شباهتهای آشفتگی فعلی کریپتو با بحران سال۲۰۰۸
در بحران مالی سال۲۰۰۸ که به ترکیدن حباب مسکن آمریکا و بعد از آن به خشکشدن نقدینگی معروف شد از سال۱۹۹۷ تا ۲۰۰۷ میزان وامهای ارزان مسکن به حدی ارزان شد که وام ارزان باعث شد همه صاحب خانه شوند. همه منابع بانکی آمریکا برای ساخت، خرید و بازسازی مسکن اختصاص یافت.
هر سال صدهامیلیارد دلار از نقدینگی بانکهای آمریکا به وام مسکن اختصاص یافته بود. از آنجاییکه در اقتصاد بانکها وظیفه اصلی چرخش نقدینگی و منابع مالی را به عهده دارند، مجبور بودند وامهای خود را در قالب بستههای مالی به موسسات مالی و اعتباری بفروشند تا نقدینگی که به مردم و بخش مسکن داده بودند را دوباره بهدست بیاورند و بتوانند به بخشهای دیگر اقتصاد از جمله صنعت، کشاورزی، فناوری و... دوباره نقدینگی تزریق کنند.
بانکها وامهایی را که به مردم میدادند تحتعنوان Mortgage Security Bonds یا اوراق وثیقهای وام مسکن که به موسسات مالی و اعتباری میفروختند و آنها هم از طریق والاستریت این وامها را به سرمایهگذارانی که واحدهای صندوقهای ETF موجود در والاستریت را خریداری میکنند، میفروختند.
همهچیز خوب بود تا زمانیکه سرمایهگذارانی که در ETFها سرمایهگذاری کرده بودند، با شنیدن زمزمههای بحران شروع به نقدکردن داراییهای خود کردند. اینجا متصدیان صندوقهای ETF در والاستریت مجبور بودند صندوقها را ابطال کنند و اوراق را بفروشند تا نقدینگی لازم برای سرمایهگذاران را فراهم کنند، اما کسی خریدار نبود. موسسات مالی که این صندوقها را خریده بودند نقدینگی را در جای دیگری سرمایهگذاری کرده بودند. بانکها که این اوراق را صادر کرده بودند نقدینگی حاصل از فروش این اوراق را به قسمتهای دیگری وام داده و توان بازپرداخت پول سرمایهگذاران ETF در والاستریت را نداشتند. بانکها برای تامین نقدینگی لازم برای این کار فقط میتوانستند خانههایی که مردم با آن وامها خریده بودند را مصادره کنند، اما برای مثال حالا خانهای که صاحبش برای خرید آن ۱۰۰هزار دلار وام گرفته بود حالا تنها ۹۰هزار دلار ارزش داشت؛ چراکه اکثر مردم صاحب خانه بودند و بازار مسکن وارد یک رکود جدی شده بود؛ پس امکان نقدکردن خانهها و املاک برای تامین نقدینگی وجود نداشت، بنابراین وقتی بحران به این مرحله رسید، بانکها اعلام ورشکستگی کردند و با تصاحب آن املاک و مستغلات تلاش کردند تا فقط در بخش داراییهای ترازنامه، خود را تقویت کنند. اینجا موج فروپاشی سیستم بانکی آمریکا شروع شد. اصلا نقدینگی وجود نداشت که بتوان آن را به کسی دیگر داد. چیزی قابل نقدکردن نبود. همه فروشنده بودند؛ از اوراق تضمین وام مسکن گرفته تا خود مسکن و دیگر کالاها.
بانکهای اروپایی هم که به بانکهای آمریکایی نقدینگی قرض داده بودند با اعلام ورشکستگی بانکهای آمریکایی، اعلام ورشکستگی کردند. قاعدتا با اعلام ورشکستگی بانکهای اروپایی کسی دیگر در اروپا نمیتوانست وام بگیرد و بسیاری از این طریق ورشکسته و فلجشدند. چین هم چون پیوندهای گستردهای با اروپا و آمریکا داشت بیش از ۲۰میلیون شغل را در اقتصادش در سال۲۰۰۸ از دست داد.
