تراز ارزی در ورزش
هیچوقت فراموش نمیکنم روزی که در مرکز توسعه صادرات افتخار خدمت در معیت استادم جناب آقای مهندس هاشمیطبا را داشتم، از رئیس کل مرکز توسعه تجارت کره «COTRA» سوال کردم: شما که مثل ما ارز فراوان خارجی فروش از نفت نداشتید و مزیتهای منابع طبیعیتان هم حداقل بود، چگونه توانستید ما را که توسعه را زودتر از شما شروع کرده بودیم پشت سر بگذارید؟ یک جمله گفت که عرق سردی بر پیشانیام نشست و آن اینکه حلاوت خرید، شما را از صادرات بازداشت و برای همیشه تراز تجارت خارجیتان منفی شد و منابعتان همواره به بیرون سرازیر شد. وقتی به ورزش آمدیم سرلوحه کارمان را استراتژی نگاه به بیرون قرار دادیم و بهتدریج رشتههای جهانیمان اضافه شد. در آن سالها جایگاه ورزشهای سنتیمان هم به خطر افتاده بود برای مثال در وزنهبرداری هفتم آسیا شده بودیم، جهان که جای خود دارد.
فوتبالمان در رده بالای ۱۲۰ رنکینگ جهان قرار داشت و در اکثر رشتهها جایگاه جهانیمان وضع مطلوبی نداشت. تصمیم گرفته بودیم جایگاه جهانی ورزش را ارتقا دهیم و این استراتژی در همه ابعاد صورت میگرفت. دیپلماسی ورزش را هم مدنظر داشتیم و تا توانستیم برای کسب کرسیهای بینالمللی تلاش کردیم. چرا؟ بسان صادرات سنتیمان از قبیل پسته، زعفران، فرش و... تصمیم گرفته بودیم تراز خارجی ورزش را مثبت کنیم؛ لااقل در مرکز توسعه صادرات این راهکار را یاد گرفته بودیم. علاوه بر توسعه ورزش قهرمانی، لژیونری هم راه افتاده و در آن سالها درآمد حاصل از صادرات بازیکن و مربی (در رشتههای کاراته، تکواندو، کشتی و...) و مدرس (دو میدانی، کشتی و...) معنیدار شده بود. اقتصاد ورزش روبه رونق بود بخش خصوصی مبادرت به سرمایهگذاری در حوزه ورزش کرد. حدود ۲۵۰۰ تعاونی برای تولیدات ورزشی تاسیس شد. یکی از بزرگان فوتبال کارخانه توپسازی راهانداخت و یکی از لژیونرها اولین مرکز تجاری ورزشی را در شهرک غرب تاسیس کرد که آبرویی برای شهر تهران شد.
اختصاص یک ریال از هر نخ سیگار و یک درصد اعتبارات، رونق اقتصادی در ورزش بهوجود آورد و زیرساختها شروع به توسعه کردند. پول در ورزش به گردش درآمد، غافل از اینکه هنوز استراتژی نگاه به بیرون در ورزش نهادینه نشده و با تغییر مدیریت و افزایش درآمدهای نفتی بودجههای سالانه، بهتدریج نگاه به بیرون را فراموش کردیم و کشور دچار تنشهای بینالمللی شد؛ تحریم ظالمانه هم اوضاع را تشدید کرد و بهتدریج تراز مثبت ورزش هم بسان اقتصاد منفی شد. اینکه در فوتبال شعار خودکفایی بدهیم استراتژی مناسبی نیست.حضور بازیکن، مربی و... خارجی اگر به صورت مناسب صورت بگیرد به نفع ورزش ماست. ما بخشی از رشد والیبال، بسکتبال، وزنهبرداری، فوتبال، تکواندو و... را بهدلیل استفاده از مربی، بازیکن و مدرس و... خارجی داریم. اگر کورتانیدزه را در پیام مازندران به خدمت نگرفته بودیم، معلوم نبود بتوانیم مدال برنز المپیک آتن را کسب کنیم.
