لندن کثیف

«لندن قدیمی کثیف» مملو از داستان‌هایی است که نشان می‌دهد رفتگران لندنی چگونه از قبَل بازیافت و جمع‌آوری زباله، متمول شدند وزندگی روزانه مردم چگونه بود و توالت عمومی چگونه رشد پیدا کرد و درنهایت سرمایه و سرمایه‌داری به طرز بی‌سابقه‌ای در این شهر توسعه یافت. «هاینریش هان» شاعر آلمانی در سال۱۸۲۷ درباره لندن گفت: بزرگ‌ترین شگفتی جهان را دیدم که جهان می‌تواند انگشت بر دهان شود. طی قرن۱۹ میلادی جمعیت لندن از یک‌میلیون به ۶میلیون نفر رسید. رشد انفجاری جمعیت به خاطر مرکزیت تجارت و صنعت و قلب امپراتوری بریتانیا بود که علاوه بر این صفات، باید صفت کثیف‌ترین شهر را نیز به لندن آن زمان اطلاق کرد. بر اساس اسناد تاریخی، سفیر چین در لندن، هنگام راه رفتن دماغ خود را می‌گرفت و شکایت می‌کرد که لندن بیش از حد کثیف است. شاید دلیل اصلی این بویناکی خیابان‌ها عدم‌تغییر زیرساخت‌های شهر در طول قرن‌ها بود که به دنبال انفجار رشد جمعیت مشکلات آن غیرقابل‌تصور شد.

گورستان‌ها پر از اجساد متعفن و فاسد شد، مردم روزانه هزاران تن خاکستر سمی استنشاق می‌کردند، زباله‌ها ورودی خیابان‌ها و کوچه‌ها را مسدود کرده بود و شهروندان از لابه‌لای آنها راه می‌رفتند و زندگی مملو از کثیفی را تجربه می‌کردند.  واقعیت این است که در آن دوران، لندن قربانی موفقیت‌های خود شده بود. جمع‌آوری زباله به قول چارلز دیکنز به «بامبلدون‌ها»، پیمانکاران سپرده شد؛ پیمانکارانی که اغلب این کار را بدون دریافت دستمزد انجام می‌دادند؛ چراکه به وسیله بازیافت و جمع‌آوری زباله به اندازه کافی پولدار می‌شدند که نیاز به دریافت دستمزد نداشتند. از بازمانده‌های غذا کود می‌ساختند و بخشی از زباله‌ها برای ساخت کاغذ به کارخانه‌های مربوطه فروخته می‌شد.

شیشه‌های شکسته و بقایای صدف‌ها برای جاده‌سازی به کارخانه‌های مربوطه فروخته می‌شد. آهن‌قراضه‌ها هم مشتری‌های دائمی داشت. در لندن قدیم حتی می‌شد گربه‌های مرده را نیز فروخت و درآمد کسب کرد.

با ارزش‌ترین زباله خانگی خاکستر ناشی از آتش بود که کارخانه‌های آجرپزی آن را روی هوا می‌زدند؛ چراکه شهر رو به رشد برای ساختمان‌سازی نیاز مبرمی به آن داشت. آقای بافین داستان چارلز دیکنز (لوله پاک‌کن معروف) از بابت نظافت طلایی، پولدار شده بود! اما با بزرگ‌تر شدن لندن، لوله پاک‌کن حاضر به ادامه کار خود بدون دستمزد نبود.

درنهایت زباله‌ها به قدری زیاد شد که پیمان‌کاران مجبور به یافتن راه‌های جدید برای جمع‌آوری کوه‌های زباله شدند. حمل و خالی کردن زباله در مناطق راینهام و گریوسند یکی از این راه‌حل‌ها بود. سوزاندن نیز راه دیگری بود که با تخریب توسط بخاری‌های بزرگ صنعتی در «وایت‌چپل» لندن در سال۱۸۷۶ شروع شد که باعث تولید برق و صرفه‌جویی نیز شد که خوشحالی مردم و مسوولان شهری را در پی داشت. در منطقه شوردیچ نوشته شده بود: از خاکستر به برق و نیرو!

چاره‌جویی‌های نوآورانه برای حل مشکلات جدید شهری در نیمه دوم قرن۱۹ نشان داد مقامات محلی بیشتر از گذشته به مدنیت فکر می‌کنند. نویسنده کتاب « لندن کثیف قدیمی» اشاره می‌کند که برخی از راه‌حل‌های ویکتوریایی حتی امروزه در لندن کاربرد خود را حفظ کرده است. مدیران این شهر با سوزاندن یک‌پنجم از زباله‌ها، انرژی تولید می‌کنند. اغلب مدیریت شهرها سعی می‌کنند جاده‌ها و خیابان‌ها را پاکیزه نگه ‌دارند. خیابان‌های پاریس در قرن۱۷ به کثیفی شهره بودند. در قرن۱۹ لندن مشهور به داشتن کثیف‌ترین جاده‌ها و خیابان‌ها در جهان شد. خیابان‌ها سیاه‌تر از پاریس قرن۱۷ شدند که با دود ناشی از سوزاندن کود آمیخته ‌شده بود و بوی متعفنی نیز در فضا منتشر می‌کرد. در دهه۱۸۹۰ میلادی لندن نیاز به ۳۰۰هزار اسب برای تردد و جابه‌جایی مسافران داشت و این به معنای تولید ۱۰۰۰تن کود در کف خیابان‌ها به‌طور روزانه بود. (بحث ادرار حیوان به کنار!)

