رشدهای پرشتاب بورس با فتح کانال ۱۶۰ هزار واحدی ادامه یافت
بازی خطرناک در دو جبهه بورس
گزارشهای ماهانه عملکرد نیمه نخست از مهمترین مواردی هستند که میتوانند در تصمیمگیری سرمایهگذاران بورسی در کوتاهمدت اثرگذار باشند. در این میان برخی نمادها مانند نمادهای پایه در فضایی کاملا مبهم در مسیر صعودی قرار گرفتهاند. فضای غیرشفاف و در عین حال اندازه بازار کوچک این نمادها دستاویزی برای سفتهبازان شده است. برخی شنیدهها از احتمال محدودسازی معاملات این بازار خبر میدهد که میتواند اثر منفی در نقدشوندگی سهام این شرکتها را به دنبال داشته باشد. در حالیکه نقدینگی عامل اصلی شیوع چنین موجهای خطرناکی در سهام این شرکتها است هرگونه ریسکی در نقدشوندگی معاملات این گروه میتواند فشار فروش را در این نمادها افزایش دهد.
اما مشکل اصلی در شرایط کنونی بیواکنشی سازمان بورس نسبت به رونق بازار سهام است. بار دیگر مشخص است که سازمان بورس از وظیفه خود کاملا غافل مانده است. بورس در شرایط کنونی با توجه به جذابیت خود نقش موثری بهعنوان ضربهگیر نقدینگی در اقتصاد کشور بازی میکند. با این حال بیبرنامگی مقام ناظر میتواند این موج نقدینگی را با قدرت بیشتری به دیگر بازارها بازگرداند. شرایط برای توسعه بازار سهام در تمامی جنبههای خود و مطابق میل شرایط اقتصادی مهیا است و عدم استفاده از فرصت موجود در نهایت کارنامهای مناسب را برای مدیریت کنونی سازمان به دنبال نخواهد داشت. شاید برای مدیران سازمان همچنان میزان رشد شاخص سهام ملاک سنجش کارنامه باشد با این حساب کارنامه مدیران بورس ونزوئلا با رشد ۱۰ هزار درصدی شاخص بورس این کشور در سال ۲۰۱۸ از تمامی ناظران بورسی جهان درخشانتر است؛ اما وضعیت اسفناک اقتصادی این کشور چیز دیگری را نشان میدهد. بر این اساس به نظر میرسد بار دیگر مدیران باید نگاه دقیقتری به وظایف خود در موقعیت خطیر کنونی اقتصاد کشور داشته باشند.
ریشه نگاه «بد» عموم به بورس
آنچه بیش از همه از سوی عموم جامعه درخصوص بورس مطرح میشود، ریسک بالای سرمایهگذاری در آن است. این افراد بعضا سرمایهگذاری در سهام را با واژه «قمار» همسان میدانند. در نگاه کلی شاید همچنان برای بسیاری بورس با مفهوم قماربازی همتراز باشد اما سخنانی که از زبان مدیران بالادست کشور نیز بعضا شنیده میشود دقیقا بر عدم آگاهی نسبت به علت راهاندازی بازار سهام در اقتصاد اشاره دارد. تفکر غالب معمولا این است که آری بورس محلی برای سرمایهگذاری قمارگونهای است که عدهای در آن به کسب درآمد مشغول هستند.
ریشهیابی این موضوع در اقتصاد ایران یا اقتصادهایی که اثری از پویایی بخش خصوصی در آن مشاهده نمیشود چندان مشکل نیست. در این اقتصادها که معمولا به درآمدهای نفتی معتاد هستند و سیستم اقتصادی عمدتا توسط دولت کنترل میشود بازار سهام تنها مکانی برای بازی معاملهگران میشود و از معنای واقعی آن در راستای منافع اقتصادی چشمپوشی میشود. همین الگوبرداری اشتباه از مفهوم اقتصاد آزاد در نهایت نتایج معکوسی نسبت به انتظارات رقم میزند. در چنین وضعیتی هیچ بنگاه خصوصی این تصور را ندارد که بورس محلی برای تامین مالی وی بوده است. البته در این خصوص نیز قوانین بازار سهام کشورمان تا حدی قدیمی است که بورس تهران از بازارهای کارای سهام بهصورت محسوسی عقب مانده است.
اما این وظیفه سیاستگذار بوده که چنین فضایی را مهیا کند. با این حال نگاهی به کارنامه مدیران سازمان بورس از ابتدای دهه ۸۰ حاکی از این است که مطابق با دیگر محافل دولتی در این بخش نیز اثری از پویایی و تلاش برای پیشرفت به ندرت وجود دارد. نمیتوان از گامهای مثبتی که به رونق بورس کمک کرده است، چشمپوشی کرد. اما در مقایسه با آنچه باید انجام میشده واقعا نشانههای کمکاری محسوس است. شاید همین سیاستها و هدفگذاری اشتباه باعث شده که بورس از سوی عموم با مفهوم قمار سنجیده شود.
