع اتفاقی بود که میتوان درسهای زیادی از آن گرفت؛ اگرچه فعالان بازار روزهای بسیار سختی را پشتسر گذاشتند.