جدیدترین گزارش مجمع جهانی اقتصاد نشان داد
رشد جهانی سرمایهگذاری دیجیتال
سرمایهگذاری روی هوش مصنوعی و بیگ دیتا بیشترین بازدهی را دارد
بنابر پیشبینی این پژوهش، کل حجم سرمایهگذاری روی تکنولوژی که در سال ۲۰۱۶ حدود ۵/ ۱هزار میلیارد دلار بوده با رشد ۱۳درصدی تا سال ۲۰۲۰ به ۴/ ۲هزار میلیارد دلار خواهد رسید. در این میان، بیشترین سرمایهگذاری در حوزه اینترنت اشیا انجام گرفته و در سال ۲۰۲۰ افزایش خواهد یافت. زیرا این فناوری با اتصال ابزارهای مختلف برای نقل و انتقال اطلاعات، نقش بسزایی در توسعه صنعت دیجیتال و پیشرفت سایر صنایع خواهد داشت. پس از آن، بیشترین حجم سرمایهگذاری در بخش موبایل و رسانههای اجتماعی انجام خواهد گرفت. نتایج نشان میدهد میزان سهم آن از ۳۵درصد در سال ۲۰۱۶ به ۲۵درصد در سال ۲۰۲۰ کاهش خواهد یافت. در عوض، در این مدت، سرمایهگذاری روی هوش مصنوعی و بیگدیتا افزایش خواهد یافت.
شرکتها با سه هدف ایجاد کارآیی جدید، افزایش ارتباط مشتری با شرکت و ایجاد مدلهای جدید کسب و کار، سرمایهگذاری روی فناوریهای نوین را افزایش میدهند. کارآیی جدید دلیل اصلی شرکتهای بزرگ برای سرمایهگذاری در این فناوریها است. آنها از این تکنولوژی برای بهبود فرآیندهای کسب و کار، بهینهسازی داراییها و منابع استفاده میکنند، در نتیجه هزینههای خود را کاهش داده و باعث صرفهجویی در هزینههای مشتریان میشوند. برای افزایش ارتباط مشتری، بهکارگیری شبکههای هوشمند و جمعآوری دادههای مربوط به آنها میتواند تاثیرگذار باشد. سرمایهگذاری در مدلهای جدید کسب و کار کمتر مورد توجه شرکتهای بزرگ است. زیرا آنها به خاطر ترس از تخریب مدلهای موجود و مشکل شناسایی مدلهای جدید، در ایجاد مدلهای جدید کسب و کار تردید دارند. البته آمادهسازی محیط برای معرفی و ایجاد مدلهای جدید نیز میتواند چالشبرانگیز باشد. زیرا نیاز به یک تغییر فرهنگی دارد تا بحث نوآوری را در استراتژی کسبوکار متمرکز کند. این امر به نوبه خود مستلزم این است که سرمایهگذار اصلی مالکیت بیشتری داشته باشد و واحدهای تجاری برای ارائه نوآوری و ایده بدون ترس از شکست، آزادی عمل داشته باشند.
بازدهی سرمایهگذاری
نتایج نشان میدهد بازدهی سرمایهگذاری در فناوریهای جدید بهطور کلی مثبت است و زمانی که این فناوریها بهصورت ترکیبی به کار میروند، بهرهوری بیشتر میشود. فناوریهای هوش مصنوعی و بیگ دیتا بیشترین بازدهی را داشته و پس از آن مربوط به موبایل و رسانههای اجتماعی است. همچنین روباتیک بالاترین میزان بهرهوری را تولید میکند. اینترنت اشیا که بزرگترین سهم از سرمایهگذاری را دارد، کمترین بازدهی و بهرهوری را به وجود میآورد. از آنجا که بخش روباتیک و موبایل و رسانههای اجتماعی در مقایسه با اینترنت اشیا، هوش مصنوعی و بیگ دیتا، زودتر به بلوغ رسیدهاند بالاترین تاثیر را بر بهرهوری دارند. آنها موارد کاربردی بیشتر و بازده انتظاری شفافتری دارند و شرکتها در بهکارگیری قابلیتهای صنایع روباتیک و موبایل و رسانههای اجتماعی موفقتر بودند. تکنولوژیهای نوظهوری مانند اینترنت اشیا زمانی میتوانند ارزش ایجاد کنند که قابلیتهای مربوطه مانند زیرساخت دیتا، مهارت و سایر سرمایهگذاریهای نامشهود وجود داشته باشد.
