الگوسازی در تحصیل دختران
بر خلاف آمار امیدوارکننده دانشآموزان، روند تعداد دختران در آموزش عالی هشداردهنده است. دختران در دورههایی (سالهای ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۷) سهم بیشتری از پسران در تحصیلات عالی داشتند. پس از اعمال سهمیهبندیهای جنسیتی از سال ۱۳۸۷، شرایط برای دختران سختتر شده و آنها برتری در تعداد را از دست دادهاند و پس از آن سال تفاوت بین تعداد دختران و پسران بیشتر شده است. به این ترتیب درصد امیدوارکننده دختران از ۵۲ درصد در سال ۸۶ به ۴۵ درصد در سال۹۴ کاهش یافته است. این روند در رشتههایی مثل مهندسی یا پزشکی موجب عمیقتر شدن تفاوتها در آن رشتهها شده است. مهمترین دلیل این عقبگرد اجتماعی و اقتصادی، سیاست سهمیهبندی جنسیتی است. این سیاست با توجیه استفاده بهینه از منابع مالی دولتی، نسبت ورود دختران به پسران در دانشگاه را کنترل میکند.
درباره نامناسب بودن این قانون دلایل مختلفی ارائه شده است. از جمله ۱- جلوگیری از شایستهسالاری ۲- جلوگیری از پیشرفت اقتصادی و اجتماعی زنان و جامعه. اگر چه این سیاست میتواند درصد قابل توجهی از کاهش تعداد دانشجویان دختر را توجیه کند، با توجه به دادههای چند سال گذشته، بهنظر میرسد دلایل دیگری نیز به این روند نزولی سرعت بخشیدهاند و این احتمال وجود دارد که بیانگیزگی دختران برای ورود به دانشگاه نیز در سالهای اخیر تاثیرگذار بوده باشد. بیانگیزگی دختران برای ورود به دانشگاه میتواند دلایل مختلفی داشته باشد، از تغییر فرهنگ تا نبود الگو و راهنما برای دختران. بهعنوان مثال دختران در جملاتی ممکن است بگویند: «من زنی را نمیشناسم که با تحصیلات بالا شغلی مناسب یافته باشد» یا «مهم نیست که من بهعنوان یک دختر چقدر تلاش کنم. من چون زن هستم موفق نخواهم شد.» برای پاسخدهی به این بیانگیزگی، سه راهکار اصلی را میتوان پیشنهاد داد: ۱- صحبت کردن با دختران درباره پیامدهای سطح پایین تحصیلات ۲- شناسایی الگوها و معرفی آنها به دختران ۳- استفاده از زنان توانا در سمتهای کلیدی.
۱- صحبت کردن با دختران درباره پیامدهای سطح پایین تحصیلات: مطالعات اقتصادی متعددی تاثیر تحصیلات بر مشارکت اقتصادی و سطح درآمد را نشان میدهند. این رابطه در اکثر کشورهای مطالعه شده برقرار است. از جمله پژوهشی که در دانشگاه شهید بهشتی در سال ۱۳۹۵ انجام شده است این نتیجه را در ایران نیز تایید میکند. این مطالعه تاثیر تحصیلات بر درآمد را بهطور جداگانه برای زنان مورد بررسی قرار داده و نتایج مشابهی گرفته است و در نهایت ادعا میکند که تاثیر تحصیلات بر درآمد تا دو برابر بیشتر از تاثیر تجربه است. فراهم کردن این اطلاعات و آگاهی بخشیدن درباره این تاثیر به افزایش انگیزه دختران برای ورود به دانشگاه کمک میکند.
۲- شناسایی الگوها و معرفی آنها به جامعه زنان: در کابینه دوازدهم، سه زن بهعنوان مشاوران رئیسجمهوری مشغول به کار هستند. تحصیلات این سه زن، دکترا از دانشگاههای مختلف است. با معرفی این زنان به جامعه و افزایش تعداد زنان در دولت میتوان به افزایش انگیزه و اعتماد به نفس زنان و دختران جامعه کمک کرد. بهتر است به جای وضع قوانین ناعادلانه مانند سهمیهبندی جنسیتی، الگوهای مشخصی را برای دختران نوجوان ایجاد کنیم. به جای تکرار این جمله که دختران از مدرکشان برای ورود به بازار کار استفاده نمیکنند، بگوییم شهیندخت مولاوردی، دختری از شهر خوی در آذربایجان غربی بود که با تلاش در رشته حقوق دانشگاه شهید بهشتی پذیرفته شد و سپس در رشته حقوق بینالملل در دانشگاه علامه طباطبایی کارشناسی ارشد خود را به پایان رساند. به جای دامن زدن به پیش فرضها و کلیشههای جنسیتی، مروری بکنیم بر تحصیلات فرزانه شرفبافی، مدیرعامل ایرانایر که اولین فارغالتحصیل دکترای زن هوا فضا از دانشگاه صنعتی شریف است.
۳- استفاده از زنان توانا در پستهای کلیدی: افزایش تعداد زنان در پستهای کلیدی باعث استفاده از پتانسیلهای جامعه، افزایش تنوع نگاه در محیطهای کاری و افزایش انگیزه برای نسل آینده خواهد شد. اگر به زنان امکان ورود به پستهای کلیدی را بدهیم، نه تنها سود سرمایهگذاری روی زنان را خواهیم دید، بلکه به نسل آینده انگیزه پیشرفت و افزایش بهرهوری را خواهیم داد. نگاهی دوباره به آمار دانشآموزان این نوید را میدهد که سرمایهگذاری و توجه در تحصیلات دختران، نتیجه مطلوب را خواهد داد. پس میتوان در دختران نسل آینده، انگیزه و توانایی تاثیرگذاری برای پیشرفت خود و جامعه را ایجاد کرد.
ارسال نظر