قطر و «کارآمدی مدرن»
قطر نشان داد در عین اینکه کشوری با هویت اسلامی و عربی است، قادر است خود را با ارزشها و هنجارهای خارجی (external values and norms) تطبیق دهد و میزبان بزرگترین رویداد ورزشی در سطح جهانی باشد که از قضا ماهیت آن اروپایی به شمار میرود و حامل گفتمانی با ارزشهای لیبرال است؛ هرچند قطر تمام و کمال هم با این ارزشها از جمله اجازه ورود همجنسگرایان به کشور خود و نوشیدن مشروبات الکلی در ورزشگاه همراهی نکرد. میزبانی جامجهانی از یکسو نشان میدهد که چگونه قطر کشوری خاص و متمایز با سایر کشورهای خلیجفارس در منطقه است و از سوی دیگر نشاندهنده این است که چگونه کشوری با ساختارها و بافت مذهبی-اسلامی و فرهنگ مردسالارانه عربی توانسته است تغییرات اجتماعی و سیاسی را بهگونهای اعمال کند که ارزشها و هنجارهای جهانی را با ارزشها و هنجارهای داخلی آشتی دهد.
میزبانی جامجهانی از سوی قطر موضوع «حکمرانی خوب»، کارآمدی مدرن (modern efficiency) و آزادیهای اجتماعی را در سطح منطقه، از جمله ایران مطرح کرده است. کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی، با کنار هم قرار دادن نقشه ایران و قطر و فاصله اندک میان آنها و اشتراک ذخایر گازی، بهاین موضوع پرداختند که چگونه کشور کوچکی (به لحاظ مساحت) مانند قطر توانسته است میزبان جامجهانی فوتبال شود و کشور پهناوری همچون ایران هنوز دور از چنین موقعیتهایی است.
براساس این مقایسه، موضوعات «هویت ملی»، «غرور ملی» و «حکمرانی خوب» با تاکید بر توسعه اجتماعی و اقتصادی نزد افکار عمومی ایران برجسته شده است؛ چرا که ورزش بهویژه در کشورهایی مانند ایران در پیوند با هویت و غرور ملی است. به عبارت دیگر، به خاطر ماهیت فوتبال و فراگیری آن نزد طبقات مختلف اجتماعی، میزبانی جامجهانی فوتبال از سوی قطر باعث شده است تا بحث «حکمرانی خوب» و توسعه اجتماعی و اقتصادی نزد افکار عمومی طبقات پاییندست ایران نیز مطرح شود و در این زمینه مطالبات آنها با طبقه متوسط ایران همسو شده است.
بر این اساس قطر با پذیرفتن میزبانی جامجهانی بهعنوان اولین کشور خاورمیانه و خلیجفارس که توانسته است انجام این رویداد مهم را برعهده بگیرد، به مثابه الگویی برای «حکمرانی خوب» و کارآمدی مدرن با تاکید بر توسعه اجتماعی و اقتصادی برای افکار عمومی کشورهای منطقه مطرح شده است. این موضوع مطرح است که قطر چگونه توانسته است بهعنوان کشوری اسلامی و مردسالار، علاوه بر توسعه ورزش مردان به گسترش ورزش زنان نیز مبادرت ورزد و میزبان بزرگترین رویداد ورزشی در سطح بینالمللی باشد.
استفاده از ورزش مدرن را میتوان راهی برای کشورهای حاشیه خلیجفارس بهمنظور ساختن هویت جدید بهعنوان الگوی نوظهور نظام مدرن توضیح داد که موفق به یافتن تعادل مناسب بین کارآیی مدرن شده و نماد آن در مدیریت کارآمد پروژههای بزرگ ورزشی است و از سوی دیگر اصالت فرهنگ عربی-اسلامی خود را نیز حفظ کرده است؛ موضوعی که در مراسم افتتاحیه این رویداد با قرائت قرآن بهعنوان فرهنگ اسلامی و به نمایش گذاشتن شتر بهعنوان بخشی از فرهنگ عربی متجلی شد.
اهمیت این موضوع در این است که ورزش ابزار قدرتمندی برای اهداف کشورهای استعمارگر سابق در جهت ایجاد هویت ملی جدید بوده است. ورزش از دیرباز بهعنوان مکانیزمی برای اعمال سلطه امپراتوری بر سوژه استعماری مورد استفاده قرار گرفته است. هر شکلی از موفقیت در آن رشته، ملت سابقا مستعمره را قادر میسازد تا با موفقیت نسخه شرقشناسانه خود را که توسط بخشهای بزرگی از غرب فرهنگی پذیرفته شده بود، به چالش بکشد.
متعاقب کسب میزبانی جامجهانی، قطر سعی کرده است با ایجاد تغییرات گسترده اجتماعی و اقتصادی، به موج انتقادات ناشی از اتحادیههای کارگری در خصوص کارگران مهاجر، سازمانهای حقوق بشری با تغییرات اساسی در سیستم حقوق کارگران خارجی و ایجاد لیگ داخلی فوتبال زنان و گسترش ورزش زنان پاسخ سریعی بدهد. این میراث بعد از جامجهانی قطر نیز در ساختارهای اجتماعی و سیاسی تداوم خواهد داشت و حتی آثار آن بر کشورهایی همچون ایران در خصوص مطالبه افکار عمومی در زمینه «حکمرانی خوب» و کارآمدی مدرن و توسعه اجتماعی-سیاسی از جمله حق تماشای فوتبال زنان قابل مشاهده خواهد بود.
در واقع این بحث مطرح است که چگونه قطر توانسته است در عین اینکه کشوری با هویت اسلامی-عربی است، خود را با ارزشها و هنجارهای خارجی تطابق دهد و میزبان ورزشی باشد که ماهیتا اروپایی به شمار میرود. از سوی دیگر قطر توانسته است کلیشه ملتهای عقبمانده، بدوی و در برخی موارد صرفا پولدار بدون فرهنگ لیبرال دموکراتیک در مورد کشورها و ملتهای خاورمیانه را بشکند.
نکته کلیدی در این فرآیند این است که برای حدود یکمیلیون هوادار فوتبالی که مسابقات را از نزدیک دیدند، تجربه آنها از قطر بهعنوان جامعهای «بدوی و عقبمانده» نیست، بلکه «ملتی مدرن و مترقی» با فرهنگ و میراث غنی اسلامی است. این در حالی است که پیش از این، چنین اعتقادی نهادینه شده بود که فوتبال در ذات خود یکبازی کاملا اروپایی است و کشورها با بازیکردن فوتبال بینالمللی، نقشه اجتماعی و سیاسی تحمیلشده از سوی جهان اول را تایید میکنند.
عزم فیفا برای عبور از یکی از آخرین پلهای تمدنی باقیمانده در ورزش جهانی، میزبانی جامجهانی در یککشور عربی و مسلمان نشان داد که این مرزهای استعماری، فضاهای بستهای نیستند که قبلا بودهاند. بر این اساس صرفنظر از تصویری که از قطر در سطح بینالمللی و البته در منطقه و میان رقبا ساخته شد، میزبانی جامجهانی ارتباط تنگاتنگی با تمایل به اثبات هویت جدیدی دارد که کلیشه شرقشناسی پیرامون کشورهای اسلامی و عربی را به چالش میکشد و در عین حال قطر را ذاتا متفاوت از شرکای منطقهای خود در نظر میگیرد.