تاریخ‌نگاری آفریقایی شواهد مورد مطالعه فراوانی درباره ماهیت مصنوعی مرزهای استعماری ارائه می‌دهد. اما در برخی موارد اروپایی‌ها سعی کردند شرایط محلی را تطبیق دهند. ازاین‌رو، بررسی می‌کنیم که آیا ‌سرزمین‌های تقسیم‌شده با توجه به ویژگی‌های مختلف جغرافیایی، اکولوژیک، سیاسی و سایر ویژگی‌های تاریخی متفاوت هستند یا نه، زیرا این ممکن است روشن کند که آیا این ویژگی‌ها بر نقشه‌سازی استعمارگران تاثیر گذاشته است یا خیر؟ همچنین هیچ تفاوت سیستماتیکی بین چندین ویژگی قبل از استعمار، قومی خاص، نهادی، فرهنگی و اقتصادی، مانند اندازه شهرک‌ها، نوع اقتصاد معیشتی و گزینه‌های درگیری پیش از استعمار وجود ندارد. در نهایت با استفاده از داده‌های مکان و رویداد درگیری‌های مسلحانه (ACLED) تاثیر تقسیم‌بندی قومی بر درگیری‌های داخلی را بر مبنای خشونت علیه غیرنظامیان؛ مداخلات خارجی؛ درگیری بین بازیگران غیردولتی و شورش واعتراضات برآورد می‌کنیم. اشکال توزیع فضایی خشونت در آفریقا در دوره ۱۹۹۷-۲۰۱۳ نکات جالبی را نشان می‌دهد.

این نقشه ۶۴۶۵۰ درگیری جغرافیایی ارجاع‌شده با دقت بالا را ترسیم می‌کند که ناهمگونی قابل توجهی در آن وجود دارد. رویدادهای متعددی در آفریقای مرکزی، بیشتر در شرق کنگو، رواندا، بوروندی و اوگاندا وجود دارد. در غرب آفریقا، درگیری و خشونت سیاسی در نیجریه و سیرالئون متمرکز است. در شرق آفریقا، خشونت در سومالی فراگیر است. در داخل کشورها نیز تنوع قابل توجهی وجود دارد. به‌عنوان مثال، در حالی که درگیری در تانزانیا کم است، چندین رویداد خشونت‌آمیز در امتداد مرز با کنیا و رواندا رخ می‌دهد. بیشتر درگیری‌ها در آنگولا نزدیک مرز شمالی با جمهوری دموکراتیک کنگو و در منطقه نفت‌خیز کابیندا است.

بررسی اثرات بلندمدت عوامل تاریخی بر توسعه اقتصادی و ادبیات آکادمیک درباره همبستگی‌های درگیری داخلی بر مقایسه‌های بین کشوری تکیه کرده‌اند (بلاتمن و میگل ۲۰۱۰). با این حال، این رویکرد، درحالی‌که به‌طور طبیعی اولین گام است، مستعد کاستی‌های مفهومی مختلف است؛ زیرا کشورها در ابعاد مختلف با هم تفاوت دارند؛ اما ویژگی های شکل‌دهنده جنگ و توسعه‌نیافتگی با هم مرتبط هستند. بنابراین ما تجزیه و تحلیل را در سطح تاریخی-قومی-میهنی انجام می‌دهیم و شدت درگیری را در مناطق قومی در همان کشور مقایسه می‌کنیم. با انجام این کار، ما به‌طور موثر سیاست ملی، نهادهای استعماری و شرایط پس از استقلال در سراسر کشور و سایر ویژگی‌های کشوری را که ممکن است بر درگیری تاثیر بگذارند، حساب می‌کنیم. علاوه بر این، ازآنجاکه ما مناطق قومی را در همان کشور بررسی می‌کنیم، ناهمگونی مشاهده‌نشده کمتر نگران‌کننده است.

در مقایسه با گروه‌های قومی تقسیم‌نشده تجزیه و تحلیل نشان می‌دهد که درگیری‌های مدنی در مناطق قومی تقسیم‌شده، به‌طور قابل توجهی بالاتر است. این درباره شدت درگیری (تعداد رویدادهای درگیری)، مدت (بر حسب سال) درگیری، تلفات و احتمال درگیری صدق می‌کند. ارتباط معنا‌داری بین تقسیم‌بندی قومی و درگیری وجود دارد، مخصوصا زمانی که ما برآورد را به سرزمین‌های قومی نزدیک به مرزهای ملی محدود می‌کنیم تا هرگونه اثرات مرزی را در نظر بگیریم، برآوردها حاکی از آن است که شدت درگیری تقریبا ۴۰درصد بیشتر است و درگیری به‌طور متوسط ۵۵‌درصد بیشتر در سرزمین‌های قومیت‌های تقسیم‌شده به طول می‌انجامد. علاوه بر این، احتمال درگیری در سرزمین‌های قومی تقسیم‌شده تقریبا ۸درصد بیشتر است. سپس بررسی می‌کنیم که چه نوع درگیری در سرزمین‌های قومی تقسیم‌شده بیشتر رخ می‌دهد. اول، ما مستند می‌کنیم که مداخلات نظامی از کشورهای مجاور در سرزمین‌های گروه‌های تقسیم‌شده بیشتر از مناطق مرزی مجاور که در آن گروه‌های تقسیم‌نشده ساکن هستند، رایج است.

