بازخوانی سنت و خلق امر نو

فرمان مشروطیت در اصل دستور تشکیل مجلس شورای ملی است که مظفرالدین‌شاه قاجار آن را ۱۳مرداد۱۲۸۵ خورشیدی امضا کرد و یک روز بعد در تاریخ ۱۴مرداد۱۲۸۵ فرمان مشروطیت صادر شد. مظفرالدین شاه با امضای این فرمان، درخواست متحصنین در جنبش مشروطه ایران را پذیرفت و با مشارکت مردم در امر حکومت موافقت کرد و به این ترتیب در سرزمین ایران برای نخستین‌بار حکومت مشروطه تاسیس شد. همین واقعه که امیدواری به محدودشدن سلطنت مطلقه و قدرت استبدادی‌شاه را در میان ایرانیان زنده کرد، ایده‌هایی چون تغییر سرنوشت به دست خود مردم، آزادی سیاسی، اندیشه اصلاح و برقراری قانون را در متن اجتماع به بحث گذاشت؛ بحث‌هایی که تا به امروز ادامه‌‌‌دار است و همچنان وضع روشنی پیدا نکرده‌‌اند. مشروطیت با ادعای سازگاری شرع و عرف، توسعه و سنت، مدعای قسمی پیشرفت برمبنای عدالت را داشت و از همین نظر است که امروز نیز در متن پرسش‌‌های اساسی ما قرار دارد. جلسه با طرح بحث توسط مدیر نشست، عباس نعیمی جورشری، جامعه شناس و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران آغاز شد. وی با قرائت بخش‌هایی از مکتوبات فتحعلی آخوندزاده به توصیف شرایط نابسامان ایران از حیث قانون‌مداری در عهد پیشامشروطیت پرداخت. همچنین با مفهوم‌‌کاوی مشروطه در «کنستیتوسیون» فرانسوی، آرای برخی از صاحب‌نظران را به بحث نهاد و نهایتا به ساختار قدرت در رابطه خدایگان -شاه اشاره کرد. او با این مقدمات به طرح این پرسش مبنایی پرداخت که چه نسبتی بین مشروطیت و ایران امروز می‌توان برقرار کرد؟ عباس نعیمی جورشری در ادامه گفت: مشروطه ترجمه‌‌ واژه فرانسوی Constitution است؛ اما ریشه آن را برخی مورد تردید قرار داده‌‌اند، عبدالهادی حائری آن را کلمه‌‌ای عربی از مصدر شرط می‌‌داند و تقی‌‌زاده و رضازاده‌‌ شفق آن را از کلمه فرانسوی لاشارت به معنی منشور می‌‌دانند، دهخدا معتقد است که مشروطه به معنای حکومت قانون است، که در زبان عربی و فارسی متداول نبوده و به وسیله ترکان عثمانی وارد فارسی شده است، بعضی از رجال دوره قاجار هم مانند صدرالدوله و صادق آقا تبریزی مشروطه را ترجمه‌‌ای نادرست می‌‌دانند و ترجیح می‌‌دهند از همان واژه Constitution استفاده کنند. با این حال به نظر می‌‌رسد که پادشاهان در ایران از دیرباز مشروعیت خودشان را از خداوندگار یا ایزد دریافت می‌‌کردند؛ به این معنا که منبع قدرت آنها منشأ ماورایی داشته و به آنها ارزانی می‌‌شده است؛ چنان‌که در ایران باستان به این منشأ فره ایزدی گفته می‌‌شد، در دوره پسا اسلامی این مشروعیت‌‌بخشی را در قالب عبارت‌‌هایی همچون سایه خدا، قطب عالم امکان و البته فره ایزدی می‌‌بینیم. بنابراین این تاریخ کهن و بلند به ۱۱۶سال پیش رسید که تحولاتی را در سال۱۲۸۴ هجری شمسی دیدیم که در سال۱۲۸۵ به صدور فرمانی توسط شاه وقت منجر شد که «مشروطه» نام گرفت؛ البته مشروطه‌‌ای که برخی آن را ناکام می‌‌دانند. جورشری سخن خود را چنین ادامه داد: در این نشست تلاش خواهیم کرد تا این بحث تاریخی را به ایران امروز گره بزنیم و از یک امر تاریخی صرف فراتر برویم.

  شهروندی و عاملیت سیاسی

علیرضا رجایی، دکترای علوم سیاسی در ابتدای بحث با عنوان مشروطه و عاملیت شهروندی به صحبت پرداخت. محور عمده‌‌ای که علیرضا رجایی به آن پرداخت مشخصا تاکید بر عاملیت شهروندی بود از حیث اینکه چه فرآیندی برای فاعلیت اقشار عمده جامعه در دوره مشروطه و قبل از آن طی شده است. بحث دیگری که رجایی به آن پرداخت، نقش‌‌آفرینی روزنامه‌ها و مشخصا روزنامه اختر بود که میرزا آقاخان کرمانی در استانبول آن را منتشر می‌‌کرد. او به نقش عاملیت زن‌‌ها در نهضت تنباکو و انجمن تجار ایران اشاره کرد که درصدد مهار بانک‌‌های روس بودند؛ اگرچه یک سال دوام آورد.

