«جکسونیسم تهاجمی»  در بازتعریف اقتصاد بین‌الملل

امروز ۳۴سال بعد از فروپاشی شوروی، شبحی قدیمی و در اتحاد با نیروهای کهن، این‌بار از دل خود غرب سر برآورده است. ثمره چند دهه همکاری چندجانبه برای توسعه نهادهای بین‌المللی که ضامن صلح، امنیت، پیشرفت و تنظیم‌کننده روابط سیاسی، اقتصادی و امنیتی بودند، با موجی از ناسیونالیسم عوام‌زده مواجه شده است. اعتماد را که شاکله کارکردی نهاد‌هاست، سلسله‌ای از بحران‌های ادواری تضعیف کرده است. تهاجم به خاورمیانه در ابتدای دهه ۲۰۰۰ ابتدا اعتبار رسانه‌های جریان اصلی و احزاب کلاسیک را خدشه‌دار کرد. بحران مالی ۲۰۰۸ که تاثیری عمیق بر روند اقتصاد کشورهای غربی و تشدید نابرابری گذاشت، بذر بی‌اعتمادی عمیقی را نسبت به نهادها و موسسات مالی در توده‌های مردم کاشت. 

جهانی‌شدن اقتصاد که مستلزم تضعیف صنایع کلاسیک و رشد خدمات و مالی شدن بیشتر اقتصاد بود، در کنار اثرات اجتماعی آن، یعنی افزایش چشم‌گیر مهاجرت و تنش‌های فرهنگی، بازندگان خود را در جوامع غربی ساخت. اپیدمی کرونا در سایه انفجار اطلاعات غلط، افزایش فشار اقتصادی و به‌کارگیری سیاست‌های استثنایی توسط دولت‌ها اعتماد به نظام بهداشت و درمان را در کشورهای غربی کاهش داد. در نهایت ظهور شبکه‌های مجازی، افقی‌شدن روابط، شبکه‌ای و غیررسمی شدن امر سیاسی و ظهور حباب‌های فیلتر، زمینه را برای ظهور جریانات پوپولیستی آماده کرد. خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، رشد انفجاری احزاب ضد مهاجر و ملی‌گرا با رویکردهای پوپولیستی در اروپا و از همه مهم‌تر قدرت‌گیری ترامپ در آمریکا همگی سلسله به‌هم‌پیوسته‌ای از رشد پوپولیسم در زمان ما هستند که آینده روابط اقتصادی و سیاسی در سایه رشد این جریانات در حال تغییر است. سوال مهم اما اینجاست؛ در زمانه بازتعریف روابط و تلاش‌ها برای تغییر نظم بین‌المللی پسا‌جنگ سرد، اقتصاد جهانی دستخوش چه تغییراتی خواهد شد؟

جنگ تجاری دونالد ترامپ با وضع تعرفه‌های بی‌سابقه علیه مکزیک، پاناما، چین و از همه مهم‌تر متحدان کلاسیک آمریکا، یعنی کشورهای اروپایی و کانادا، نشان از تغییرات عمده در نظم جهانی و پارادایم شیفت ایدئولوژیک کم‌سابقه در آمریکا دارد. در این میان دولتمردان آمریکا به طرز شگفت‌آوری، استراتژی امنیتی‌سازی روابط اقتصادی با متحدان را برای توجیه سیاست‌های خود اتخاذ کرده‌اند. بری بوزان، یکی از مهم‌ترین اساتید روابط بین‌الملل در بریتانیا، امنیتی‌سازی را استراتژی بازیگران سیاسی برای برساخت تهدیدها به‌ واسطه و میانجی گفتمان، زبان و تکنولوژی‌های فرنگی معناساز می‌داند که دولت‌ها را مقدر به به‌کارگیری عمل و سیاست‌های استثنایی می‌کند. در جنگ تجاری ترامپ، روابط اقتصادی با کانادا و اروپا با عنوان تهدید تصویرسازی می‌شود؛ تهدیدی علیه صنایع آمریکایی و تهدیدی علیه یکپارچگی ملی. دولت ترامپ وضع تعرفه بر آلومینیوم، فولاد و دیگر کالاهای کانادایی و اروپایی را با این استدلال توجیه می‌کند که رقابت خارجی ظرفیت تولید داخلی آمریکا را تضعیف می‌کند و این را تهدیدی جدی علیه امنیت ملی قلمداد می‌کند. لحن و گفتمان اعضای کابینه ترامپ بازتاب‌دهنده احیای سیاست‌های قرن نوزدهمی، مرکانتلیستی و روایت‌های کلاسیک امنیتی در روابط بین‌الملل است؛ پارادایمی که البته در پی خود دهه‌ها رقابت‌های توسعه‌طلبانه در نقشه جهان و جنگ‌های جهانی را در پی داشت.

اما امنیتی‌سازی روابط اقتصادی خارجی در آمریکا از کجا ناشی می‌شود؟ با رجوع به متفکران حوزه سیاست خارجه در آمریکا، از جمله کارهای والتر راسل مید، متوجه می‌شویم که ترامپ و نگاه او به سیاست داخلی و خارجی بیشتر در زمره سنت سیاسی جکسونی جای می‌گیرد. جکسونیسم در آمریکا در پوپولیسم ملی‌گرایانه «اندرو جکسون»، رئیس‌جمهور حدفاصل سال‌های ۱۸۲۹ تا ۱۸۳۷ ریشه دارد. اصول سیاست جکسونی مبتنی است بر تاکید افراطی بر غرور ملی، استقلال و خودکفایی اقتصادی و رویکردی معامله‌گرایانه به روابط بین‌الملل. جکسونی‌ها به نهادهای بین‌المللی و متحدان خارجی بی‌اعتمادند و تاکید دارند که آمریکا باید در جهت منافع و امنیت خود قدم بردارد و از این حیث نباید توسط معاهده‌های بین‌المللی و چندجانبه محدود شود. از همین‌روست که در نظرگاه ترامپ، وابستگی متقابل در اقتصاد جهانی به‌عنوان تهدید دیده می‌شود تا یک فرصت و دارایی.

