جایگزینی ابزار با هدف

با وجود اینکه برخی از برندگان جایزه نوبل اقتصاد، از جمله داگلاس نورث و آمارتیا سن، براساس تحلیل مسائل مهم اقتصادی، بدون بهره‌گیری از روابط اقتصادی، این جایزه را کسب کرده‌اند و بسیاری از اقتصاددانان مطرح جهان از آفت حضور فزاینده مدل‌های فاخر ریاضی و اقتصادسنجی در مقالات اقتصادی انتقاد کرده‌اند، ولی این جریان با قدرت تمام در حال پیشروی است و فضا را بر روش‌های تحلیلی تنگ کرده است. برخی مباحث نیز اقتصاد توسعه را به‌عنوان اقتصاد سیاسی در رتبه‌ای کم‌اهمیت در علم اقتصاد جای می‌دهند. این گروه توان به‌کارگیری روش‌های ریاضی و اقتصادسنجی را ملاک اصلی در مطالعات اقتصادی قرار می‌دهند و از این طریق برای خود فرصت‌های شغلی ممتاز، پرستیژ و ثروت کسب می‌کنند. از این رو، در حاشیه قرار گرفتن اقتصادسنجی برای این افراد پرهزینه است.  مجلات اقتصادی دانشگاهی ایران مملو از مقالاتی است با مدل‌های پیشرفته اقتصادسنجی. به ندرت در میان این مقالات می‌توان مطلبی در مورد ارتباط میان سیاست خارجی و عملکرد اقتصادی پیدا کرد. اگر تحولات اقتصاد سیاسی تایوان و درس‌های آن برای ایران در مقاله‌ای مورد بررسی قرار گیرد، به‌عنوان مقاله‌ای مروری راه به مجلات علمی - پژوهشی ایران باز نخواهد کرد؛ حتی اگر برای نوشتن این مقاله یک سال مطالعه شده باشد. در مقابل چاپ مقاله‌ای در مورد عوامل موثر بر تقاضای مسکن با ارائه مدلی پیچیده که می‌توان آن را در یک ماه نوشت، کار چندان دشواری نیست.

مجموعه قواعد پاداش و تنبیه در دانشکده‌های اقتصاد کشور نهایتا تقاضا برای فراگرفتن مهارت به کارگیری روش‌های اقتصادسنجی را افزایش داده است. همان گونه که آقای دکتر عبده‌تبریزی هم تاکید کرده‌اند، بسیاری از دانشجویان دوره‌های تحصیلات تکمیلی با این روش‌ها آشنا هستند؛ با نرم‌افزارهای زیادی کار می‌کنند؛ ولی غالبا در تحلیل اقتصادی ناتوان هستند.

وضعیت مسلط در دانشکده‌های اقتصاد به حاشیه رفتن مسائل مهم اقتصادی کشور را دامن زده است. بخش اعظم استادان اقتصاد دغدغه تحلیل علل و پیامدهای تحولات مهم اقتصادی کشور را ندارند. این گروه نه تنها از سوی مسوولان دانشگاه و دانشجویان مورد سوال واقع نمی‌شوند، بلکه به دلیل چاپ مقالات متعدد در مورد مسائل متنوع حاشیه‌ای، در مجلات علمی- پژوهشی مدام مورد تشویق واقع می‌شوند. این گروه از استادان در عمل دانشجویان دوره تحصیلات تکمیلی را به نوشتن مقالات با تاکید بر استفاده از ابزار اقتصادسنجی تشویق می‌کنند. در بسیاری موارد روش اصلی به این صورت است که استاد مقاله‌ای از انتشارات یک مجله‌ معتبر آمریکایی، که حتما مدل اقتصادسنجی زیبایی دارد، به دانشجو می‌دهد و از او می‌خواهد همین مقاله را برای ایران تهیه کند. دانشجو هم با جمع‌آوری آمار و گاه با دستکاری نتایج مدل‌های اقتصادسنجی مقاله را می‌نویسد و کار تحلیل هم که چندان مهم نیست. به این ترتیب چرخ تولید مقالات علمی - پژوهشی می‌چرخد و دانشجو و استاد از آن بهره‌مند می‌شوند و رتبه ایران هم در تولید علم ارتقا پیدا می‌کند، بدون اینکه این مقالات در خدمت شناخت مشکلات اقتصاد ایران و ارائه راهکارهای جدی برای حل آن گامی بردارد.

در یک مورد داور پایان‌نامه‌ یک دانشجو بودم که در مورد عوامل موثر بر فقر در طول برنامه‌های توسعه کار کرده بود. موضوع بسیار جالبی بود ولی کار دانشجو حیرت‌انگیز بود. او از طریق یک مدل میزان جمعیت زیر خط فقر در ابتدا و انتهای برنامه‌های توسعه را برآورد کرده بود. مثلا درصد جمعیت زیرخط فقر در انتهای برنامه اول ۲۵ درصد و در ابتدای برنامه دوم ۴۰ درصد یا بالعکس. وقتی از دانشجو پرسیدم که در فاصله یک سال از پایان برنامه اول و آغاز برنامه دوم چه فاجعه‌ای رخ داده که یکساله فقر به این شدت افزایش یافته، هیچ پاسخی نداشت. حیرت‌انگیز اینکه همین مقاله در یک مجله علمی - پژوهشی وزین دانشگاهی منتشر شده است.

در مجموع دانشکده‌های اقتصاد ایران، اقتصاد در خدمت اقتصادسنجی قرار گرفته و اکثر دانشجویان خوب دوره‌های تحصیلات تکمیلی قادر به تحلیل روابط اقتصادی نیستند؛ گویی نیازی هم ندارند که اقتصاد ایران را بشناسند. نوشتن مقاله، پایان‌نامه و رساله با بهره‌گیری از مهارت اقتصادسنجی پرمنفعت و کم‌هزینه است، در حالی که کار روی موضوعات کیفی زمانبر و بی‌فایده است! با تحلیل هزینه - فایده هجوم به سمت فراگیری اقتصادسنجی و بی‌توجهی به تحلیل‌های اقتصادی کاملا عقلایی است!