او سپس فعالیت و نقش‌‌آفرینی انجمن‌‌ها به‌ویژه در سال‌های نزدیک به انقلاب مشروطه را مطرح کرد که متاثر از انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و پیروزی ژاپن بود. تاریخ از موضع مجموعه‌‌ای از حوادث، به معنای مدرن، تاریخ نیست، زمانی که امر تاریخی اتفاق می‌‌افتد یعنی اینکه تمام زیر و زبر یک قوم یا یک مجموعه‌‌ای که بعدها ممکن است نامش ملت شود (همان‌طور که در مشروطه این اتفاق رخ داد) تغییر پیدا می‌‌کند. رجایی گفت: در مشروطه وارد دوره‌‌ جدید تاریخی شدیم که ضمن اینکه میراث گذشته را به همراه داشت از منطق جدید پیروی می‌‌کرد، مشروطه به دلیل اهمیت تاریخی‌ای که دارد همچنان در زیست ما کاملا حضور دارد. بنابراین لازم است یک پژوهشگاه یا اندیشکده‌‌ای برای مشروطه‌‌شناسی داشته باشیم. این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: عنوان و موضوعی که قرار است حول آن به سخنرانی بپردازم مشروطه و عاملیت شهروندی است. مفهوم شهروندی عبارت است از عاملیت عمومی یک مجموعه‌‌ای که عنوان جامعه به خود می‌‌گیرد، عاملیت یعنی اینکه افرادی که در مقام و مطالبه‌‌ شهروندی قرار می‌‌گیرند در تمام سطوح سیاسی حضور داشته باشند. این به معنای جاری و مصطلح سیاست نخواهد بود، بلکه همه هستی یک مجموعه را دربرمی‌‌گیرد. این اتفاقی است که در مشروطه رخ داد. در واقع نکته قابل توجه درباره مشروطه این است که اقشار مختلف جامعه از تجار گرفته تا روشنفکران، زنان، کارگران و دهقانان درگیر آن شدند و فاعلیت پیدا کردند، طبعا انقلاب مشروطه میراث قرن نوزدهم ایران بود. سال‌های ۱۸۶۵ تا ۱۸۹۰ عصر امتیازها بوده، جامعه ایران (مستقل از شکست‌‌هایی که در نیمه دوم قرن نوزدهم از روسیه خورده بود) مقطع مهمی برای شکل‌‌گیری انقلاب مشروطه بود از جهت امتیازهای عجیب و غریبی که روس‌‌ و انگلیس از ایران می‌‌گرفتند. در فاصله سال‌های ۱۸۶۵ تا ۱۸۹۰ با نزدیک شدن به انقلاب مشروطه اتفاق‌‌هایی رخ می‌‌دهد که قابل توجه است، از سال ۱۸۹۰ و در واقع دوره‌‌ای که بحث نهضت تنباکو در حال مطرح شدن است، تحرکات روزنامه‌ها نیز اوج می‌‌گیرد: روزنامه قانون میرزا ملکم‌خان، روزنامه عروه‌‌الوثقی سیدجمال‌الدین اسدآبادی، روزنامه اختر در سال ۱۸۸۶ و روزنامه حکمت در قاهره؛ در واقع مطبوعات و روزنامه‌ها از شاخص‌‌ترین ویژگی‌‌های انقلاب مشروطه محسوب می‌شوند که بعد از ۱۲۸۶ نقطه عطف مطبوعات در ایران است. اینها همه مقدماتی برای نهضت مشروطه است. او در ادامه با اشاره به اینکه مهم‌ترین رخدادی که منجر به مشروطه شد نهضت تنباکو است، گفت: فارغ از بحث‌هایی که حول نهضت تنباکو صورت می‌گیرد، ما در اینجا عاملیت سیاسی-شهروندی را در نظر می‌‌گیریم. در این جنبش زن‌‌ها و توده‌های مردم شرکت کردند و عاملیت داشتند، چنانچه نهایتا ناصرالدین‌شاه مجبور شد قرارداد تنباکو را لغو کند. در دوره قبل از ترور ناصرالدین‌شاه اتفاقات مهمی رخ داد که یکی از آنها این بود که اولین اتحادیه تاجران ایران به نام مجلس وکلای تجار در ۱۸۸۳ میلادی تشکیل شد. این اتحادیه به ابتکار حاج امین‌‌الضرب بنا نهاده شد. این فعالیت هم به‌عنوان یک نوع عاملیت شهروندی- سیاسی شناخته می‌‌‌‌شود که باز هم با مخالفت مواجه شد و بیش از یک‌سال دوام نیاورد. یکی از مطالبات این حرکت، درخواست تاسیس بانک ملی بود، به هرحال رگه‌های فاعلیت عاملیت را در آن دوره در کشور می‌‌بینیم. رجایی با تاکید بر اینکه در آستانه انقلاب مشروطه جمعیت‌‌های مخفی که به صورت خودانگیخته در جامعه تشکیل می‌‌شد نقشی اساسی به‌ویژه در دوره استبداد صغیر برای اعاده مشروطیت داشتند، افزود: این مورد هم یکی از نمودهای عاملیت سیاسی-شهروندی است. تشکیل فرقه اجتماعیون-عامیون که همان سوسیال‌دموکرات‌‌های ایرانی بودند که در سال۱۹۰۵ در باکو شروع به فعالیت کردند، حاکی از این است که زمینه‌های پدیدار شدن فاعلیت شهروندی در جامعه ایران که از نیمه دوم قرن نوزدهم شکل گرفته بود، در آغازین سال‌های قرن بیستم به یک انقلاب همه‌جانبه تبدیل ‌‌شد.