وضعیت منفعلانه مقام ناظر بازار
بورس تهران در تابستان بازدهی بیش از ۴۷ درصدی را به ثبت رساند. در این میان موج دلچسبی از نقدینگی به سمت سهام سرازیر شده است. با این حال نکته نگرانکننده وضعیت منفعلانه مدیران سازمان بورس در چنین رشدهای قیمتی است. به جرات میتوان گفت هیچ گام مثبتی در تابستان برداشته نشد. شاید کمترین کاری که امکان انجام آن وجود داشت تسریع روند پذیرش و عرضه اولیه سهام شرکتهای بزرگ بود. در این میان تنها یک شرکت بزرگ در بورس تهران پذیرش شد. اقتصاد کشور ما به شدت نیازمند حرکت در مسیر خصوصیسازی واقعی است. به عقیده بسیاری از کارشناسان چنین هدفی تنها از مسیر بورس و رونق بازار سهام امکانپذیر است، انجام این مهم نیز نیازمند گامهای کوچک است. عرضههای اولیه سهام از سوی هلدینگهای بزرگ دولتی و نیمهدولتی شاید کمترین کاری بود که مدیران سازمان بورس با تسهیل این روند میتوانستند به منظور خروج از وضعیت بغرنج اقتصادی کشور از آن استفاده کنند.
هراس اصلی از آنجا شکل میگیرد که مدیران سازمان بورس نیز مانند یک معاملهگر یا سهامدار با مشاهده رشد بورس احساس رضایت از خود دارند. رشد کنونی بورس به هیچ عنوان دور از انتظار نبود. اگر کمترین دید تحلیلی وجود داشت پیشبینی جهشهای مداوم شاخص سهام میسر بود. این موضوع در گزارشهای «دنیای اقتصاد» از پایان سال ۹۶ و ادامه این گزارشها در سال ۹۷ قابل رصد است. بیعملی مقام ناظر در مدتی که سهام رشدهای افسارگسیخته را تجربه کردند دقیقا مشابه صحبتهای عدهای از فعالان بورس است که برای حداکثر ساختن سود خود با انجام عرضه اولیه مخالفت میکنند. این افراد مانند هر معاملهگری تنها به فکر جیب خود هستند. از این اشخاص حقیقی و حقوقی نمیتوان انتظار دید کلان و در راستای منافع عمومی را داشت اما این انتظار وجود دارد که مقام ناظر مطلوب اقتصادی کشور را در نظر بگیرد و از طرفی به فکر رونق پایدار سهام باشد.
چرا باید بر تعداد عرضههای اولیه افزوده شود؟
تابستان با بازدهی قابل توجه سهام پشت سر گذاشته شد. این رشد سود دلنشینی برای سهامداران به همراه داشت. گرچه مقام ناظر در این مدت نتوانست کارنامهای درخور برای خود دست و پا کند اما همچنان باید از فرصتهای موجود در بورس در جهت منافع اقتصاد کشور استفاده شود. یکی از این موارد تشدید تعداد عرضههای اولیه است. شرکتهای بسیاری هستند که باید از سوی هلدینگهای بزرگ عرضه شوند. الزام قانونی بر خروج از بنگاهداری درخصوص صندوقهای بازنشستگی، تامین اجتماعی و مهمتر از آنها بانکها با همکاری سازمان بورس و دیگر بخشهای اقتصادی باید در دستور کار قرار گیرد. عرضه سهام شرکتهای زیرمجموعه این سازمانها در بازار سهام نخستین گامی است که باید انجام شود. اگر واقعا مشکلاتی در مسیر عرضه اولیه وجود دارد باید وزارت اقتصاد و مقامات بالادست در این مسیر دخالت کنند تا صندوقها یا بانکها از بنگاهداری دل بکنند. این موضوع علاوه بر تلاش برای حل بنیادی مشکلات سازمانهای مزبور گامی در جهت رونق پایدار بورس است. به دنبال این موضوع امکان جذب نقدینگی تازه و نگه داشتن نقدینگی در سهام با افزایش گزینههای سرمایهگذاری وجود دارد.
عرضه سهام در صف و حتی در قیمتهای پایینتر توسط این سازمانها باید اجباری باشد که هر چه سریعتر در دستور کار قرار گیرد. بانکها در موج افزایش خروج سپردهها احتمالا در مسیر افزایش برداشت از منابع بانک مرکزی قرار گرفتهاند. با این حال دلیلی وجود ندارد که بانکها در حالیکه سهامی برای عرضه و تامین نقدینگی در روزهای خوب بورس دارند از این فرصت استفاده نکنند و همچنان با اضافه برداشت خود از یک طرف و از سوی دیگر با افزایش نرخ سود اخذ سپرده بر شدت بحران در این بخش بیفزایند. در حالیکه بسیاری از بانکها سهام شرکتهای بزرگ و بعضا سهام خود را به واسطه در اختیار دارند که میتوانستند در تابستان با ۱۰ درصد قیمت پایینتر حتی بهصورت خرد در بازار عرضه کنند و از این منبع تعهدات خود را جبران کنند از این موضع اجتناب کردهاند. قطعا برای نهادهایی که سالیان درازی است که تنها کاری که انجام دادهاند خرید ملک و بنگاهداری است جدا شدن از سیاست قبلی کار سختی است. در نتیجه این موضوع دخالت مقام ناظر بانکی را میپذیرد.
