7 اکتبر و آینده اقتصادی

این دومین بار در قرن ۲۱ است که در خاورمیانه، به تماشای نبرد پیچیده‌‌‌ای نشسته‌‌‌ایم که در آن، کسی ادعای پیروزشدن ندارد و همه‌‌ کنشگران، هر کدام با نسبتی متفاوت، هزینه‌‌‌ها و خساراتی متحمل شده‌‌‌اند که جبران آن، آسان نیست. اولین نوع از این نبردها، همان بحران ذوابعادی بود که در سوریه شاهد بودیم و حالا که سال‌های متمادی از پایان تنش و تهدید سپری شده، سوریه حتی وارد فازهای مقدماتی و ابتدایی بازسازی نشده و با یکی از مقاطع تاریخی دشوار تورم‌زدگی، دست و پنجه نرم می‌کند. مورد دوم نیز غزه است که روزگاری آن را بزرگ‌ترین زندان روباز جهان می‌‌‌خواندیم و احتمالا حالا، جنگ‌‌‌زده‌‌‌ترین و ویران‌‌‌ترین منطقه‌‌ مسکونی جهان است. طبیعتا نبردی به این بزرگی، فراتر از مرزهای غزه و سرزمین‌‌‌های اشغالی، بخش وسیعی از منطقه‌‌ ما را نیز دربر گرفته است.

فارغ از اهمیت حوزه‌‌‌های سیاسی و امنیتی، تمام عرصه‌‌‌های رقابت‌‌‌های اقتصادی گستره‌‌ خاورمیانه، از اثرات این رویداد مهم مصون نخواهد ماند؛ چرا که  هرچند حماس و اسرائیل، طرف‌‌‌های اصلی این نبرد تاریخی بودند ولی  به شکلی اجتناب‌ناپذیر، ایران، لبنان و کنشگران فرامنطقه نیز عملا با این پرونده درگیر شدند. برخی کنشگران دیگر نیز به‌ظاهر درگیر نشده‌‌‌اند، اما آنها نیز به انحای مختلف، تحت‌تاثیر پیامدها خواهند بود. در یک‌سالگی «طوفان‌الاقصی» هنوز هم ابعاد مهمی از این تصمیم دشوار حماس بر ما روشن نیست. به‌عنوان مثال، نمی‌‌‌دانیم چه چیزی بر محاسبات و برآورد طراحان عملیات درباره‌‌ نوع و میزان واکنش دشمن، اثر گذاشت. ولی ماهیت آن نبرد هر چه باشد، در هر حال اثرات اقتصادی عینی و ملموسی به دنبال داشته و باید بتوانیم برخی از پیامدها و روندهای آتی را پیش‌بینی کنیم؛ چرا که این بار هم معنای روشن «بیشترین میزان پیروزی»، غالبیت و فائق آمدن نیست، بلکه رسیدن به تدبیر و نقشه راهی است که میزان خسارات و تبعات منفی اقتصادی را به پایین‌‌‌ترین حد ممکن برساند.

اگر قرار بر این باشد که چشم‌‌‌انداز وضعیت پیش‌رو را با بدبینانه‌‌‌ترین شرایط ممکن ارزیابی کنیم، در فردای توقف کامل تنش‌‌‌های فعلی، رقابت‌‌‌های اقتصادی منطقه، له و علیه کدام بازیگران پیش خواهد رفت؟ اگر نتوانیم پاسخ‌‌‌های روشنی براساس انواع و اقسام سناریوهای احتمالی پیدا کنیم، دچار خسران بیشتری خواهیم شد. به‌عنوان مثال، بیایید فرض کنیم که در ماه‌‌‌های آینده، بدون آنکه راه‌حلی اساسی و همیشگی به وجود آید و طرح دو دولت به رسمیت شناخته شود، صرفا شاهد فریز نبرد باشیم و هر که سر جای خود متوقف بماند. در این حالت، اقتصاد منطقه چه حال و وضعی خواهد داشت؟ احتمالا چنین شرایطی به نفع کشورهایی خواهد بود که اولا در یک‌سال اخیر، متحمل آسیب و هزینه‌‌ قابل‌توجهی نشده‌‌‌اند و دوم اینکه از قبل، شرایط اقتصادی مطلوبی داشته‌‌‌اند و در صورت کاهش نفوذ منطقه‌‌‌ای ایران، مزیت رقابتی بیشتری در اختیار خواهند داشت.

