ریشهکنی نرمافزاری فقر
بدین معنا که حدود دو سوم مردم ایران از سواد لازم برای تصمیمگیریهای مالی برخوردار نیستند. این آمار برای زنان و فقرا بهشدت بدتر است. البته باید به این نکته اشاره کرد که کمبود سواد مالی تقریبا در سراسر دنیا، چه در کشورهای در حال توسعه و چه در کشورهای توسعهیافته، پدیده شایعی است. بنابراین یکی از راههایی که میتوان به افراد کمک کرد تا بتوانند تصمیمهای مالی بهتری برای زندگی خود بگیرند، آموزش سواد مالی به آنها است. اما آیا برنامههای آموزش سواد مالی توانسته است در رفتار مالی افراد تغییری ایجاد کند؟ مطابق با یکی از فراتحلیلهای صورتگرفته از مقالههایی که میزان اثربخشی برنامههای آموزش سواد مالی در سراسر دنیا را اندازهگیری کردهاند، این برنامهها تنها میتوانند ۱/ ۰درصد تفاوت رفتار در میان افراد مختلف را توضیح دهند. بهعبارت دیگر، رفتار افرادی که تحت آموزش برنامههای سواد مالی بودهاند، در مقایسه با کسانی که اصلا آموزشی در این زمینه ندیدهاند، تنها ۱/ ۰درصد متفاوت بوده است! این اثر برای افرادی که وضعیت درآمدی خوبی نداشتهاند، حتی پایینتر است.
مشابه بسیاری دیگر از برنامههای آموزشی، تاثیر برنامههای آموزش سواد مالی در طول زمان از بین میرود. حتی اگر افراد تحت آموزش برنامههای بلندمدت قرار بگیرند، تنها تا ۵/ ۱ سال بعد رفتار افراد را تحت تاثیر قرار میدهد. شاید این مساله، ناامیدکننده باشد که آموزش سواد مالی بهطور خاص و آموزش مهارتهای دیگر بهطور عام، تاثیر خاصی بر رفتار افراد ندارد. این همان چیزی است که اقتصاد رفتاری برای سالهای متمادی بر آن تحت عنوان «شکاف میان قصد و عمل» (intention-action gap) تاکید کرده است. همه ما احتمالا میدانیم که نباید خیلی از کارها را انجام دهیم، اما گویی چیزی در ما وجود دارد که نمیگذارد در مقابل این وسوسهها مقاومت کنیم. از طرف دیگر، پیچیدگی روبهفزونی شناخت و انتخاب محصولات مالی از ویژگیهای دنیای امروزی است. در عین حال، افراد بیش از پیش در قبال آینده مالی و درآمد دوره بازنشستگی خود، محصولاتی که خریداری میکنند و ریسکهایی که انجام میدهند، احساس مسوولیت میکنند. با این حال، فقرا عمدتا با شرایط متفاوتی روبهرو هستند.
در مطالعات بسیار زیادی نشان داده شده است که افراد فقیر، به خصوص در کشورهای در حال توسعه، ریسکگریزترند و به احتمال بیشتری نسبت به افراد ثروتمند پیامدهای آینده را تنزیل میکنند. بهعنوان مثال، نرخ تنزیل زمانی افراد فقیر در آمریکا بسیار بزرگتر از افراد ثروتمند است. بهطور مشابه مطالعه بر خانوارهای اتیوپیایی و هندی که منبع اصلی درآمد آنها کشاورزی است، حاکی است که رابطهای منفی میان سطح درآمد یا ثروت با نرخ تنزیل زمانی (که بهصورت رفتاری در محیط آزمایشگاه اندازهگیری شده است) وجود دارد. شوکهای درآمدی منفی یکی از مشخصههای زندگی افراد فقیر است و حساسیت آنها به چنین شوکهایی مخصوصا به دلیل کمبود دسترسی به خدمات مالی است که تحت عنوان محرومیت مالی (financial exclusion) شناخته میشود. در واقع شمول مالی (financial inclusion) شامل دسترسی به خدمات مالی مختلف از جمله حساب بانکی، وام و اعتبار، پرداخت و انتقال پول، بیمه، محصولات سرمایهگذاری و مشاورههای مالی است. ممکن است این سوال مطرح شود که شمول مالی چه نقشی در مبارزه با فقر ایفا میکند و اساسا چرا برای توسعه یک کشور مهم است؟ پاسخ به این سوال را میتوان در دو بعد سیاستگذاری و تجاری پیدا کرد. از بعد سیاستگذاری، شواهد بسیاری وجود دارد که نشان میدهد:
- دستیابی به خدمات مالی (حساب بانکی، شیوههای مختلف سرمایهگذاری، روشهای دیجیتال پرداخت و...) به افراد کمک میکند که در مقابل شوکهای اقتصادی مقاومت بیشتری داشته باشند و آنها را به سرمایهگذاری در گزینههایی تشویق کند که اگرچه ریسک بالاتری دارند، اما در بلندمدت میتوانند سودآوری بیشتری ایجاد کنند. - دسترسی افراد، بهخصوص به خدمات مالی، قدرت چانهزنیشان را افزایش میدهد و در نتیجه به نتایج مثبتی همچون افزایش مشارکت در کار میانجامد. - شمول مالی میتواند به افزایش رشد اقتصادی و کاهش فقر کمک کند. از بعد تجاری، عوامل بازدارندهای که مانع دسترسی و استفاده فقرا از خدمات مالی است، منجر به آن میشود که بخش وسیعی از مشتریان بالقوه حذف شوند. بهعنوان مثال، در تحقیقی که در ترکیه انجام شد، نشان داده شد که تنها ۳۳درصد از فقرا حساب بانکی دارند: یعنی بازاری معادل ۱۴ میلیون نفر!
