انقلابی که ساختارها را تغییر داد
مشروطه، توسعه و مطالبات زنان
آیا در نهضت بیداری ایرانیان، زنان هم نقش داشتند، یا اینکه بعد از پیروزی مشروطه و درپی باز شدن فضای اجتماعی ایران، زنان به عرصه سیاسی -اجتماعی پای گذاشتند؟
ایفای نقش کردن با حضور موثر داشتن خیلی فرق دارد. واقعیت این است که نهضت مشروطه و خواستههای مشروطهخواهان ربطی به زنان ندارد چرا که وقتی قانون مشروطه و انتخابات را مینوشتند، زنان در آن نقشی نداشتند. اما در ارتباط با حضور موثر زنان هم خیلی باید دقت کرد، چنان که میبینیم حضور زنان در ارتباط با مسائل مربوط به خودشان دنبال میشود. زنان تقاضای حق تحصیل داشتند که خواستهای بسیار مهم بود و مردها نیز چندان توان مخالفتی در مقابل آن خواسته نداشتند، چراکه مساله آموزش زنان از صدر اسلام همواره مطرح بوده و براساس دین اسلام زنان حق تحصیل دارند. در همین حال در دوران مشروطه وقتی زنان درخواست تشکیل گروه و نهاد صنفی میدهند، مردها مخالفت میکنند، چراکه تا حدودی این خواسته زنان سیاسی به نظر میرسید. در مساله مربوط به مشارکت سیاسی زنان یا حتی تاسیس مدارس دخترانه نیز شاهد سنگپرانیهایی بودیم. بنابراین اگر بخواهم به نقش زنان در مشروطه بپردازم باید به تعداد کمی از زنان نخبه اشاره کنم که به هر شکل سروصدایشان شنیده میشد. تلاش زنان در نهضت بیداری ایران موجب شد تا سالها بعد از مشروطه دولت تعدادی مدرسه تاسیس کند و از سوی دیگر تحصیل و آموزش در متمم قانوناساسی بیاید.
پس به باور شما زنان در جریان آزادیخواهی حضور داشتند، اما بعد از مشروطه نقشآفرینی آنها پررنگتر شده است؟
بعد از مشروطه دیگر به دوره قبل بر نمیگردیم. تحصیل زنان و دختران از همان مشروطه تبدیل به یک مساله شد. در دورههای بعد هم توسعه روندی آغاز شد که دیگر نه دولت و نه هیچ مرجع دیگری نمیتوانست جلوی این روند را بگیرد. البته فعالیتهای اصلی زنان در واقع از دوران بعد از مشروطه شکل گرفت. این را هم بگویم که تعداد زنانی که در تاریخ نقشآفرینیهای مشروطه به آنها پرداخته شده، بسیار کم است چنان که الیز ساناساریان در کتابش تنها از ۱۲ نفر زن نام میبرد.
خیلی از استادانی که درباره تاریخ مشروطه و نقشآفرینی زنان قلم زدهاند، بر این باورند که تولید مطلب و تاریخنگاری در این بخش تکراری شده، دلیل این مساله چه میتواند باشد؟
سند و مدرک درباره زنان کم است، چراکه در آن دوران تعداد کمی از زنان باسواد بودهاند. مطالعه در ارتباط با مسائل تاریخی زنان بسیار مشکل است چراکه کار تاریخی باید مستند باشد و از آنجا که زنها در سیاست چندان نقشی نداشتند و تاریخنگاریها تا همین سالهای اخیر بیشتر مربوط به امور سیاسی بوده، چندان نمیشود ردپایی از زنان در چنین تاریخنگاریهایی یافت.
فکر میکنید برای خروج از چرخه این تکرار پژوهشگر ایرانی باید وارد مطالعه چه حوزههای دستنخوردهای شود؟
بررسی و پژوهش روی عکس و نامههای زنان به روزنامهها موضوع کاملا دستنخوردهای است. تا جایی که میدانم درباره برخی از نامهها که زنان به «ایران نو» نوشتند، پژوهشی صورت گرفته اما به جز آن در بسیاری دیگر از روزنامهها، زنان نامهنگاریهای مفصلی داشتند که میتواند واقعیتهایی از سبک زندگی و اندیشه زن ایرانی در دوران مشروطه و بعد از آن را برای ما روایت کند. این نامهها را گاهی مسوولان روزنامهها هم جواب میدهند. البته پژوهش پیرامون آن نیازمند روزها و ساعتها ورق زدن صفحات روزنامههای قدیمی و تلاش برای تولید مطالب تازه است. در یکی از همین روزنامهها پسری مینویسد که «جوانی تحصیلکردهام و نمیتوانم با زن بیسواد ازدواج کنم اما دخترهایی که به مکتب میروند همگی فاسدند.» یا اینکه در نامهای دیگر دختری مینویسد که تحصیلاتش تمام شده و آرزو دارد به لرستان برود و به زنهای لرستان کمک کند. این جمله شاید خیلی عجیب به نظر برسد اما در آن دوران ذهنیت دختری جوان را نشان میدهد. نامهنگاری زنان از جمله محورهایی است که هنوز بسیار جای کار دارد اما اغلب پژوهشگران ما تنبلاند و گویی ترجیح میدهند یک مساله را چند بار تکرار کنند. البته به باور من نکته دیگر این است که جوان دانشجوی ما به خوبی راهنمایی نمیشود. ما نهتنها در تاریخ زنان که در تاریخنگاری نیز همواره تکرار کردهایم.