رجایی به تاثیرگذاری مهم روزنامه‌ها پرداخت و گفت: سه روزنامه حبل‌‌المتین، مساوات و صور اسرافیل فوق‌العاده در مشروطه تاثیرگذار بودند و به‌عنوان آگاهی‌‌رسانی صرف عمل نکردند، بلکه تغییر گفتمانی که در آن برهه از طریق مطبوعات رخ داد به نفع توده‌های زحمتکش و نقد رادیکال مذهب ارتجاعی و استبداد سیاسی منجر شد.

او خاطرنشان کرد: اگر به متن روزنامه‌های آن دوره، به‌ویژه صوراسرافیل رجوع کنید به نحو شگفت‌انگیزی بیان رادیکال و نوی آن را مشاهده خواهید کرد. این روزنامه که در شمارگان ۵هزار و ۵۰۰نسخه منتشر می‌‌شد در قهوه‌‌خانه‌ها جا باز می‌‌کرد، شعرهای طعنه‌آمیز آن ورد زبان مردم می‌‌شد و این نکته مهمی است.

 زبان مشروطه ساده و بی‌‌تکلف است

 علی اکبر امینی دکترای علوم سیاسی و عضو هیات‌علمی دانشگاه و روزنامه‌‌نگار در ادامه به ایراد سخن پرداخت. امینی صحبت خود را با ادای احترام به همه کسانی که در راه مشروطه از هست و نیست خودشان گذشتند شروع کرد. وی در رأس این افراد از مجتهد والامقام آخوند خراسانی نام برد و به نیکی و کرامت از وی یاد کرد. آخوند خراسانی شاگرد برجسته شیخ مرتضی‌انصاری و یکی از پشتیبانان اصلی نهضت مشروطه بود. امینی گفت: ما از مشروطیت چه می‌‌آموزیم؟ چه درسی برایمان دارد؟ مساله زبانی است که مشروطه برای ما به یادگار گذاشته است: زبانی ساده، بی‌‌پیرایه، صریح، بی‌‌ریا و روشن؛ لیکن نمی‌‌توانم تاسف خودم را از این نکته پنهان کنم که گروهی از ما دانشگاهیان، نویسندگان، روشنفکران قدر آن یادگار ارزشمند را ندانسته و نمی‌‌دانیم و دچار نوعی اسنوبیزم و فخرنمایی و فضل‌‌فروشی می‌‌شویم. در دانشگاه‌های ما به‌ویژه کسانی که چند کتاب یا مقاله نوشته‌‌اند خیلی زود دموکراسی ادبی را به قول آقای جمال‌‌زاده فراموش می‌‌کنند و مخاطبشان یک حلقه خاص تخصصی می‌‌شود و زبانی که به‌کار می‌‌برند برای همین حلقه محدود و معدود می‌‌تواند سودمند باشد، نه برای کل جامعه. حال آنکه هر نویسنده، استاد و روشنفکری رسالتی اجتماعی و حتی فرااجتماعی دارد، به هر حال آن یادگار کاش پاس داشته می‌‌شد و آن را ارج می‌‌نهادیم و رها نمی‌‌کردیم. اگر این نکته را که کارشناسان روی آن تاکید می‌‌کنند، بپذیریم که جامعه سالم در گرو داشتن زبانی سالم است. در این صورت زبان سالم زبانی خالی از استعارات پیچیده و خالی از تکلف، خالی از تصنع و مبرا از ریای روشنفکری است. استاد شفیعی کدکنی می‌گوید: «هرگاه روح جامعه ایرانی روحی در سلامت و میل به نظامی خردگرا داشت از استعاره‌ها و مجازهای افراطی و تجرید اندر تجرید کاست و زبان در جهت اعتدال و هم‌‌نشینی طبیعی کلمات حرکت کرد.» مثال می‌‌زنند که فردوسی در عصر خودش، خیام در عصر خودش مظاهر این خردگرایی هستند و بعد ادامه می‌‌دهد: «این خردگرایی را در دوران مشروطه می‌‌بینید.» در واقع اوج این خردگرایی دوران مشروطه است. بنابراین اولین چیزی که باید ما از مشروطه به ذهن می‌‌سپردیم، این بود که قدر زبان سالمی را که