با برانگیختن امنیت ملی، ترامپ استدلال‌های اقتصادی و سنتی علیه حمایت‌گرایی مبتنی بر بازدهی بازارهای آزاد و فایده‌های تجارت خارجی را دور می‌زند و گفتمان مسلط به سمت مفاهیمی همچون حاکمیت ملی و خودکفایی اقتصادی که خصیصه‌های اصلی سیاست خارجه جکسونی است، شیفت می‌کند. امنیتی‌سازی همچنین مجالی فراهم می‌کند برای جلب حمایت عمومی و مقبولیت سیاسی تعرفه‌ها که در گذشته معمولا از دریچه اثرات منفی اقتصادی به آن پرداخته می‌شد.

Capture copy

تاثیر یک‌جانبه‌گرایی جکسونی بر اتحاد‌های بین‌المللی

جنگ تجاری ترامپ تاثیر عمیقی بر روابط دیپلماتیک آمریکا با متحدان کلاسیک خود خواهد گذاشت. کانادا و اتحادیه اروپا که شرکای استراتژیک آمریکا محسوب می‌شوند، به اقدامات متقابل و حقوقی از طریق سازمان تجارت جهانی روی آورده‌اند. برای مثال، اتحادیه اروپا تعرفه‌های مشابهی بر کالاهای آمریکایی وضع کرده است که می‌تواند مقدمه‌ای بر تشدید تنش‌ها و افزایش ریسک تقابل‌های اقتصادی بلندمدت باشد. از منظر نظریه بوزان، این تغییرات در سیاست‌های تجاری منتج به بازتعریف اتحاد‌ها و ائتلاف‌ها در حوزه امنیت بین‌المللی و نظم بین‌المللی می‌شود. نظم اقتصادی لیبرال حاکم بر دنیا که براساس اصولی همچون تجارت آزاد و همکاری چندجانبه شکل گرفته بود، حال توسط پارادایم جدیدی به چالش کشیده می‌شود که در آن مبادله اقتصادی نه به‌عنوان فرصتی برای همکاری که به‌عنوان دغدغه‌ای امنیتی نگاه می‌شود. این شیفت می‌تواند در عین حال نیز منتج به شکنندگی و تضعیف قوی‌ترین اتحاد‌های امنیتی نظامی مانند ناتو شود. 

در سیاست خارجه، جکسونی‌ها زبان نرم و سازش‌های دیپلماتیک را قربانی معامله‌گرایی سرسختانه می‌کنند. از همین‌رو، رویکرد یک‌جانبه‌گرایانه ترامپ به تجارت خارجی که پایه آن مبتنی بر برساخت تهدید‌ها و وضع تعرفه‌هاست، بازتاب‌دهنده این نگاه جکسونی به دیپلماسی است که منافع ملی همواره ارجح به اتحادها و ائتلاف‌های بین‌المللی هستند و به همین دلیل قدرت اقتصادی باید به طور دائم مورد استفاده تهاجمی برای برتری بر دیگران قرار گیرد. کانادا برای مثال خود را در موقعیت شکننده‌ای می‌بیند؛ چرا که ثبات اقتصادی این کشور به تجارت بین‌مرزی با ایالات‌متحده به‌عنوان بزرگ‌ترین شریک اقتصادی وابسته است. تعرفه‌های ترامپ بر آلومینیوم و فولاد کانادا به‌عنوان حمله‌ای مستقیم به این وابستگی متقابل تفسیر شده است؛ کمااینکه جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا، با محکوم کردن اقدامات ترامپ، آنها را «کاملا غیرقابل توجیه» خواند که نشان‌دهنده شکاف عمیقی است که این سیاست‌ها، در روابط کشورهای آمریکای شمالی ایجاد می‌کنند.

اروپا نیز به سمت استقلال اقتصادی بیشتری از آمریکا خیز برداشته است؛ چنانکه نخست‌وزیر تازه آلمان نیز بر این امر تاکید کرده است. از همین‌رو اتحادیه اروپا برای کاهش وابستگی به بازارهای آمریکایی، در پی تقویت روابط تجاری با دیگر شرکای اقتصادی از جمله چین، به‌عنوان دومین شریک بزرگ اقتصادی اروپا و آمریکای لاتین است. این شیفت همراستا با دیدگاه بوزان است که روند‌های امنیت‌سازی به دلیل آنکه دولت‌ها در آنها خواهان کاهش تهدیدهای درک شده هستند، می‌تواند به بازتعریف و ساختاریابی دوباره اتحاد‌های بین‌المللی منجر شود.

نتایج این جنگ تجاری جدید مشخص نیست، اما چیزی که قطعی است، بی‌ثباتی اقتصادی است. عدم‌اطمینان موجود در بازارها بازدارنده سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی بلندمدت است که می‌تواند به نوسانات قابل‌توجهی در بازارهای جهانی منجر شود. بانک‌مرکزی بریتانیا هشدار داده است که تنش‌های تجاری می‌تواند رشد اقتصاد جهانی را به صورت قابل‌توجهی به‌ویژه در بخش‌های کلیدی تولید و فناوری کُند سازد. سیاست‌های حمایت‌گرایانه همچنین ریسک تضعیف اعتماد در نهادهای بین‌المللی مانند سازمان تجارت جهانی را در پی دارد که بیش از پیش می‌تواند نظام تجاری بین‌المللی را بی‌ثبات کند.

* دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی دانشگاه لنکستر بریتانیا