چهار گزینه روی میز ایران
آنچه اهمیت دارد و احتمالا تفاوت تحریمهای پیشا و پسابرجامی را برجسته میکند، فضای متفاوت بینالمللی است که در آن تحریمها به اجرا گذاشته شده است. در فضای پیشا برجامی آمریکا موفق شده بود که یک اجماع جهانی را علیه ایران شکل بدهد و در آن فضا، ۶ قطعنامه به شورای امنیت زیر فصل هفتم منشور، همه اعضای جامعه جهانی را به لحاظ حقوقی مکلف به رعایت نظام تحریم سازمان ملل متحد میکرد و آمریکا با استفاده از این ظرفیت، در اعمال تحریمهای یکجانبه و ترغیب و اجبار اشخاص حقیقی و حقوقی به رعایت آن از توانایی و قابلیت زیادی برخوردار بود. در حالی که در فضای پساتحریم، آمریکا تقریبا منزوی شده و با حمایت قاطع کشورهای ۱+۴ از برجام، این کشور فاقد توانایی و قابلیتهای پیشابرجامی در اعمال فشار به اشخاص حقیقی و حقوقی طرف معامله با ایران بوده و صرفا متکی به قابلیتها و تواناییهای اقتصادی خود شده است؛ هرچند که همین قابلیت نیز به حدی است که اقتصاد ایران را تحت فشار قرار داده و آن را در وضعیت غیرعادی و رنجکشی قرار دهد.
در این بین، عدم همراهی اتحادیه اروپا، چین و فدراسیون روسیه برای اقتصاد ایران، مجاری تنفسی و گشایشهای کوچکی ایجاد میکند، ولی نمیتواند فشار تحریمهای آمریکا را بیاثر کند و موج اول این فشارها که از اردیبهشت امسال شروع شد، بهصورت بهمن عظیمی اقتصاد ایران را از نفس انداخت. کاهش ارزش پول ملی و کمبود بعضی از کالاهای مصرفی و مورد نیاز در بازار که با فشار روحی ناشی از بلاتکلیفی و عدم تحرک بازار و رکود آن همراه بود، شوک سهمگینی به مردم ایران و بهویژه اقشار آسیبپذیر وارد کرد. اتحادیه اروپا به رغم تلاشهای زیاد و برخورداری از اراده تقابلی با تحریمهای غیرقانونی و یکجانبه آمریکا، هنوز نتوانسته است به مکانیزمهای کارآمدی به ویژه در حوزه مبادلات مالی برای حمایت از فعالان اقتصادی علاقهمند به حضور در بازار ایران دست یابد و درخصوص تضمین خرید نفت و نحوه انتقال منابع درآمدی ایران به خزانه، از مسیر کانال مالی مستقل از شبکه مالی جهانی توفیقی نیافته است.
از سویی به نظر نمیرسد که رفتار چین نسبت به قبل از برجام تغییر عمدهای کرده باشد. چین ضمن حمایت قاطع از برجام، در عمل و در حوزه همکاریهای اقتصادی و تجاری اقدام خاصی به عمل نمیآورد. در آنچه مربوط به داد و ستد و بار عملیات بازرگانی است، چین همان سیاست قبلی خود را که در دوره تحریمهای سازمان ملل اعمال میکرد ادامه میدهد. در آن دوره نیز چین بهای نفت خریداری شده از ایران را در حساب کونلون بانک خود نگهداری میکرد و از آن محل بهای خدمات و کالاهای فروخته شده به ایران را پرداخت میکرد. چین حاضر نشد حتی پس از اجرایی شدن برجام تتمه این حساب را به خزانه ایران واریز کند، به عبارت دیگر چین به سبک و شیوه خودش نوعی تحریم مالی، بازرگانی به ایران تحمیل کرده است و هرچند که به لحاظ سیاسی از اجرای برجام حمایت میکند و سیاستهای ضد برجامی آمریکا را تقبیح میکند، ولی در عمل در راستای تامین منافع ملی خود از تنگناهایی که علیه اقتصاد ایران با تحریمهای یکجانبه آمریکا ایجاد شده است، بهرهبرداری میکند. در مورد مشارکت در بخش صنعت و به ویژه صنعت نفت، محتاطتر از پیش ظاهر شده و به نوعی سیاست صبر و انتظار را برگزیده است و تا آنجا که شواهد قابل رویت نشان میدهد، فعالیت شرکتهای چینی که جملگی دولتی هستند در اقتصاد ایران کمرنگ شده است. سیاست کلان چین در قبال تحریمهای یکجانبه آمریکا بسیار هوشمندانه است، به این معنی که چین بدون قطع رابطه تجاری و اقتصادی خود با ایران آن را تابعی از چگونگی همکاری تجاری و اقتصادی خود با آمریکا قرار داده است و سطح مناسبات اقتصادی خود با ایران را در حدی حفظ کرده است که صدمهای به مناسبات اقتصادی خود با آمریکا وارد نکند.
