خدمات برای اقتصاد دیجیتال

در ایران نیز نشانه‌های این گذار به‌وضوح نمایان است. رشد خدمات هوشمند، افزایش چشم‌گیر تعاملات آنلاین و گسترش مبادلات داده‌محور نشان می‌دهد اقتصاد کشور به‌تدریج وارد مرحله‌ای تازه از تکامل خود شده است. در این فضا، ساختار خلق ارزش ماهیتی متفاوت یافته است. ارزش دیگر صرفا حاصل انباشت دارایی‌های فیزیکی یا اجرای فرآیندهای خطی نیست، بلکه نتیجه هم‌افزایی مجموعه‌ای از ورودی‌هاست: منابع مالی، سرمایه انسانی، نوآوری فناورانه، داده و همکاری‌های اکوسیستمی. هنگامی که این عناصر به‌صورت یکپارچه و در بسترهای هوشمند با یکدیگر پیوند می‌خورند، جریان ارزش از طریق قابلیت‌هایی مانند تحلیل پیشرفته، توسعه سریع خدمات، ارتقای تجربه مشتری و بهینه‌سازی عملیات هدایت می‌شود؛ قابلیتی که شالوده اقتصاد پلتفرمی را شکل می‌دهد.

منطق خلق ارزش در سازمان‌های پیشرو، دیگر بر یک دارایی یا یک واحد سازمانی متمرکز نیست، بلکه حاصل هم‌افزایی هدفمند میان مجموعه‌ای از منابع مالی، فناورانه، انسانی و زیست‌محیطی است. در این چارچوب، سرمایه مالی تنها نقطه آغاز است و آنچه به مزیت رقابتی پایدار منجر می‌شود، تلفیق زنجیره تولید و تامین، نوآوری مستمر، سرمایه انسانی چندملیتی، همکاری‌های گسترده با بازیگران علمی و صنعتی و توجه هم‌زمان به پایداری منابع طبیعی است؛ ترکیبی که بنیان یک مدل ارزش‌آفرینی بلندمدت را شکل می‌دهد. هسته مرکزی این مدل بر «نوآوری» به‌عنوان قلب راهبرد سازمان تاکید دارد؛ نوآوری‌ای که نه‌صرفا به توسعه محصول محدود می‌شود و نه بهبودهای مقطعی را هدف می‌گیرد، بلکه مستقیما با ماموریت سازمان برای بهبود کیفیت زندگی و توانمندسازی مشتریان پیوند خورده است. تمرکز بر فناوری‌های پیشرفته، طراحی محصولات نسل آینده و توسعه راهکارهای مبتنی بر نیازهای واقعی بازار، نشان می‌دهد که نوآوری در این مدل، یک فرآیند نظام‌مند و پیوسته است که از تحقیق و توسعه آغاز می‌شود و تا خلق ارزش اقتصادی، صنعتی و اجتماعی امتداد می‌یابد.

در ادامه این زنجیره، خروجی‌های ارزش‌آفرین به‌صورت ملموس در عملکرد مالی، تاب‌آوری زنجیره تامین، رشد سرمایه دانشی و تقویت سرمایه انسانی بروز پیدا می‌کند؛ اما نقطه تمایز اصلی این مدل در آن است که این دستاوردها به سطح اثرگذاری کلان ارتقا می‌یابد. خلق ارزش برای ذی‌نفعان، توسعه اکوسیستم نوآوری، شتاب‌بخشی به دیجیتالی‌سازی و حرکت نظام‌مند به‌سوی پایداری محیط‌زیستی، نشان می‌دهد که موفقیت سازمان، نه در سودآوری کوتاه‌مدت، بلکه در نقش‌آفرینی آن به‌عنوان یک بازیگر مسوول و پیشران در اقتصاد دانش‌بنیان تعریف می‌شود.

با توجه به روندهای نوظهور در بازار کار و فناوری، اشتغال پلتفرمی به یکی از پیشران‌های اصلی تحول اقتصادی تبدیل شده و امروزه سهم قابل‌توجهی از نیروی کار کشور به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم در این بسترها فعالیت می‌کند. در چنین بستری، اقتصاد ایران وارد مرحله‌ای شده که در آن نوآوری، هوشمندی و چابکی محور اصلی توسعه و رقابت‌پذیری محسوب می‌شوند. تحقق کامل این پتانسیل نوین، مستلزم وجود زیرساختی مالی است که هم‌زمان امن، قابل اتکا، مقیاس‌پذیر و هوشمند باشد. در این میان، بانک‌ها به‌عنوان نهادهای محوری نظام مالی، نقشی کلیدی در شکل‌دهی و تقویت زیرساخت مالی موردنیاز برای این اقتصاد پلتفرمی بر عهده دارند.