بازدهی سرمایهگذاریهای دیجیتال در صنایع مختلف، متفاوت است بهطوری که بهرهوری شرکتهای بزرگ(شرکتهای با درآمدهای بالا) در هر صنعت از سرمایهگذاری در فناوری جدیدتر بیشتر از شرکتهای کوچک بوده است. بهرهوری آنها ۷۰درصد و در مقابل بهرهوری شرکتهای کوچک ۳۰درصد بود. همچنین در حالی که شرکتهای بزرگ بازده بیشتری از سرمایهگذاری روی روباتیک و موبایل و رسانههای اجتماعی بهدست آوردند، بیشترین عایدی شرکتهای کوچک از اینترنت اشیا، هوش مصنوعی و بیگ دیتا بود. صنایع سرمایهبر مانند معادن یا صنایع شیمیایی از سرمایهگذاری در سختافزارهایی مانند روبات بیشتر بهرهمند شدند تا فناوری اینترنت اشیا. در عین حال، بهرهوری صنایعی مانند ارائهدهندگان خدمات مالی در سرمایهگذاری روی نرمافزارهایی مانند رسانههای اجتماعی یا برنامههای موبایل بود.
حداکثرسازی بازدهی سرمایهگذاری
بازدهی سرمایهگذاریهای دیجیتال بسته به فناوری، صنایع و شرکتها عمدتا متفاوت است. به این ترتیب؛ راهکارهای متنوع و گستردهای برای حداکثرسازی بازدهی این نوع سرمایهگذاری تعریف میشود، با این حال، در این پژوهش، به دنبال مصاحبه با رهبران صنایع مختلف، پنج راهکار کلیدی برای حداکثرسازی بازدهی پیشنهاد شده است که عبارتند از:
رهبری چابک و هوشمندانه دیجیتالی: در تحولات دیجیتال عدم اطمینان قابل توجهی وجود دارد و نمیتوان بازده مثبت را تضمین کرد. آمادهسازی فضا برای دیجیتالی کردن، به معنی ایجاد تغییرات کوچک در فرآیندهای سفت و سخت کسب و کارهای موجود نیست؛ بلکه نیاز به یک تغییر فرهنگی عمیق دارد تا این تغییرات مداوم و مستمر باشد. رهبران موفق این تغییر را تشخیص میدهند و آگاهی لازم درباره فناوریهای دیجیتال و تاثیر آن بر تغییر کسب و کارشان را به دست میآورند. آنها یک حلقه ارتباطی روشن را در سطح نیروی کار ایجاد میکنند تا چشمانداز دیجیتالی خودشان را با آنها به اشتراک بگذارند. برای حذف ابهام، آنها بهطور صریح نقش را در هر سطح تعریف میکنند. در حالی که نوآوری در شرکت و استارتآپهای جدید آمیخته شده، بازیکنان سنتی باید راهی برای تعبیه آن در کسب و کار خود پیدا کنند. به این ترتیب، تحولات دیجیتال به سرعت در یک سازمان به دست نمیآید، شرکتهای ایجاد شده باید از بخش کوچکی شروع کنند، یاد بگیرند، مهارتهای لازم را ایجاد کرده و سپس در مقیاس بزرگ آن را توسعه دهند. رهبران در اتحاد ذینفعان (واحدهای کسب و کار، نیروی کار، مشتریان و سهامداران) برای تحقق چشم انداز و هدف تحول دیجیتال نقش کلیدی ایفا میکنند. بنابراین، برای تضمین فرآیند تصمیمگیری سریع درباره نوآوری، باید یک چشمانداز استراتژیک، هدف، مهارت، تفکر و هماهنگی در سطوح مدیریتی حفظ شود.