چین نمیخواهد به بهای خطر جریمه شرکتهای فعال چینی در بازار آمریکا، مناسبات اقتصادی خود را با ایران ادامه دهد. از این رو نمیتوان با تکیه به چین، از فشار تحریمهای آمریکا مصون ماند. چین در موقعیتی قرار گرفته است که نه تنها بابت همکاری با ایران هیچ هزینهای نمیپردازد بلکه در تنظیم نوع و چگونگی مناسبات خود با آمریکا، به مناسبات خود با ایران بهعنوان یک فرصت نیز مینگرد.
بازیگر دیگری که در حوزه تحریمها تاثیرگذار است فدراسیون روسیه است که نه تنها از برجام حمایت میکند بلکه خود تحت فشار تحریمهای آمریکا قرار دارد و از این رو از همدلی و همراهی بیشتری با ایران برخوردار است. شرکتهای روسی به نظر میرسد کمتر از شرکتهای اروپایی و چینی نگران جرایم آمریکا هستند، چراکه در حال حاضر این شرکتها فعالیت قابل توجهی در بازار آمریکا ندارند یا حتی بهطور کلی در این بازار غایب هستند. شرکتهای روسی در حوزه انرژی در بازار ایران حرکتی را شروع کردهاند و همچنین شرکتهای روسی در بازار مواد غذایی فعالیتی را آغاز کردهاند و مذاکراتی نیز برای استفاده از مکانیزمهای مالی متکی به پولهای ملی بین ایران و روسیه در جریان است و این احتمال وجود دارد که روسیه به فروش نفت ایران نیز کمک کند، ولی در مجموع به نظر نمیرسد که مناسبات اقتصادی معناداری حداقل در کوتاهمدت بین ایران و روسیه بتواند شکل بگیرد. اقتصاد ایران بیشتر با بازار کشورهای توسعهیافته غربی همگرایی دارد و تغییر خط اقتصادی از کشورهای توسعهیافته صنعتی به طرف کشورهایی همچون روسیه زمانبر بوده و در مجموع ظرفیت آن به اندازهای نیست که ایران را از بازار کشورهای توسعهیافته صنعتی بینیاز کند و از طرف دیگر روسیه نیز همانند چین در درازمدت در فکر بهبود توسعه مناسبات اقتصادی خود با آمریکاست و برای همکاری با ایران سطح محدودی قائل است.
با وجود این ایران برای عبور از بحران تحریمهای آمریکا باید از هر فرصت و ظرفیت حتی موقت و اندک استفاده کند و در شرایط فعلی توسعه مناسبات مالی- اقتصادی و تجاری خود با روسیه را باید بهطور جدی و مستمر و منظم ادامه دهد. به رغم تلاشهای مستمر دیپلماتیک در متقاعد کردن کشورهای طرف معامله ایران به نادیده گرفتن تحریمها، در عمل گستردگی تور تحریمهای آمریکا کشورها را وادار میکند که حتی به رغم میل باطنی خود با آمریکا وارد تعامل شوند. تقاضای معافیت از تحریمها و موافقت آمریکا با تعلیق موقت و تدریجی بخشی از تحریمها، به لحاظ حقوقی به تصمیم آمریکا در اعمال تحریمها مشروعیت میبخشد یا حداقل اینکه آن را به رسمیت میشناسد. جای شگفتی است که حتی کشورهایی همچون چین و هندوستان نیز با سازوکار اجرایی تحریمهای آمریکا کنار آمده و در قبال دریافت معافیتهای مقطعی، تدریجی، در عمل و رویه با آمریکا همراه شدهاند.
