پدرسالاری سازمانی
در یک جامعه پدرسالار، پدر متولی و مسوول معاش فرزندان است. فرزندان نیز باید مطیع و پیرو پدر باشند وگرنه اصطلاحا پول توجیبی آنها قطع میشود و بعضا از ارث محروم میشوند. با همین نگاه پدرسالارانه دولت و حاکمیت نیز همین نقش را در جامعه برعهده میگیرد و جامعه نیز شرایط مساعد معاش را از او طلب میکند. بنابراین جامعه از دولت میخواهد که اولا شغل ایجاد کند، ثانیا کف درآمد (حداقل حقوق) را هم تضمین کند که این امر از توان پدری که هر روز مبلغ بیشتری صرف مخارج روزمره خود میکند،خارج است. با فشار بیشتر از سمت فرزندان، پدر آنچه را باید خرج بهداشت و آموزش (ماهیگیری) آنها بکند، خرج غذای روزانه میکند و اگر عواطف پدریاش هم بجنبد چیپس و پفک ارزان به آنها میدهد.
در این چرخه معیوب جامعهای ناتوان از خلق ارزش و ایجاد ثروت بهوجود میآید و پدری که هر چه جلوتر میرود از پس مخارج روزانه خانوادهاش بر نمیآید. اگر سازمان را به مثابه جامعهای کوچک در نظر بگیریم شاید بتوان آنچه در متون مدیریتی یافت میشود را با دقت و وسواس به سطح جامعه تعمیم داد.
در ادبیات مدیریت منابع انسانی در سالهای گذشته بحث بر سر مفهوم «امنیت شغلی» بوده و اینکه سازمانها باید برای کارکنانشان امنیت شغلی ایجاد کنند. به مرور و با توجه به تغییرات سریع شرایط بازار سازمانهای موفق دریافتند که چنین کاری بسیار دشوار و در بسیاری مواقع مانع توسعه و ایجاد چرخشهای سریع در سازمان است. چرا که مهارتهای مورد نیاز سازمان و بازار کار دائما در حال تغییر است. به دنبال این ادراک مفهوم جدید «قابلیت استخدام» (employability) جای مفهوم امنیت شغلی را گرفت. سازمانها دریافتند که باید کارکنانشان به آن سطح از مهارت برسند که در صورت تغییر در جهتگیری سازمان بتوانند به راحتی در سازمانهای دیگر استخدام شوند. در واقع سازمانها هم سعی کردند به کارکنانشان ماهیگیری یاد بدهند. به همین نسبت در سطح جامعه هم ما با دو مفهوم شبیه به هم، اما متفاوت روبهرو هستیم. مفهوم اول مفهوم قدیمی و تکراری «اشتغالزایی» است که همه دولتها سعی میکنند بهعنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای خود به تعداد شغل ایجاد شده در دوران خود اشاره کنند. در همین راستا گاه تعریف شغل را عوض میکنند (مثلا ۲ ساعت کار در هفته!) و گاهی کارهای زاید و بدون ارزش افزوده برای جامعه ایجاد میکنند (مثل پارکبانها) که نه تنها بر ثروت خلق شده در جامعه نمیافزاید، بلکه هزینه مازادی بر دوش جامعه میگذارد. چرا که برای دولت تعداد شغل ایجاد شده مهم است نه ارزش و ثروت ایجاد شده ناشی از عملکرد خودش و این شغلها. مفهوم دیگر که سعی کردهایم در این نوشتار از راههای مختلف (خانواده، سازمان و جامعه) به آن برسیم مفهوم ایجاد «فرصت درآمدزایی» است. در اقتصاد آزاد درآمد وابسته به ارزشی است که فرد برای جامعه خلق میکند، این ربطی به این ندارد که دولت امسال حداقل حقوق را چه مقدار تعیین یا چند شغل ایجاد کرده است.
همانطور که از یک خانواده انتظار میرود فرصت آموزش و تحصیل را برای فرزندانش فراهم کند، از یک سازمان انتظار میرود که در کارکنانش «قابلیت استخدام» ایجاد کند، از یک جامعه نیز انتظار میرود که برای مردمش فرصت درآمدزایی ایجاد کند. در این جامعه وظیفه حاکمیت نه ایجاد مستقیم شغل و چانهزنی بر سر حداقل حقوق که ایجاد شرایط رشد و کسب و کار و توسعه زیرساختهاست. نبود همین رویکرد است که منجر به افزایش بیکاری و خالی شدن روستاها و گسترش حلبیآبادها و زاغهنشینی شده است و میشود. چرا که نه جامعه از حاکمیت انتظار ایجاد فرصت درآمدزایی دارد و نه حاکمیت برای خود چنین وظیفهای قائل است. به زعم نویسنده برای کمک به روستانشینان میتوان بهجای خرید تضمینی گندم از ایشان با منت و دردسر، شرایط را به گونهای فراهم کرد که محصول آنها ارزش واقعی خود را داشته باشد و با هزینه کمتری تولید شود.
این زیرساختها شامل توسعه راههای روستایی، توسعه بهداشت و آموزش در روستاها، واقعی کردن نرخ ارز (در واقع یارانه ندادن به کشاورزان بقیه کشورها)، توسعه اینترنت روستایی و در کنار تمام اینها فراهم کردن بستری برای گردش صحیح اطلاعات است که کشاورز ما بداند که امسال گوجه فرنگی باید بکارد یا سیب زمینی، عدس بکارد یا گندم. اینک با توسعه فناوری اطلاعات یک فرصت بینظیر برای اصلاح این چرخه معیوب فراهم شده است.
IT بهعنوان یک ابزار قوی و کارآمد میتواند به جامعه روستایی ما کمک کند تا اولا بداند که چه محصول و چه خدمتی واقعا مورد نیاز جامعه است، ثانیا محصولات و خدمات آنها را بدون نیاز به واسطههای فراوان به دست مصرفکننده نهایی برساند که بدیهی است منجر به کاهش هزینهها و افزایش درآمد خانواده روستایی میشود. اما فراموش نکنیم که ما اولین جامعهای نیستیم که به این ابزار قدرتمند فناوری اطلاعات مجهز شدهایم، بنابراین برای اینکه بتوانیم عقبماندگیمان در حوزه رفاه و درآمدزایی روستاییان را جبران کنیم و بیشتر عقب نیفتیم لازم است با قدرت و سرعت در این مسیر گام برداریم.
ارسال نظر