دوم، ما دریافتیم که تقسیم‌بندی قومی یک عامل کلیدی برای درگیری بین نیروهای دولتی و گروه‌های شورشی است که «هدف آنها مقابله با یک رژیم حاکم ملی مستقر با اعمال خشونت‌آمیز است» و تا حدی برای خشونت یک‌طرفه علیه غیرنظامیان. این الگوها با استفاده از یک پایگاه داده درگیری جغرافیایی مرجع متفاوت که فقط رویدادهای مرگبار مرتبط با جنگ‌های داخلی بزرگ را ثبت می‌کند، تایید می‌شوند. هیچ ارتباطی بین تقسیم‌بندی قومی و شورش/ اعتراضات که عمدتا یک پدیده شهری هستند، وجود ندارد. هیچ ارتباطی بین تقسیم‌بندی و درگیری بین بازیگران غیردولتی وجود ندارد. تجزیه و تحلیل درون کشوری سه یافته کلیدی را نشان می‌دهد.

اول، قومیت‌های تقسیم‌شده به‌طور قابل توجهی بیشتر احتمال دارد (با احتمال ۱۱ تا ۱۴درصد بیشتر) در جنگ‌های داخلی شرکت کنند که ابعاد قومی آشکاری دارند. از ۲۳۴ گروه تقسیم‌شده، ۷۲ گروه (۳۱درصد) در یک جنگ داخلی قومی شرکت کرده‌اند با آمار مربوط به گروه‌های غیر تقسیم‌شده ۶۹ از ۳۵۹ (۱۹درصد). دوم، احتمال اینکه قومیت‌های منشعب‌شده در معرض تبعیض سیاسی از سوی دولت ملی قرار گیرند، در مقایسه با گروه‌های غیرتقسیم‌بندی‌شده، تقریبا ۷درصد بیشتر است. از گروه‌های تقسیم‌شده، ۲۵درصد (۵۸ از ۲۳۴) مورد تبعیض دولت قرار گرفته‌اند؛ درحالی‌که احتمال مربوط به گروه‌های تقسیم‌نشده ۱۰درصد کمتر است. سوم، وقتی تاثیر تقسیم‌بندی قومی را به‌طور مشترک بر خشونت یک‌طرفه (سرکوب) و خشونت دو طرفه (جنگ داخلی) بررسی می‌کنیم، متوجه می‌شویم که در کشورهای آفریقایی ضعیف، تقسیم‌بندی قومی اغلب به تعارض و درگیری دو طرفه منجر می شود تا تبعیض.

تحقیقاتی که تاثیر تقسیم‌بندی قومی، تصنعی بودن دولت و سایر ویژگی‌های تقلا برای آفریقا را با تکنیک‌ها و نظریه‌های رسمی اقتصادسنجی تعیین می‌کند، هنوز در مراحل اولیه است. با این حال، یافته‌های تجربی اولیه ادبیات اقتصاد توسعه، با مطالعات موردی و روایت‌های تاریخ‌نگاری آفریقایی که پیامدهای چندوجهی تقلا برای آفریقا را برجسته می‌کند، نوید خوبی از تحقیقات در آینده را می‌دهد. برای درک بهتر اینکه چگونه مرزهای استعماری و مصنوعات استعماری که از استعمارزدایی جان سالم به در برده‌اند، به تحقیقات بیشتری نیاز است و ازآنجاکه مرزهای ساختگی و تقسیم‌بندی قومی پدیده‌ای منحصر به قاره آفریقا نیست، آثار بعدی می‌توانند بر سایر نقاط جهان مانند خاورمیانه متمرکز شوند. با این حال در یک جمله شاید بتوان گفت که از نظر میکالوپولس در کنار سایر عواملی مانند محدودیت دسترسی بسیاری از کشورهای آفریقایی به آب‌های آزاد، شرایط نامطلوب جغرافیایی، کمبود آب و... این تقسیم‌بندی مصنوعی مرز‌ها و تنوع بالای گروه‌های قومی تقسیم‌شده و نشده در درون مرزهای ساختگی یک کشور باعث شده است کشورهای این قاره امروز صحنه تعارضات و درگیری‌های قومی و گروهی، تبعیض و خشونت باشند. اگرچه نباید نقش تاریخ تجارت برده از ۱۴۰۰ تا ۱۸۰۰ و استعمار در قرن‌های ۱۹ و ۲۰ را در ایجاد این بستر خشونت نادیده گرفت.