حال این موضوع را میتوان مطرح کرد که فناوریهای مالی چگونه به حل این مشکل کمک میکنند؟ در واقع، فناوریهای مالی چگونه میتوانند دسترسی فقرا به خدمات متنوع مالی را بهبود بخشند؟ فینتک یا فناوری مالی، با ارائه خدمات مالی مبتنی بر وب و موبایل (مثلا ارائه درگاه پرداخت اینترنتی، محصولات سرمایهگذاری، اعطای تسهیلات و اعتبار (credit) و...) دسترسی فقرا به این دست خدمات را افزایش میدهد. اکنون فقرا میتوانند با نصب یک برنامه روی موبایل خود، به بسیاری از خدمات مالی دسترسی داشته باشند. بنابراین فینتک زیرساخت نرمافزاری را میتواند فراهم کند. بهعنوان مثال، افرادی که به حساب بانکی دسترسی ندارند، هیچ تاریخچه اعتباری نخواهند داشت. بنابراین کسی به آنها اعتماد نمیکند و به آنها قرض نمیدهد. حال آنکه اعتماد مهمترین مولفه در قرضدادن به دیگران است. برای مقابله با این موضوع، چه میتوان کرد؟ اگر فقرا دسترسی به بازار اعتبار نداشته باشند، چگونه میتوانند خود را از فقر برهانند؟
در این راستا، موسسه اعتباری Tala که در کشورهای مختلفی همچون آمریکا، کنیا، فیلیپین، تانزانیا، مکزیک و هند فعالیت میکند، ایده بسیار جالبی برای قرضدادن به فقرا مطرح کرده است. این موسسه با طراحی اپلیکیشنی تلاش کرده است تا مولفه اعتماد را به اجزایی فراتر از صرف درآمد افراد بشکند. بهعنوان مثال، وقتی فردی دارای روابط اجتماعی بیشتر و بهتری با دیگران است، احتمالا فرد مورد اعتمادی خواهد بود. این موسسه با استفاده از تحلیل اطلاعات افراد، مثلا تعداد و میزان ارتباطات یک فرد در شبکههای اجتماعی، راه را برای دسترسی افراد فقیر به بازار اعتبار رسمی باز کرده است. بهعنوان مثالی دیگر از تاثیرگذاری فناوریهای مالی بر زندگی فقرا میتوان به دستاوردهای بزرگ یک شرکت پول موبایلی کنیایی بهنام M-PESA اشاره کرد. این شرکت درصدد است تا دسترسی مالی افراد، بهخصوص فقرا را به بازار رسمی مالی افزایش دهد. افراد از طریق M-PESA میتوانند با داشتن یک سیمکارت، به انتقال پول و پسانداز برای آینده خود اقدام کنند.
این شرکت توانسته است پس از گذشت ۱۰ سال از معرفی محصول خود در کنیا در سال ۲۰۰۷ معادل ۵ میلیون کاربر (حدود ۱۰درصد از خانوارهای کنیایی) را جذب کند. دستاورد خارقالعاده این محصول آن است که توانسته است ۱۹۴ هزار خانوار را از فقر مطلق نجات دهد. این محصول همچنین توانسته به افزایش پسانداز و مشارکت بیشتر در بازار کار منجر شود. بنابراین، بهنظر میرسد که فناوریهای مالی میتوانند اثرگذاری معناداری در بهبود دسترسی افراد به بازارهای مالی داشته باشند. در این راستا، با توجه به گسترش روزافزون این دسته از فناوریها در ایران، باید از خود بهعنوان یک سیاستگذار یا یک فعال بخش خصوصی بپرسیم که آیا همه افراد جامعه دسترسی یکسانی به این محصولات مالی دارند؟
ارسال نظر