دوران توزیع ثروت با هدایت دموکراسی پایان یافته است؟
دوراهی «دلار قوی- دلار ضعیف»
نقش دموکراسی در توزیع ثروت
ساخت کیک اقتصادی بزرگتر همیشه بهتر از جنگ بر سر نحوه تقسیم آن است. زمانی بزرگترین کیک اقتصادی نصیب آمریکا میشود که دلار قوی مخمر آن باشد. انتقال برخی از مزایای دلار قوی به طبقه کارگر با کاهش عادلانه سهم قشر ثروتمند در یک روند دموکراتیک بهایی است که مرفهها باید برای حفظ موقعیت خود و کشور بپردازند؛ اما در دوره ترامپ دیگر اطمینانی به دموکراسی اقتصادی وجود نخواهد داشت. در واقع؛ خطر تضعیف دموکراسی در سایر نقاط دنیا نیز تشدید شده است. روند واقعی در اقتصاد بینالملل نشان میدهد کشورهای ثروتمند دنیا دارای ارزهای قوی هستند. دلار قوی باعث میشود آمریکاییها برای تهیه کالا، خدمات و منابع مورد نیازشان از کشورهای دیگر با هزینه کمتری قدرت خرید داشته باشند. کشورهای دیگر همواره نسبت به نگهداری ارزهای قوی در ذخایر خود تمایل داشتهاند. ارزهای قوی علاوهبر افزایش قدرت مانور این کشورها در برابر تکانههای اقتصادی و ارزی، همچنین تجارت با این کشورها مبادله کالا به ازای دلار صورت میگیرد. از این جنبه که چاپ دلار مورد نیاز خرید کالاهای خارجی برای فدرال رزرو آمریکا تقریبا هزینه خاصی در بر نخواهد داشت، واردات زیاد چندان که برخی گروههای اقتصادی بر آن پافشاری میکنند، زیانبار نخواهد بود.
نتیجه دلار ضعیف: برخی از صنایع در راستای بهدست آوردن منفعت ناشی از دلار ضعیف برای تحقق این وضعیت فشار وارد میکنند. عملیشدن خواسته این صنایع محصولات تولید شده در ایالاتمتحده را برای خریداران خارجی ارزانتر و جذابتر میکند. خروجی این فرآیند به معنای تلاش کارخانهها برای صادرات بیشتر به سایر کشورها است؛ در واقع، این روند سریالی لزوم ایجاد فرصتهای شغلی و شاید دستمزدهای بالاتر برای این نیروی کار رو به رشد را بهدنبال خود خواهد داشت.
اما آیا نگاه تکبعدی به نمونه مطالبه بخش صنعتی برای دلار ضعیف و سناریوی ایجاد اشتغال، رشد دستمزد نیروی کار و تقویت صادرات تصویر حقیقی از کل اقتصاد را نشان میدهد؟ بررسی یک بعد دیگر میتواند دیدگاه بهتری نسبت به جایگاه بهینه دلار برای اقتصاد آمریکا نمایان کند.
ثمره دلار قوی: بعدی که برخلاف دیگری، نیمه تاریک دلار ضعیف را نشان دهد بالطبع از بدتر شدن وضعیت اقتصاد با دلار کمفروغ حکایت خواهد داشت. دلار ضعیف بهمرور فضا را برای افزایش تورم فراهم خواهد کرد. علاوهبر این، خانوارهای آمریکایی باید برای تهیه مایحتاج خود مبلغ بیشتری برای خرید از کشورهای دیگر میپردازند. این مساله با توجه به روند رو به رشد صادرات آمریکا به سایر کشورها که با تقاضای فزایندهای از سوی آنها همراه شده نیز میتواند باعث افزایش کالاهای بومی ایالاتمتحده در خاک این کشور شود. علاوهبر این، شرکتهای آمریکایی فعال در بخش تکنولوژی و شاخههای غیرمستقیم آن، بههمراه سرمایهگذاران این حوزه منفعت کمتری خواهند داشت؛ چراکه زمانی که حوزه فعالیت آنها صادرات کالا و خدماتی است که تنها سرمایهگذاران خارجی خریداران چنین محصولاتی هستند، بازار داخلی نیز از میان میرود. به طور خلاصه، با نتیجهگیری از این دو بعد متفاوت، دلار ضعیفتر برای ایالاتمتحده به معنای هزینه بیشتر برای خرید همه آن چیزی است که خریداری میکند و دریافت کمتر برای آنچه میفروشد؛ این فرآیند شباهتی با الگوی کشورها در راستای دگردیسی کالبد به یک کشور ثروتمند یا بقای وضعیت پیشین (ثروت؛ مانند آمریکا) دارد؟ البته مزایای دلار قوی بهصورت عادلانه میان طبقات درآمدی و کل اجتماع آمریکا توزیع نمیشود. ثروتمندان در این شرایط بیشتر مصرف میکنند. در واقع ثروتمندان بیشتر کالاهای وارداتی را خریداری میکنند؛ بنابراین از دو جهت سود میبرند؛ قدرت خرید بالا و دلاری که خرید ارزان را مهیا سخته است. اما این وضعیت دلیل کافی برای تغییر شرایط ارزی برای جلوگیری از این واقعیت نیست. کمک به قشر ضعیف با دلار ضعیف صدمات منحصربهفرد خود را دارد که متوجه کل اقتصاد خواهد شد. درحالیکه دلار قوی دست دولت را برای افزایش حجم کیک اقتصادی باز میگذارد و به تبع آن، با سیاستگذاری دولت، امکان انتقال بخشی از سهم ثروتمندان به بخش کارگر وجود خواهد داشت که در راستای عدالت در توزیع ثروت است. البته اگر دولت از این سیاست استفاده کند. با توجه به وجود نظریههایی که از دلار ضعیف حمایت میکنند؛ باید بهوجود سابقه تاریخی در توزیع نامتعادل کیک اقتصادی در شرایط دلار قوی مظنون شد. کاهش اعتماد اجتماعی و اقتصادی به دولت فعلی آمریکا تناقض این دو رویکرد را افزایش داده است.
ارسال نظر