ظاهرا دو کنشگر مهم دارای این ویژگی‌‌‌ها عبارتند از: عربستان‌سعودی و امارات متحده‌‌ عربی. تضعیف مبارزان لبنان و فلسطین، تداوم شرایط سخت برای سوریه و کاهش اثرگذاری نیروهای عراقی و یمنی نزدیک به ایران در تحولات آتی، کاری می‌کند که فضا برای تجارت، سرمایه‌گذاری و رشد اقتصادی عربستان و امارات، بیش از پیش مهیا شود. احتمالا کشوری همچون قطر نیز با وجود برخورداری از توان بالای اقتصادی، تا حدودی تحت‌تاثیر پیامدهای تضعیف جریان اخوانی فلسطین قرار می‌گیرد و در کنار ترکیه، در سطح دوم رقابت‌‌‌های منطقه‌‌‌ای امکان ادامه‌‌ مسیر خواهد داشت. اما مصر در این دو دسته نمی‌‌‌گنجد؛ چرا که مصر همین حالا هم شرایط اقتصادی مطلوبی ندارد و احتمالا بخشی از مزیت‌‌‌های همکاری در حوزه‌‌ انرژی را نیز از دست خواهد داد و در صورت تکمیل پروژه‌‌ اتصال عراق به مدیترانه از طریق ترکیه یا همان «جاده‌‌ توسعه»، شرایط برای قاهره آسان نخواهد بود.

عراق نیز با توجه به درآمدهای نفتی و ثبات سیاسی، توان و امکان بیشتری برای جذب سرمایه خواهد داشت و بعید نیست که در صورت حل برخی مشکلات داخلی، در آینده حتی در قد و قواره‌‌ کشور ثروتمندی مانند کویت ظاهر شود. در این تابلوی فرضی، آیا باید شرایط ایران را به‌عنوان کشوری پیش‌بینی کنیم که  توان خود را صرف بازیابی امکانات مانور منطقه‌ای خواهد کرد یا باید به طرحی بیندیشیم که در آن، امکان استفاده از مزیت‌‌‌های اقتصادی و تجاری ایران نیز مهیا شود؟ پیداست که چنین موضوعی، حتی فراتر از تعیین‌تکلیف پرونده‌‌ هسته‌‌‌ای، نتایج انتخابات آمریکا و پیوستن به FATF است.

مثلا در صورت چرخش ناگهانی ریاض و احتمال بازگشت به بحث عادی‌سازی روابط با اسرائیل، باز هم شاهد موج دیگری از تحولات خواهیم بود یا اگر تحولاتی در لبنان روی دهد که در آینده، نقش حزب‌الله در انتخاب رئیس‌جمهور و انتخابات سراسری آتی کمرنگ‌‌‌تر شود، فضا برای رقابت منطقه‌‌‌ای باز هم تغییر خواهد کرد. اندیشیدن به هریک از سناریوهای احتمالی، باز هم زیر سایه‌‌ ظن و تردید است؛ چرا که چشم‌‌‌انداز ژئوپلیتیک خاورمیانه دائم در حال تغییر است و رویدادهای اخیر این پتانسیل را دارند که به طور قابل‌توجهی بر رقابت اقتصادی منطقه تاثیر بگذارند. اگرچه تضعیف حماس و حزب‌الله در لبنان و اثرگذاری آن بر ایران، به طور بالقوه می‌تواند به نفع سایر بازیگران منطقه باشد. با این حال، توجه به این نکته مهم است که ما با یک معادله‌‌ پیچیده و چندوجهی روبه‌رو هستیم و پیش‌بینی قطعی نتایج دشوار است.

مشخص نیست که در صورت پدیدار شدن خلا قدرت، راه تنها برای فرصت‌‌‌های اقتصادی، افزایش سرمایه‌گذاری، بهبود روابط تجاری و افزایش همکاری‌‌‌های منطقه‌‌‌ای هموار می‌شود یا ممکن است باز هم شاهد سربرآوردن تهدیدهای گروه‌‌‌های افراطی باشیم. بنابراین آینده‌‌ رقابت اقتصادی در خاورمیانه تابع طیفی از عوامل مختلف است. ولی باز هم لازم است برای رسیدن به تصوری دقیق از میزان مخاطرات و عدم‌قطعیت‌‌‌ها، نقشه راهی روشن و نگرش واقع‌بینانه‌‌‌ای به روند تحولات داشته باشیم.