کالبد شکافی مقطع کارشناسی
به روز نبودن: منابعی که در این چهار سال به ما تدریس شد، به هیچ وجه کتابها و مقالات به روزی نبودند. فقدان فضایی برای صحبت از مقالهها و کتابهای جدید در حوزه اقتصاد و آشنا شدن با آنها انگیزه را از دانشجویان میگرفت و باعث میشد تا محیط دانشگاه به هیچ وجه پویا نباشد. موارد مهمی میتواند در این زمینه نقش داشته باشد از جمله عدمحضور استادان جوان و با دانش، نبود فضای رقابت بین استادان و دانشجویان در زمینه علمی، ارتباط نداشتن با دیگر استادان در دانشگاههای دیگر و... .
بالا نرفتن مهارتها: رشته اقتصاد با توجه به سر و کار داشتن با مدلها و دادهها، به نرمافزارهایی همچون R، Python، Stata و... نیاز دارد. در مقطع کارشناسی بهندرت از نرمافزاری استفاده میشود. همچنین با توجه به اینکه امروزه اقتصاد در دنیای آکادمیک با ابزار ریاضی مورد بررسی قرار میگیرد جا دارد که توجه بیشتری به آن شود و دانشجویان در مقطع کارشناسی در این زمینه خود را ورزیدهتر کنند.
نبود پایاننامه: تا آنجا که میدانم رشتههای مهندسی در آخر مقطع کارشناسی باید پایاننامهای ارائه دهند که متاسفانه در اقتصاد به این صورت نبوده و حتی پروژه بهخصوصی صورت نمیگیرد. این نبود پروژه باعث میشود تا دانشجویان نتوانند تجربه یک کار کوچک تحقیقاتی را داشته باشند که با ذهن آمادهتری وارد مقاطع بالاتر شوند. جدا از اینکه وضعیت پایاننامهها در تمامی مقاطع جایگاه مناسبی ندارد و اکثرا با رضایتی که نانوشته بین دانشجو و استاد حاصل شده است، به انجام میرسد. علاوهبر مساله تجربه تحقیقاتی، مساله نوشتن نیز مطرح است که دانشجویان به شدت درخصوص نگارش یک متن و بیان کردن منظور خود به مشکل برمیخورند که این نشانگر تمرین کم در این خصوص است.
نحوه چارت دروس: از آنجا که در مقطع لیسانس تعداد واحدهای بالایی باید گذرانده شود تا دانشجو بتواند مدرک بگیرد و بالطبع برخی از این دروس همانند دروس عمومی ربط چندانی به رشته مورد نظر ندارند. اما با این حال بهنظرم میتوان طوری مدیریت کرد که فرد بتواند دروس بهتری را بگذراند و علایقش را در روند خواندن این دروس شناسایی کند. دروس اصلی مثل کلان و خرد در میانه دیگر دروس اختیاری اهمیت خودشان را از دست میدهند و باید به نحوی باشد که دانشجویان تمرکز بیشتری روی واحدهای اصلی خود داشته باشند.
ارسال نظر