آخرین قمارباز در دام زیانهای سنگین
طی هفتههای اخیر موجهای صعودی سفتهبازی به سهام بسیاری از گروهها رسیده است. دلالان از ابهام میتوانند بیشترین منفعت را کسب کنند. بر این اساس با هرگونه نقد منفی نسبت به سهم یا یک صنعت مخالفت میکنند.شاید به عقیده عدهای قیمت سهام یک شرکت بدون هیچ دلیل بنیادی میتواند تا ابد رشد کند. اما در واقع آنچه قیمت یک سهم را رقم میزند عرضه و تقاضا است. با پیشی گرفتن قدرت تقاضا نسبت به عرضه قیمت در مسیر صعودی قرار میگیرد. این موضوع بعضا با عنوان پمپاژ نقدینگی مطرح میشود، بر این اساس موج نقدینگی، قیمت سهام در مسیر صعودی قرار میگیرد. اما در واقع ریشه افزایش تقاضا و حرکت نقدینگی به سمت سهام جذابیت سرمایهگذاری و میزان بازدهی مورد انتظار است. از سمت دیگر نیز عرضهکنندگان با توجه به ریسکهای موجود و همچنین انتظارات آتی خود اقدام به فروش سهام خود میکنند.
شاید برداشت معکوس از این تعبیر در نهایت به کجفهمی و زیان سنگین سرمایهگذار منجر شود. ممکن است دلیل هر رشد قیمتی، ارزندگی عنوان شود. با این حال رشد قیمتی سهام بنا نیست دقیقا دلیلی بر ارزندگی باشد. در این خصوص ممکن است عدهای برای کسب سودهای رویایی به سفتهبازی در برخی نمادها مشغول شوند یا اینکه انتظارات مازادی در سهام برخی گروهها به رشد قیمتی دامن بزند. اما تحلیل این موضوع برای معاملهگری که هیچ اطلاعات تخصصی ندارد بسیار دشوار است؛ هرچه میزان ابهام بیشتر باشد فضا برای داغ کردن سهام از سوی دلالان بیشتر خواهد بود.
حرکت نقدینگی به سمت یک سهم میتواند در نتیجه ارزندگی باشد. بر این اساس انتظارات مثبت از آینده عملیاتی شرکت مانند بهبود سودآوری میتواند رشد قیمتی سهم را رقم بزند. اما ممکن است سوءاستفاده برخی از ابهام موجود و عدم آگاهی سایرین علت رشد قیمتی باشد. در این شرایط هیچ دلیلی برای توجیه رشد قیمتی وجود ندارد و زمان توقف رشد را پول داغ اولیه تعیین میکند.
همانطور که اشاره شد شنیدهها از اعمال محدودیتهایی بر معاملات بازار پایه در هفتههای آینده حکایت دارد. این موضوع به هیچ عنوان مطلوب شرایط بازار نیست اما اگر حرکت سفتهبازی در این نمادها کنترل نشود در نهایت زیان سنگین عدهای را رقم خواهد زد. شاید وجه تشابه معاملات در چنین نمادهایی با قمار را باید در این بخش دانست. در چنین معاملاتی بنا نیست ارزش افزوده جدیدی ایجاد شود که بتواند رشد قیمتی سهام را توجیه کند بلکه این پول آخرین خریدار است که به فروشنده سهام میرسد؛ در نتیجه سود فروشنده از زیان خریدار جدید تامین میشود. اما نکته اساسی این است که آخرین خریدار مشخص نیست. کسی که چشمبسته به خرید سهام شرکتهای متورمشده کنونی چه از بازار پایه یا بورس تهران میپردازد هیچگونه اطلاعات و دید تحلیلی که بتواند پایان مسیر را مشخص کند در دسترس ندارد. ممکن است دلخوش به چند ابزار نموداری باشد اما غافل از اینکه بسیاری از همین ابزار استفاده میکنند و نگرانکنندهتر اینکه دلیل اصلی رشد پرشتاب قیمتی سهام این موضوع نبوده بلکه پولهای داغ و موجهای سفتهبازی به رشد قیمتی سهام دامن زدهاند که در توهم آنها از ارزندگی در حال خارج شدن از سهام متورمشده هستند.
بار دیگر تاکید میشود این موضوع به بازار پایه محدود نمیشود؛ بعضا انتظارات مازاد در گروههای کوچک بورسی و فرابورسی نیز مشاهده میشود که فضا را برای سفتهبازان سهام به منظور کسب حداکثر بازدهی فراهم میکند. ممکن است مثال خودروییها چندان مناسب توصیفات بالا نباشد اما به نظر میرسد در این گروه بزرگ نیز عمده خریداران کنونی از آینده این صنعت حتی با احتمال آزادسازی قیمت فروش آگاهی کافی ندارند.
ارسال نظر