حضور بازیکنان خارجی هم در بسکتبال بسیار به ارتقای این ورزش کمک کرد. مثالهایی از این دست بسیار زیاد است؛ وقتی کشتی را به آمریکا اعزام کردیم، بسیار تحتفشار قرار گرفتیم، اما یادمان باشد آنها در مسابقات دهه فجر ما حضور پیدا کردند و در جشنهای انقلاب با ما همراه شدند. اگر قرار باشد هدف وسیله را توجیه کند و مربیای که ما را در مقابل پول به دیگران فروخته، دست بهدامنش بشویم و بازیکنانی را که صرفا بهدلیل اطاعتپذیری یا خدای نکرده حلاوت خرید به فوتبال اضافه کنیم و بدون برنامه این کار را صورت دهیم، شدیدا متضرر خواهیم شد. اگر باشگاهها نظام جامع تربیت بازیکن نداشته باشند، اگر برای نیروی انسانی و بالا بردن مهارت و نحوه استفاده از آن و بهبود آن برنامهای نداشته باشند و تراز ورود و خروجشان مثبت نباشد؛ در آن صورت اتلاف منابع خواهد بود، اگر از مربی یا بازیکن خارجی استفاده کنند.
عملکرد هفتههای اخیر لیگ برتر فوتبال نشان میدهد بهجز یک یا دو بازیکن و مربی خارجی، بقیه نهتنها در سطح لیگ برتر که در سطح لیگ دسته سه هم نیستند. متاسفانه همانطور که باشگاهها نظام تربیتی ندارند ماهم در ورزش بنگاهدار تربیت نکردهایم. ما هم در ورزش نظام جامع تربیت مربی نداشتهایم. بهرغم توسعه آموزشی و ایجاد دانشگاهها و دانشکدهها و رشتههای متعدد برای ورزش هنوز نتوانستهایم در این دو موضوع به سطح قابلقبولی برسیم. باشگاهها باید طوری برنامهریزی کنند که به یک درآمد ارزی مطمئن دست پیدا کنند، در آن صورت حق دارند مبادرت به جذب بازیکن یا مربی خارجی کنند که آن مربی یا آن بازیکن در ارتقای سطح فوتبال باشگاه موثر باشد. هنوز در سطح باشگاهها ما موردی مشاهده نکردهایم که اثر موثر و ماندگاری در فوتبالمان داشته باشد. هنوز که هنوز است رایکوف یا راجرز پس از چهل و اندی سال فراموش نشدهاند.
با هزاران تاسف باید عرض کنم که این روشی که درپیش گرفتهایم، در درون خود فسادپرور خواهد شد. فوتبال حرفهای دنیا در راستای رعایت حقوق اعضای خود بهخصوص هواداران و تماشاگران جهت شفافیت، راهکارهایی را طراحی کرده و بنگاههای متعددی را برای شفافیت تدارک دیده، اما بهرغم تمهیدات اندیشیده شده هرازچند گاهی اخباری مبنی بر وجود فساد به گوش میرسد. حال ما که هیچ شفافیتی در اینخصوص نداریم ملاحظه میفرمایید که چه اندازه میتوانیم مشکل داشته باشیم. آریهان یکبار از مدیربرنامههای خود نقل کرده بود که برای هرکاری مراجعه میکرده توقع پورسانت ازش داشتهاند. آن مربی پرتغالی هم در برنامه ۹۰ چنین مطلبی را عنوان کرد (منظور کیروش نیست). این روزها قیمت ارز موجب شده که بعضی موارد تحتالشعاع این قیمت قرار گیرد. با همین نرخ ارز در مقایسه میانگین قراردادهای داخلی هنوز بازیکنان خارجی ارزانتر هستند و از لحاظ مدیریتی راحتتر اداره میشوند، کمتوقع هستند، هزینههای جنبی کمتری دارند، تاکتیکپذیرترند، کمتر جنجال بهپا میکنند، هزینههای آموزشی ندارند که اگر هزینههای معادل این موارد را هم از نظر مدیران در نظر آوریم، خطری برای مدیران محسوب نمیشوند و حاشیه امن مدیران هستند. پس مساله اصلی تراز ارزی است، هر باشگاهی بتواند درآمد ارزی تحصیل کند و در اقتصاد جهانی فوتبال وارد شود، لاجرم بخشی از درآمد ارزی خود را باید هزینه کند.جهانی شدن هم درآمد دارد و هم هزینه؛ مشکل باشگاههای ما این است که درآمد ارزی ندارند، هزینه ارزی الی ماشاءالله. پدیده فوتبال یکی از گرانترین پدیدههاست. برای مثال تماشای یک مسابقه را با تماشای یک فیلم سینمایی درنظر بگیریم، سالن سینما حداکثر دو هزار نفره باشد و بهطور میانگین ۸ سانس در روز نمایش داشته باشد.