تا همین مقدار برای توضیح آنچه که در بحران مالی ۲۰۰۸ اتفاق افتاد، برای توضیح آنچه امروز در کریپتو در حال اتفاق است کافی است. حالا در کریپتو در سال۲۰۲۲ صرافی FTX یا ۳۰میلیارد دلار دارایی و سرمایه در سال۲۰۲۱ دچار ورشکستگی شدهاست. تمام پروژههایی که با این صرافی در ارتباط تنگاتنگ بودند در معرض خطر ورشکستگی هستند، اگرچه بلاکچین و کریپتو آمده تا شفافیت بیشتری به تراکنشها ببخشد و از نظر فنی هم این امکان وجود دارد، اما به دلیل نبود سازوکاری مشخص برای اثبات میزان سرمایه و نقدینگی موجود صرافیها و نهادهای مالی در فضای کریپتو نمیدانیم چنددرصد از پلتفرمها یا کسبوکارهای کریپتویی اکنون با کسری نقدینگی مواجه هستند. احتمالا نمیدانیم آنها که این روزها اعلام میکنند که میتوانند از این اوضاع جانسالم بهدر ببرند، تا چه حد صادق هستند.
پیش از این سرمایهگذاری یک شرکت یا یک صرافی برای خیلی از افراد که تا حدودی جنبههای فاندامنتال را جهت سرمایهگذاری و خوببودن یک پروژه بلاکچین درنظر میگرفتند؛ در اصطلاح یک سیگنال بولیش یا صعودی تلقی میشد، اما حالا و پس از فروپاشی صرافی بزرگ FTX و نابودشدن سرمایه میلیونها نفر احتمالا پس از این، این معیار برای سرمایهگذاری در کریپتو رنگ خواهد باخت.
حالا وقتی یک کمپانی یا صرافی بزرگ کریپتویی دچار ورشکستگی میشود، قاعدتا سرمایهگذاریهای مرتبط با آن نیز دچار یک ضرر هنگفت میشوند، چراکه بخشی از آن سرمایهگذاریها در آن توکنها یا پروژهها متعلق به مالباختگان آن حوزه است که احتمالا باید بازگردانده شود.
صرافی FTX و بنیاد Alameda با توجه به حجم بالایی از سرمایهگذاریهایی که در پروژههای مختلف کریپتویی انجام دادهبودند یا سرمایهگذاریهایی که سرمایهگذاران غیرکریپتویی در این دو شرکت کریپتویی انجام داده بودند، میتوانند مانند یک سیاهچاله کریپتویی عمل کنند و هر مقدار پروژهای که با آنها در ارتباط بودند را ببلعند و دومینووار همه یا بخشی از صنعت کریپتو را به ورطه نابودی بکشند.
حتی پروژهها یا صرافیهایی که ارتباط مستقیمی با این صرافی نداشتند، میتوانند آسیب بسیار شدیدی از این وضعیت بخورند، چراکه بیاعتمادی گسترده به صرافیها میتواند منجر به خروج گسترده نقدینگی از صرافیها شود و اگر در این میان تعداد دیگری صرافی در ترازنامه فعلی خود نقدینگی کافی برای تامین برداشتهای توکن از صرافی را نداشته باشند، موج بیاعتمادی میتواند بهصورت تصاعدی رشد کند و تمام فضای کریپتویی را زیر یک سونامی بزرگ از بیاعتمادی غرق کند. اگر این موج بیاعتمادی فزاینده و تصاعدی بشود، ممکن است منجر به تبدیل تمامی توکنهای کاربران ریسکگریزتر به پولهای فیات بشود و موج جدیدی از فروش را درمیان تمام مارکت کریپتو بهوجود بیاورد و این چرخه تا مدت زیادی میتواند ادامه داشته باشد. به همینخاطر است که صرافیهای بزرگی مثل بایننس، کراکن، کوینبیس و دیگر صرافیها در روزهای اخیر تلاش میکنند بهکاربران اعتماد را بازگردانند.