برنامهریزی برای مهارتهای جدید: مجموعه مهارتهای لازم برای بهرهمندی از فرصتهای دیجیتالی ضروری است. اغلب این فرصتها با یکدیگر ارتباط دارند و اگر مهارتهای لازم برای شناسایی آنها وجود داشته باشد، میتوان تمام فرصتهای مرتبط را کشف کرد. بر اساس یک مطالعه دانشگاه فنی مونیخ و شرکت SAP، حدود ۶۴ درصد شرکتها کارکنانی با مهارت لازم برای تحول دیجیتالی ندارند. گزارش اخیر شرکت اسکنچر(Accenture) نشان میدهد تنها سه درصد سازمانها برنامهای برای افزایش سرمایهگذاری در برنامههای آموزشی طی سه سال آینده دارند. یک سازمان باید به نیروی کارش یک محیط کاری جذابی ارائه دهد که تجربه کارمند را افزایش ایدهها را پرورش داده و تفکر خلاق را تشویق کند. بنابراین، تزریق یک ذهنیت دیجیتالی در نیروی کار با ایجاد تمرکز نوآوری در آموزش و برنامههای استخدام لازم است.
تفکر اکوسیستمی: همانطور که تکنولوژی فرآیند تولید، توزیع و مصرف محصولات و خدمات را متحول کرده، شرکتهای رویاپرداز به منظور ایجاد اکوسیستمهای دیجیتالی که نوآوری را در صنایع و رشتههای مختلف مهار میکند، مرزهای خود را گسترش دادند. علاوه بر آن، درصددند سایر کسبوکارهای دیجیتالی، ارائهدهندگان، مشتریان و حتی رقبا را مدیریت کنند. همچنین برای بهرهبرداری از فرصتهای مبتنی بر دیتا، با سایر شرکتکنندگان در اکوسیستم خود همکاری باز در مدلهای مختلف را آغاز کنند. این همکاری شامل زنجیره ارزش شرکت ازجمله ارائهدهندگان، توزیعکنندگان و مصرفکنندگان شده و در ادامه شامل همکاری با عناصر خارج از شرکت مانند استارتآپها و مراکز علمی میشود.
دسترسی به دادهها و مدیریت آنها: انطباق زیرساختهای دادهها، قابلیتهای ذخیره و تجزیه و تحلیل آنها با ابزارهای ارتباطی قوی به شرکتها کمک میکند تا پتانسیل کامل فناوریهایی نظیر اینترنت اشیا که حجم بالایی داده باارزش تولید میکند را، اجرایی کند. البته ایجاد این امکانات در واقعیت، بدون زیرساخت داده هوشمند و متصل غیرممکن است. این زیرساخت به شرکتها کمک میکند تا همزمان با تامین نیازهای واقعی کسب و کار، درآمدهای جدید(مانند کسب درآمد از دادهها) را فراهم کند. به هر حال، دستیابی به این اهداف دشوار است. حتی با وجود یک معماری قوی و مدرن از دادهها، پیدا کردن موارد استفاده برای هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی، چالش برانگیز است. بنابراین، شرکتها باید با استفاده از زیرساختهای قوی داده و ذخیرهسازی آنها به همراه تجزیه و تحلیل درست و ابزارهای ارتباطی، رقابتپذیری را فراهم کنند.
آمادسازی زیرساخت فناوری: فناوریهای دیجیتالی که در این پژوهش مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته، تا ۱۰ سال پیش در دسترس نبودند. بهعنوان مثال، سرمایهگذاری در تحلیل دادهها بدون سیستم مدیریت داده منجر به نتایج بهینه نمیشود.
اینترنت اشیا بدون کلاد، دستگاههای متصل، فناوریهای مدیریت دادهها و اینترنت پرسرعت امکانپذیر نخواهد بود. بحث هوش مصنوعی در اواخر دهه ۱۹۸۰ وجود داشت، اما به دلیل عدم دسترسی به فناوری، چند سال بعد کاربرد آن مطرح شد. امروزه با توجه به رشد چشمگیر قدرت پردازش و انفجار بیگدیتا و کلاد، هوش مصنوعی در کانون توجه قرار گرفت. شبکههای هوشمند و معماری مدرن برای توسعه مقیاس کسب و کارهای چابک ضروری است. به هر حال، با توجه به توسعه امکانات دیجیتال، ایجاد زیرساختهای فناوری برای تضمین بهرهبرداری از قابلیتهای کلاد و امنیت سایبری لازم است.
ارسال نظر