در واقع ابتکار عمل در مورد چگونگی اعمال تحریمها و فراگیر کردن آن فعلا در اختیار آمریکاست و در حال حاضر هیچ یک از کشورها یا مجموعهای از آنها با سیاستها و برنامههای عکسالعملی خود حداکثر به دنبال کاهش آثار آن روی اقتصاد ملی خود هستند که در چارچوب سازوکار معافیتهای مقطعی و بلوکه شدن درآمدهای ایران در حسابهای خریداران نفت و در نهایت تبدیل آن به کالاها با قیمت تعیینی توسط خریداران نفت و سایر کالاهای ایرانی حلقه تحریمها بر دور اقتصاد ایران تنگتر میشود.
با توجه به میدانداری آمریکا و همراهی اجباری سایر کشورها با نظام تحریمهای آمریکا، ایران باید با لحاظ کردن واقعیتهای حاکم بر نظام بینالملل در عرصه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و نظامی کلیه امکانات و منابع مادی، معنوی و انسانی خود را برای حفظ و تقویت پایههای حیات ملی بسیج کند. دستیابی به راهکارهای سازنده در این مسیر مستلزم اعتقاد و باور بر این اصل است که مشکلات ملی راهحلهای ملی دارد و در این مسیر باید شرایط مشارکت فعال همه شهروندان و در راس آن نخبگان، فرهیختگان، صاحبنظران، دانشگاهیان جوامع و نهادهای مدنی و اجتماعی را در تعیین راهبردها، سیاستها، برنامهها و خطمشیها را فراهم کرد. بهطور کلی چند سناریو پیش روی ایران قرار دارد:
۱- ادامه وضعیت موجود به قصد خرید زمان و امید بستن به تحولات مثبت در عرصه سیاست بینالملل و سیاست خارجی آمریکا؛ به نحوی که رفتار آمریکا نسبت به ایران بهصورت معناداری تغییر کند.
۲- اتخاذ سیاست تهاجمی ایران به این صورت که ضمن مقاومت در مقابل فشارهای آمریکا با استفاده از منابع سختافزاری و نرمافزاری خود، هزینه اعمال تحریمها را برای آمریکا بالا ببرد و از سیاستِ صرفا تدافعی و عکسالعملی به سیاست تهاجمی روی آورد و در اولین گام از NPT خارج شود.
۳- تسلیم شدن در مقابل فشارها و پذیرش شرایط ظالمانه آمریکا.
۴- با استفاده از فضای سیاسی مساعد بینالمللی و همراه کردن کشورهای اروپایی، چین، روسیه و افکار عمومی در مسیر تقویت پایههای صلح و امنیت در منطقه بهطور مستقیم یا با واسطه با حفظ منزلت و کرامت ملی و با لحاظ کردن الزامات منافع و مصالح ملی باب مذاکره با آمریکا را باز کند.در مورد سناریوی اول باید گفت که تداوم این وضعیت پرهزینه که در آن، زمان به ضرر ایران میچرخد در درازمدت مقدور نیست و آستانه تحمل فشارها نامحدود نیست، تداوم این وضع خطر فروپاشی اقتصادی و اجتماعی را به دنبال دارد.سناریوی دوم که بسیار پرهزینه است و اتفاقات و رویدادهای پیشبینینشده میتواند سطح تنشها را چنان افزایش دهد که خطر درگیری نظامی در آن تقویت شود.