بلیتفروشی برای ۱۶ هزار نفر خواهد بود. حال آنکه درآمد آنرا مقایسه کنیم با تماشای فوتبال که یک سانس آن حداقل ۵۰ هزار نفره است. فوتبال ما را نگاه نکنید که نتوانستهایم بهجز چند باشگاه هوادار جذب کنیم. شما در لیگهای اروپایی ورزشگاه خالی نمیبینید. من همیشه دوی صدمتر را مثال میزنم که بیشترین تماشاگر را در دنیا دارد. یکصدهزار نفر گرانترین بلیت را میخرند که ۱۰ ثانیه از آن لذت ببرند. از حق نگذریم فوتبال هم چنین درآمدی دارد، قهرمان باشگاههای آسیا برای حداکثر ۱۰ مسابقه بهصورت رفت و برگشت که در پنج مسابقه آن میزبان است، ۴ میلیون دلار دریافت میکند؛ کدام پدیدهای سود اینچنینی دارد؟ ما چند سال است که از این درآمد محرومیم اگر دو میلیون دلار هزینه کنیم که این چهار میلیون دلار را کسب کنیم ارزش دارد چراکه دو میلیون دلار ارزش افزوده ایجاد کردهایم اما متاسفانه بیش از چهار میلیون دلار هزینه میکنیم دریغ از یک دلار ارزش افزوده. متاسفانه اقتصاد ما در اکثر ابعاد به این مشکل دچار شده و بیماری اقتصاد گریبانگیر فوتبال هم شده. حرفهای شدن مشکل نیست، دارای محتوا است. معنی و مفهوم آن ایجاد ارزش افزوده از طریق فوتبال است، دارای حقوق مادی و معنوی است. نام، نما و نشان دارد و سرشار از درآمدهایی است که مدیران مکلف به ایجاد آن هستند، نظارت را در دل خود دارد، فعالیت حرفهای نمیتواند منجر به زیان شود و فعالیت منجر به زیان حرفهای محسوب نمیشود. هرگاه بنگاهی، باشگاهی زیان داشته باشد معنی و مفهوم آن این است که حرفهای اداره نشده و مدیرانش حرفهای نیستند، بنگاههای جهانی و باشگاههای جهانی را مدیران جهانتراز اداره میکنند.
باشگاه زیانده یعنی مدیرانش باشگاهداری بلد نیستند و جهانتراز نیستند و متاسفانه مجامع آنها هم ناکارآ و ناکارآمدند، ناکارآیی و ناکارآمدی به زیاندهی میانجامد. شما وقتی درآمد ارزی نداشتی و هزینه ارزی ایجاد کردی یعنی نتوانستی منابع و مصارف را بهینه مدیریت کنی و آنگاه که نتوانستی منابع و مصارف را مناسب تخصیصدهی به کجراهه رفتهای و هرگاه بازیکنان با مهارت کم و متوسط بهکار گرفتی یعنی بهرهوری را زیر سوال بردهای و بهجای تولید ثروت تولید فقر را در دستور کار قرار دادهای. همه کسانی که باشگاهها را به سمت و سوی زیان میبرند، فوتبال حرفهای در حال بلوغ کشور را فقیر میسازند.با آوردن مربیان و بازیکنان خارجی ناکارآمد، نیروی انسانی در حال رشد فوتبال به مرگ خدای نکرده زودرس رهنمون میشوند. مدیران ارشد فوتبال و ورزش مکلفند با تدوین راهکارهای شفافیت و رعایت حقوق اعضای فدراسیون بهصورت همهجانبه و توسعه بنگاههای ناظر از شیوع فقر در فوتبال جلوگیری کنند. این ره که میرویم به فقر منتهی میشود.