اینجا نقش دیگر بازیگران بزرگی که در فضای کریپتو هستند میتواند تعیینکننده باشد. در بحران مالی سال۲۰۰۸ با وجود فاجعهای که بانکها بهبار آورده بودند، نهادی بهنام بانکمرکزی یا فدرالرزرو وجود داشت که میتوانست با خلق پول و تزریق نقدینگی به بانکهای ورشکسته آنها را برای مدتی احیا کند تا بتوانند در طول چند سال با فروش مسکنهایی که از مردم توقیف کردهبودند نقدینگی قرض دادهشده از طرف بانکمرکزی را پس بدهند و شرایط را تا حدودی به روال عادی برگردانند.
اما آیا حالا بازیگر بزرگی وجود دارد که بتواند از این فروپاشی گسترده جلوگیری کند؟ بایننس در ابتدا تلاش کرد که نقش قهرمان را بازی کند و با جبران ضررهای صرافی FTX از واردشدن بازار به یک سقوط گسترده جلوگیری کند اما وقتی متوجه حجم گسترده مشکلات آن صرافی شد، از معامله خرید این صرافی صرفنظر کرد.
اینجا در کریپتو اگر یک نهاد یا صرافی یا بنیاد کریپتویی وجود داشته باشد تا بتواند ۸میلیارد دلار کسری صرافی ورشکسته FTX را پرداخت کند و از ورشکستگی زنجیرهای نهادها جلوگیری کند، احتمالا دامنه بحران کنترل میشود و حداقل از فروپاشی بیشتر جلوگیری بهعمل میآید.
صدای پای دولتها در کریپتو
اما حالا دولتها میتوانند با وارد شدن، بخشی از فضا را در دست بگیرند و سلطه خود را اعمال کنند. بازار کریپتو با فروپاشی ۸میلیارد دلاری صرافی FTX بیش از پیش ضعیف بهنظر میرسد و بانکها و دولت و نهادهای قانونگذار میتوانند با صرف هزینه کمتری نسبت به بهار کریپتو در سال۲۰۲۱ تا اوایل۲۰۲۲ به جمعآوری بخش عمده توکنهای بازار اقدام کنند و عرضه را در اختیار بگیرند و با این دراختیار گرفتن عرضه و اجرای قوانین سفت و سخت تا حد زیادی این بازار را هم تحتکنترل خود درآورند بدون آنکه بخواهند آن را تحریم کنند یا بخواهند مجازاتهای قانونی شدیدی برای استفاده از آن وضع کنند.
درواقع با آمدن دولتها و بانکهای بزرگ و نهادهای قانونگذار اگرچه بازار کریپتو مقیاسپذیرتر میشود و احتمالا اقبال عمومی در آن بیشتر میشود، اما آنچه که بخشخصوصی همیشه به آن اعتقاد داشت و فکر میکرد سلطه دولت بر هر بازاری موجب فساد در آن میشود و باید تا جای ممکن پای دولت را حتی از چاپ پول و ضرب اسکناس بیرونکشید، اینجا بهخطر میافتد. پس بهنظر میرسد تبعات بحران FTX نهتنها به تضعیف کریپتو بلکه به کمرنگشدن مفهوم پول خصوصی و همچنین عدمتمرکز که از مهمترین مزایا و ایدههای اولیه خلق بیتکوین بودهاست لطمه میزند.
در نهایت بهترین سناریو آن است که نهادهای کریپتویی که به باورهای مربوط به پول خصوصی، عدمتمرکز، آزادی مالی و حفظ حریم شخصی باور دارند سریعتر این بحران را مدیریت کنند، وگرنه معلوم نیست کریپتو با قوانین متعدد چه ساختاری پیدا خواهد کرد و سرنوشتش چگونه رقم خواهد خورد.