برآوردها نشان می‌دهد سهم اقتصاد دیجیتال از تولید ناخالص داخلی در بسیاری از اقتصادهای نوظهور به‌سرعت رو به افزایش است و در ایران نیز پتانسیل دستیابی به سهمی دورقمی از GDP در افق برنامه‌های توسعه‌ای، دور از دسترس نیست. آنچه این مسیر را متمایز می‌کند، عبور از نگاه پروژه‌محور به سمت معماری اکوسیستمی است؛ معماری‌ای که در آن داده، API، یکپارچگی خدمات و اعتماد کاربران، مانند زیرساخت‌های نامرئی اما حیاتی عمل می‌کنند و بازیگران اقتصادی دیگر به‌تنهایی ارزش خلق نمی‌کنند، بلکه در شبکه‌ای از تعاملات آن را تولید، توزیع و تکثیر می‌کنند.

اقتصاد پلتفرمی در ایران، فراتر از یک تغییر صرفا فناورانه، نشانه‌ای از تغییر پارادایم مدیریتی و نهادی است که موفقیت آن به توان کشور در هم‌راستاسازی سیاستگذاری، تنظیم‌گری، زیرساخت دیجیتال و بازیگران کلیدی وابسته است. در این اکوسیستم نوظهور، نهادهای مالی و بانکی با پیونددادن جریان‌های داده، پول و اعتماد، نقشی حیاتی در پایداری و مقیاس‌پذیری خواهند داشت.

بانک‌ها با توسعه بسترهای داده‌محور، تحلیل‌های پیشرفته و اتصال‌پذیری دیجیتال، به زیرساخت یکپارچه‌سازی تبدیل شده‌اند؛ زیرساختی که پیوند میان پلتفرم‌های تجاری، خدماتی، اشتغالی و لجستیکی را برقرار می‌کند و تداوم تعاملات هوشمند را ممکن می‌سازد. این تغییر نشان می‌دهد نظام بانکی کشور به‌تدریج از محدودیت‌های گذشته فاصله گرفته و به جایگاهی راهبردی در توانمندسازی اقتصاد مبتنی بر داده، نوآوری و هوشمندی دست یافته است؛ جایگاهی که «اعتماد» را به دارایی اصلی اقتصاد دیجیتال تبدیل می‌کند. پذیرش این نقش جدید، بانک‌ها را به اجرای مجموعه‌ای از اقدامات ساختاری سوق داده است که آثار آن در عملکرد اکوسیستم دیجیتال کشور به‌وضوح قابل مشاهده است.  توسعه بانکداری باز و ارائه APIهای بانکی، امکان اتصال مستقیم صدها کسب‌وکار دیجیتال و پلتفرم اقتصادی به نظام بانکی را فراهم کرده و سهم قابل‌توجهی از تراکنش‌های آنلاین کشور اکنون از طریق همین ارتباطات انجام می‌شود. این اتصال مستقیم، نه‌تنها سرعت و دسترس‌پذیری خدمات را افزایش داده، بلکه کیفیت تجربه کاربر نهایی را نیز به شکل محسوسی بهبود بخشیده است.

هم‌زمان، رشد نئوبانک‌ها نمادی روشن از حرکت نظام بانکی به سمت معماری پلتفرمی است. نئوبانک‌ها توانسته‌اند فرآیندهایی مانند افتتاح حساب، احراز هویت غیرحضوری و ارائه تسهیلات خرد را به‌شدت کوتاه کرده و تجربه‌ای یکپارچه و ساده برای کاربران ایجاد کنند. افزایش استقبال کاربران و رشد سهم این خدمات از تراکنش‌های غیرحضوری نشان می‌دهد تجربه دیجیتال به معیار اصلی انتخاب خدمات مالی تبدیل شده است. در کنار آن، اعتبارسنجی داده‌محور به یکی از نقاط عطف تحول بانکی تبدیل شده است؛ استفاده از مدل‌های تحلیلی رفتار مالی و تراکنشی، کاهش محسوس ریسک اعتباری را به دنبال داشته و در برخی موارد نرخ نکول تسهیلات خرد دیجیتال به حدود ۱.۵درصد رسیده است. 