هر هفته بیش از ۳۰هزار رأس گوسفند و ۴هزار رأس گاو نیز به بازار لندن آورده می‌شد و گاهی مردم و دام و اسب‌ها نمی‌توانستند از یک خیابان عبور کنند و مردم قربانی می‌شدند.

و خانم هالبرتون (عضو رهبران جامعه بانوان لندنی، زن مصلح و مبدع دامن شلواری در لندن و ترغیب‌کننده زنان به استفاده از دوچرخه مانند مردان) از این آشفته‌بازار کثیفی، با قدم زدن در ایستگاه پیکادیلی آیتم‌های داخل واگن زنانه را لیست کرد: دو نخ سیگار به آخر رسیده / دو سیگار برگ تمام‌شده / ایضا ۹سیگار / بخشی از گوشت خوک/ ۴خلال دندان/ دو گیره مو / سه تکه پوست پرتقال/ یک قطعه گوشت گربه/ بوت نصفه/ توتون و تنباکوی جویده‌شده/ پیپ و چپق/ گِل/ کاغذ باطله.

پسران نوجوان به استخدام گرفته شدند و با هفته‌ای ۵شیلینگ از طلوع تا غروب خورشید خیابان‌ها را تمیز می‌کردند و در اواخر۱۸۹۰ خیابان‌ها به واحه‌های پاکیزگی شهرت یافتند.

همچنین بوی ناشی از کود حیوانی معضل دیگری بود که حتی سازمان‌ها یا کاخ باکینگهام نیز با آن درگیر بود. فضولات انسانی نیز به‌دلیل اینکه آبراهه‌های باستانی شهر فقط مخصوص آب باران طراحی و ساخته‌شده بود و کسی حق نداشت از این آب‌ریزه‌ها استفاده کند، باعث شده بود تا برای فضولات انسانی نیز ۲۰۰هزار چاه توالت حفر شود که بوی آن در کنار بوی فضولات حیوانی، غیرقابل‌ تحمل شده بود. تا سال۱۸۱۵ استفاده از آب‌ریزه‌ها برای دفع فضولات انسانی قدغن بود که بعدا اجازه قانونی داده شد. در نظرسنجی در سال۱۸۴۹ از ۱۵هزار خانه در لندن معلوم شد ۳هزار خانه به‌دلیل زهکشی نامناسب از بوی فضولات انسانی در رنج و عذابند و برخی مردم شروع به اتصال چاه توالت خانه خود به فاضلاب باستانی کردند و نتیجه این شد که رودخانه تیمز پر از فاضلاب شد و به آن «بزرگ‌ترین چاه توالت دراز جهان» لقب دادند و این در حالی بود که شرکت‌های آب احتیاجات روزمره جاهایی مانند وست مینستر را از آب تیمز تامین می‌کردند!

مردم درباره سلامتی اطلاع کافی نداشتند و شیوع وبا هم مزید بر علت شده بود. مردم آن زمان، بیشتر از فاضلاب و تیمز، به فکر بوی بدی بودند که باعث گسترش بیماری شده بود. ادوین چدویک رهبر «جنبش بهداشت» شد که راه‌حل برای از بین بردن کثیفی شهر داد. راه‌حل او ایجاد سیستم لوله‌کشی و فاضلاب شهری بود که بعدا باعث شد تا طرح جوزف بازالگت –پیشگام سیستم فاضلاب لندن– به‌عنوان یکی از پیروزی‌های کمپین او جواب داده و در تاریخ لندن ماندگار شود.