قابلیت و توانایی اتخاذ سیاستهای تهاجمی و پیشبینی اقدامات احتمالی آمریکا که میتواند با توسل به زور همراه باشد، باید توسط نهادهای متولی امنیت کشور ازجمله شورای عالی امنیت ملی مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد و نگارنده به هیچوجه در موقعیتی نیست که در این خصوص اظهارنظر یا توصیهای کند و شخصا نمیتواند مسوولیت هیچ توصیهای را در این خصوص به عهده بگیرد. در این سناریو اقداماتی همچون بستن تنگه هرمز و ناامن کردن مسیر صادرات نفت قرار دارد و قطعا مقامات مسوول و کارشناسان مورد وثوق حاکمیت در این خصوص اندیشیدهاند.سناریوی سوم نیز که تسلیم شدن در مقابل فشارهای آمریکا است، در هیچ شرایطی قابل قبول نیست؛ منتها این خطر وجود دارد که سیاستهای عکسالعملی و دفعالوقت، ایران را به این سمت سوق دهد.سناریوی چهارم برنامهریزی و سیاستگذاری برای انجام مذاکره سازنده با آمریکا است.ویژگیهای اصلی و ثابت مناسبات ایران و آمریکا از فردای انقلاب تا به امروز، وجود دیوار بلند بیاعتمادی و حضور فعال ابرهای تیره بر آسمان روابط سیاسی است. با این وجود ایران و آمریکا تجربه و مهارتهای زیادی در مذاکره مستقیم و غیرمستقیم با یکدیگر اندوختهاند. نخستین تجربه از این دست مربوط به حل مشکل گروگانگیری بود که با میانجیگری کشور الجزایر، منجر به امضا و اجرای بیانیه الجزایر شد. در ماجرای مک فارلین نیز نوعی از مذاکره تجربه شد. در ماجرای سرنگونی ایرباس ایرانی نیز ایران و آمریکا به مذاکره نشستند. ایران در فرآیند دولتسازی در افغانستانِ پس از طالبان و همچنین در عراق بعد از صدام، باز هم مذکره با آمریکا را تجربه کرده است و در نهایت در شکل دادن به برجام ایران با آمریکا طعم مذاکرات طولانی و فشرده را چشید. به نظر میرسد ایران و آمریکا برای از سرگیری مذاکرات در شرایط بحرانی و پیچیده از آمادگی لازم برخوردار هستند. فقط باید شرایط مساعد برای شروع آن فراهم شود. این احتمال وجود دارد که در آستانه رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا این فضا فراهم شود. مساله مهم در چگونگی حل مشکل تحریمها این است که مشکلات اقتصادی و حتی سیاسی بینالمللی ایران ریشه و منشأ داخلی دارد و عناصر خارجی همچون تحریمهای آمریکا، عامل تشدیدکننده محسوب میشوند.رابطه اقتصاد ایران با تحریم، همانند بدن بیماری است که با هر بادی از بیرون یا نفوذ هر ویروسی یا آلودگی فضای بیرونی، این بیماری را تشدید میکند. از این رو برای مقابله با تحریمهای آمریکا با هر سناریوی پیشرو، قبل از هر اقدامی باید به تقویت فضا، سالمسازی و استحکام فضای داخلی در عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی همت گماشت و فضای ملی را برای انجام گفتوگوی فراگیر ملی آماده ساخت. برای هرگونه زورآزمایی با آمریکا باید با عوامل تضعیفکننده وحدت و همبستگی ملی و ازجمله فساد، تبعیض و بیعدالتی مبارزه کرد. برای مقابله با کلیه آسیبها و آفتهایی که اقتصاد و حاکمیت ملی را در مقابل تحریمهای آمریکا ناتوان میکند، هیچ گزینهای جز هموار کردن مسیر همبستگی ملی از طریق مشارکت فعال و مسوولانه ایرانیان در تصمیمگیریهای ملی از طریق گفتوگوی فراگیر و سازنده وجود ندارد. به جای پرداخت هزینه سنگین رویارویی با سیاستهای منطقهای و جهانی آمریکا، باید آماده پرداخت هزینه رفع موانع گفتوگوی فراگیر ملی شد. مشکلات کشور راهحل ملی دارد که متکی به عزم و اراده همبستگی و مسوولیتپذیری تکتک ایرانیان است. نهادهای حاکمیتی که مسوولیت سنگینی در ایجاد وضعیت و بحران فعلی دارند، نمیتوانند بدون بسیج تمامی منابع و امکانات از جمله فراهم کردن زمینه مشارکت فعال نخبگان، صاحبنظران و جوامع مدنی از بحران فعلی عبور کنند.
ارسال نظر