این تحول، علاوه بر افزایش کارآیی نظام مالی، دسترسی گروه‌های بیشتری از جامعه به اعتبار رسمی را ممکن ساخته و گامی مهم در جهت عدالت اعتباری به شمار می‌آید. نقش بانک‌ها در توسعه تامین مالی زنجیره‌ای نیز برجسته بوده است. ابزارهایی مانند اوراق گام و برات الکترونیک، طی سال‌های اخیر به شبکه گسترده‌ای از بانک‌ها متصل شده و حجم عملیات انجام‌شده از طریق آنها به ده‌ها هزار‌میلیارد تومان رسیده است. این ابزارها با شفاف‌سازی جریان نقدینگی در زنجیره تولید، کارآیی تخصیص منابع را افزایش داده و نمونه‌ای موفق از تلفیق فناوری، سیاستگذاری اعتباری و نیازهای واقعی بخش تولید ارائه کرده‌اند. در چنین چارچوبی، بانک‌ها نه‌تنها تامین‌کننده منابع، بلکه طراح و ناظر جریان هوشمند ارزش در اقتصاد ملی هستند.

تحقق خدمات مالی تعمیم‌یافته در اقتصاد پلتفرمی، بیش از آنکه به خلق محصولات جدید وابسته باشد، مستلزم بازآرایی هوشمند نقش‌ها و فرآیندها در زنجیره ارزش مالی است. در این فضا، نقطه آغاز تحول، جداشدن قابلیت‌های اصلی مالی از قالب‌های سنتی محصول و تبدیل آنها به اجزایی قابل اتصال و مقیاس‌پذیر است. چنین تفکیکی امکان می‌دهد احراز هویت، جریان وجوه، اعتبار و مدیریت ریسک نه به‌صورت مستقل، بلکه در بطن فرآیندهای واقعی کسب‌وکار و در لحظه نیاز فعال شوند. هم‌زمان، معماری فنی و سازمانی باید از منطق یکپارچه‌سازی‌های سنگین فاصله بگیرد و به سمت تعامل‌پذیری پایدار حرکت کند. بازیگران غیربانکی باید به اکوسیستم‌های مالی ساده، شفاف و کم هزینه متصل شوند.

این رویکرد، علاوه بر کاهش اصطکاک عملیاتی، امکان انطباق پیوسته با تغییرات بازار، رفتار کاربران و الزامات نظارتی را فراهم می‌کند و مقیاس‌پذیری را از یک هدف به واقعیتی اجرایی تبدیل می‌کند. تجربه اکوسیستم‌های بالغ نشان می‌دهد خدمات مالی تنها زمانی پایدار می‌شوند که ارزش اقتصادی آنها به جریان واقعی فعالیت در پلتفرم گره بخورد. به‌گونه‌ای که ارائه‌دهنده خدمت مالی در منافع رشد، کاهش ریسک یا بهبود کارآیی شریک باشد. از سوی دیگر، با انتقال نقطه تصمیم‌گیری مالی به لحظه تعامل کاربر، داده به هسته خلق ارزش تبدیل می‌شود. استفاده هم‌زمان از داده‌های رفتاری، تراکنشی و زمینه‌ای این امکان را فراهم می‌کند که اعتباردهی، قیمت‌گذاری و مدیریت ریسک از حالت ایستا خارج شده و به تصمیماتی تطبیقی، لحظه‌ای و دقیق تبدیل شوند. تحولی که هم کیفیت تجربه کاربر را ارتقا می‌دهد و هم پایداری مالی زنجیره پلتفرمی را تقویت می‌کند.

در نهایت، آنچه آینده اقتصاد پلتفرمی را تعیین می‌کند، نه سرعت ظهور پلتفرم‌ها و نه تنوع ظاهری خدمات مالی، بلکه چگونگی سازمان‌دهی رابطه میان پلتفرم‌ها، نهادهای مالی و چارچوب‌های تنظیم‌گری است. در این میان، مزیت رقابتی از محصول بیرون نمی‌آید، بلکه از توان طراحی سازوکاری شکل می‌گیرد که در آن دسترسی به قابلیت‌های مالی به‌صورت طبیعی، کم‌اصطکاک و مقیاس‌پذیر در جریان فعالیت‌های اقتصادی ادغام شده باشد. در چنین چارچوبی، بازیگران موفق الزاما آنهایی نیستند که زودتر وارد میدان شده‌اند، بلکه آنهایی هستند که توانسته‌اند نقش خود را در زنجیره ارزش جدید به‌درستی ایفا کنند و آن را به‌صورت عملیاتی اجرا نمایند.

* دانش‌آموخته دکترای کسب‌وکار، پژوهشگر در حوزه تحول دیجیتال و معماری سازمانی