گورستان‌ها نیز یکی دیگر از معضلات لندن بود که به گفته یکی از قبرکن‌ها: وقتی یک چاه توالت می‌کنم از آن بوی مرده بیرون می‌زند! مبارزانی مانند جرج فردریک کاردن و جرج واکر (استاد قبرستان واکر) هشدارعمومی دادند و یکی از افسران پزشک اصطلاح mephitical effluvia of death (سم مرگ‌آور ناشی از استنشاق طولانی‌مردگان متعفن بدبو) را برای قبرستان‌های لندن به‌کار برد. شکی نیست که شرایط گورستان‌های لندن وحشتناک بود و به‌عنوان پایتختی بزرگ، بیماری و فقر جان‌های بیشتری می‌گرفت و به همین خاطر قبرستان‌ها مملو از اجساد شد. تابوت‌ها روی‌هم تلنبار شد و تا ۲۰فوت بالا رفت. قبرهای قدیمی کنده می‌شد و استخوان‌ها درآورده می‌شد تا فضا برای مرده جدید مهیا شود؛ اما گزارش‌های وحشتناکی منتشر شد: سر مردگان کنده می‌شد و بدن‌های بدون سر زیاد شد و سری را پیدا نمی‌کردید که دندانش مانده باشد! دندان‌های سالم کنده می‌شد و بقیه رها می‌شد! من به آنها گفتم که آن سر متعلق به پدر من است؛ اما آنها به من خندیدند! این داستان‌های وحشتناک از گورستان‌ها در بین عموم مردم گفته می‌شد و دولت در دهه۱۸۴۰ مسوولیت این حوادث را پذیرفت، آن هم به‌عنوان یک رسوایی بزرگ و زنگ خطری برای سلامت عمومی جامعه!

پیشنهاد ساخت مقبره‌ای به شکل هرم و قرار دادن ۱۴۷هزار و ۳۶۰تابوت در آن دنبال شد تا اینکه طرح پیاده‌سازی قبرستانی مانند قبرستان Père Lachaise در پاریس را در خارج از لندن با موفقیت اجرا کردند.

طبقه کارگر غیر تمیز از اوایل دهه۱۸۳۰ بروز یافت و چالش تمیز کردن و نظافت انسان در لندن نیز به معضل تبدیل شد. بسیاری از اتاق‌های اجاره‌ای نه آب داشت و نه شیر آب! و زنان برای آوردن آب از فشاری سر خیابان باهم رقابت و نبرد می‌کردند. حمام کردن در قرن۱۹ در لندن برای اقلیت ثروتمند بود و تا نیمه دوم قرن۱۹ حمام در خانه‌ها رایج نبود. چارلز دیکنز درباره نصب دوش حمام خانه خود توصیفی جالب دارد.

در همین زمان حمام عمومی، خانه‌های شست وشو ساخته شد و منبع غرور مدنی شد (مانند کتابخانه‌های عمومی و موزه‌ها). درواقع علم بهداشت و پاکیزگی در لندن در این زمان اختراع و به یکی از نشانه‌های تمدن تبدیل شد!

این تنها محدود به این موضوع نشد که باید پشت گوش خود را نیز بشویید، بلکه جنگ صلیبی اخلاقی راه افتاد تا جلوی یک فروپاشی و انحطاط اخلاقی در سطح وسیع گرفته شود. در یک پوستر تبلیغاتی حمام واقع در خیابان «جرج استریت» درج شده بود: پاکیزگی ضروری است و به موقعیت مناسب اجتماعی شما کمک زیادی می‌کند! به یاد داشته باشید فرد کثیف، آپارتمانش نیز کثیف است، عادات کثیف دارد، بی بند و بار است و برای رفتن به یک طبقه بالاتر (طبقه اجتماعی) نامناسب است!

زاغه‌نشینی و محله‌های فقیرنشین نیز معضل بعدی بود که به‌عنوان محل خطرناک برای خرابکاری از آن استفاده می‌شد و کوچه‌های تنگ و تاریک مزید بر علت شد تا زاغه‌های «وارن استریت» و «سنت جایلز» در جنوب موزه بریتانیا کاملا تخریب شوند.

خیابان جدید آکسفورد استریت در سال ۱۸۴۵ ایجاد شد تا طبقات جدید اجتماعی گرد آن جمع شوند. جکسون در کتاب خود توضیح می‌دهد که مبارزه با زاغه‌نشینی خیلی طول کشید و صاحب‌خانه‌ها فشار زیادی به زاغه‌نشینان آوردند که بعدها باعث شد تا طرح‌های ساخت مسکن برای فقرا و مدل معروف انگلیسی (housing model) رایج شود.

عجیب اینکه با وجود جنگ صلیبی سالم‌سازان محیط‌زیست با دود و گرد و غبار سمی، برخی متقاعد نشدند که این نوع دود برای سلامت انسان خطرناک است. هوای لندن به قدری آلوده شد که به آن لقب «دود بزرگ» دادند.

یکی از اهالی آن را «تاج خاکستری نشسته مانند کابوس بر سر شهر لندن» توصیف کرد. توماس کوبیت دراین‌باره گفته: همه چیز در لندن سیاه می‌شود! وقتی مه غلیظ ناشی از دود سمی به مدت ۵روز در سال۱۸۷۳ لندن را فراگرفت، میزان مرگ‌ومیر دو برابر شد. تا جایی که جتی کرگدن‌ها در باغ‌وحش مردند.

مدیران عصر ویکتوریا برای درمان این مشکل راهکارهایی ارائه کردند مانند پیشنهاد سیستم اتصال دودکش به سیستم فاضلاب دودی (زهکشی دود) با استفاده از موتور بخار و... که بی‌نتیجه بود.