تاریخنگاری زنان مشروطه به دست توانمند بسیاری از مورخان زن صورت گرفته، تا چه میزان این مساله در به تصویر کشیدن چهرهای واقعی از زن دوره مشروطه موثر بوده است؟
در خارج از ایران نیز بسیاری از زنان روی مسائل زنان کار کردهاند، چراکه آنها در بخشهایی احساس خلأ کرده و میخواهند تاریخ را ورق زده، واقعیتها را کشف کنند. خوشبختانه در تاریخنگاری مشروطه ایرانی، ما توانستهایم به یک زبان زنانه دست یابیم و این جزو معدود دورههایی است که اغلب زنان و فعالیتهای آنها از سوی گروهی از زنان پژوهشگر تاریخ روایت میشود. ژانت آفاری در این زمینه پیشقدم است. آفاری یکی از نخستین زنانی است که درباره مشروطه نوشته است. او در منابعی که همه خوانده بودند ردپای زن را میبیند و حتی در تز دکترای خود همین دیدگاه را دنبال کرد. افسانه نجمآبادی نیز دید فوقالعادهای دارد و در همه آثار چه آنهایی که به فارسی ترجمه شده و چه آنهایی که ترجمه نشده نگاه متفاوتی درباره روایت زن در تاریخ دارد، بهویژه کتاب «دختران قوچان» او خیلی کار ویژهای است. اما من اتفاقی روی مساله زنان کار کردهام. یعنی در خلال مطالعه اسناد تاریخی به ذهنم رسیده که بخشهایی که مرتبط با زنان میشود را بهطور جداگانه کار کنم.
برای نمونه روی اسناد محضری شیخ فضلالله نوری کار میکردم، دیدم که میشود مسائل مرتبط به زنان را بیرون کشید و میتوان عرایض دوره ناصری را کار کرد. وقتی میخواهم درباره حسین علاء بنویسم خود را تاریخنگاری میدانم که باید به اصول تاریخنگاری پایبند باشم اما وقتی قرار است شرح زندگی زنی را در متون تاریخی روایت کنم در کنار پایبندی به اصول تاریخنگاری حسی زنانه در سراسر کار پژوهش در کنار من است و گاهی گوشههایی از خودم را در میان صفحات کتاب میبینم و خودم را در تمام کتاب احساس میکنم. وقتی از حضور زن در اندرونی مینویسم با تمام وجود دردها و نگرانیهای او را میفهمم و در کنار آن تلاش دارم تا بتوانم تحلیلی ارائه دهم تا مشخص شود تمام وقایعی که در سیاست، تاریخ، اقتصاد و فرهنگ آن روزگار میگذشته تا چه میزان زندگی زن را شکل میدهد. البته یک نکته باید از سوی تاریخنگاران ما مورد توجه قرار گیرد، اینکه روند زندگی آن زنان گاهی همراه با ظلم است اما نکته مهم این است که ما نباید با ذهنیت امروزمان به سراغ تاریخ گذشته رفته و بیتوجه به شرایط تاریخی آن روزگار رای صادر کنیم.
در میان نسل جدید مورخانی که نقش زن در مشروطه را بررسی کردهاند، کدام کارها حرف تازهای دارد؟
بهطور کلی برای کارهای پژوهشی روحانگیز کراچی افق مثبتی میبینم. همچنین الهام ملکزاده که روی خیریههای زنان کار کرده و مریم رضایی عاملی که کتاب «سفر دانه به گل» او پژوهش خوب و تازهای بهشمار میآید را میتوان از جمله تاریخنگاران خوب در حوزه زنان محسوب کرد.
آیا تحقیق و تاریخنگاری در تاریخ مشروطه با محور بررسی نقش و حضور زنان را کافی میدانید؟
هنوز بخشهای مختلفی جای کار دارد، اما ما تنها نباید روی مشروطه کار کنیم. دوره مهم تحول در زندگی زنان ایرانی دوره پهلوی است. در این دوران است که دبیرستان و تحصیل دختران برقرار میشود چراکه تا آن موقع تنها دبستان دخترانه داشتیم. البته پژوهش تاریخی در دوره پهلوی در سایه مشروطه قرار گرفته است. اما نباید فراموش کرد که برای نخستین بار آغاز کار زنان در ادارهها، اعزام دختران دانشجو به خارج از کشور و تحصیل دختران در دارالمعلمات در همین دوره اتفاق افتاد. مشروطه آغازی بود بدون بازگشت. زنان به ظلمی که بر آنها رفته آگاه شدند و دیگر هیچ فرد و گروهی نتوانست زنان را به دوره پیش از مشروطه بازگرداند. در کنار اهمیت کار روی سوژههای دست نخورده تاریخ مشروطه به تاریخنگاران پیشنهاد میکنم تا درباره فعالیت زنان کارمند، تحصیل دختران در دارالمعلمات و کانون بانوان صدیقه دولتآبادی در دوران پهلوی پژوهش صورت گیرد. به هر شکل تاریخنگاری زنان زمانی دیده میشود که جدی گرفته شود. وقتی میبینیم که مطالعات زنان در دانشگاه را تعطیل کردهاند مشخص است که میلی به پژوهش در حوزه مسائل زنان وجود ندارد. استادان هم اغلب سوژههای خوبی در اختیار دانشجو نمیگذارند و شاید همین است که تاریخنگاری ما مدام همان مطالب پیشین را تکرار میکند.
ارسال نظر