از برج عاج روشنفکری خارج شده و قدم به کوچه و خیابان و منزل همه گذاشت، قدر این زبان را باید دانست و این قدر به دامان فضل فروشی نیفتیم. چرا باید برای اینکه به دانشجو یا مخاطب بفهمانم که من باسوادم از زبانی استفاده کنم که آن دانشجو هم آن را نمی‌‌فهمد. مثلث ارگ، مسجد و بازار که به ادعای وی، مورد اتکای بحث لمبتون، اشرف و بیشتر علی شریعتی بوده، بحث بعدی‌‌ای بود که امینی به آن پرداخت و گفت: انقلاب مشروطه، این فرضیه‌‌ شریعتی و اشرف را باطل کرد؛ زیرا نشان داد که این اتحاد همیشگی نبوده است. مسجد و بازار در یک طرف ایستادند و ارگ یا قدرت در طرف دیگر. وی خاطرنشان کرد: «تاریخ ما را همیشه آن مثلث رقم نزده است.» لطف‌‌الله آجودانی دیگر سخنران این نشست بود. وی گفت: تا زمانی که نسبت به مفاهیم مدرن و همین‌‌طور سنت به یک تاویل متعادل نرسیم و مانند آنچه در دوران روشنگری اروپا گذشت، به پیراستن سنت همت نکنیم؛ وجوه مثبت سنت را به‌‌کار گرفته و وجوه منفی آن را کنار بگذاریم و در کل بازخوانی انتقادی را نادیده بگیریم، به تعادل در وضعیت اجتماعی نخواهیم رسید. او در تصریح موضع خود بیان کرد: در اروپا، جنبش‌‌های فکری بر اساس عناد، ضدیت و نفی کامل به سمت سنت خیزش نکردند؛ اما متجددان ایرانی ضمن نگاهی مطلق‌‌انگار و جزم‌‌اندیش به سنت رو کردند. آجودانی تاکید کرد: آنچه من در مقام مذمت آن به‌عنوان پژوهشگر تاریخ برمی‌‌آیم، تقلیل مفاهیم از گذرگاه‌های غلط است. بومی‌‌سازی در جامعه ایرانی ازآنجاکه براساس تصرف‌‌های دور از واقع صورت گرفته، جامعه‌‌ ایرانی را از اختیار داشتن تاویل و ترجمه‌های درست از مفاهیم متجدد دور کرده است. او افزود: از سوی سنت‌‌گرایان نیز خصومت با مبنای ایدئولوژیک، مجال درک مفاهیم جدید از جامعه‌‌  ایرانی را گرفته است.‌

او عنوان کرد: این چرخه‌‌ افراط و تفریط و دوقطبی سنت‌‌گرا و تجددطلب که برای آینده‌‌ دموکراتیک ایران زیان‌‌بار است، نیازمند اجماع جدی و عزم گسترده‌‌ نخبگان است که ضمن مبنا قرار دادن نگاهی متعادل به بازخوانی مجدد سنت و خلق امر نو بپردازند.

در ادامه نشست احمد بخارایی، جامعه‌‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه با تاکید بر اینکه، دوقطبی‌‌ها جامعه‌‌ ما را آزار می‌‌دهند، متذکر شد: منظور از «دو قطبی» در جوامع، متراکم شدن مطلق نیروهای اجتماعی در دو قطب در دو سر یک طیف نیست مانند آن تراکمی که در علوم طبیعی اتفاق می‌‌افتد؛ زیرا اساسا تفاوت وجود دارد بین عوالم طبیعی و انسانی.  پس منظور از دوقطبی شدن یا بهتر است بگوییم: «دو قطبی کردن» یا دو قطبی‌‌سازی، سیاست‌‌های غلط به معنای وجود نیروهای لاغر و نحیف و کم‌صدا در وسط طیف اما پژواک داشتن صداهای تمرکز یافته در دو سر طیف در دو قطب موافق و مخالف ستیز‌‌جو است که جامعه را خسته و خشونت‌‌طلب می‌‌کند. بخارایی گفت: « در دوران مشروطه با شش نوع دوقطبی مواجه بودیم که عبارتند از:

 ۱-  دوقطبی «درون قومیتی» و اختلافات درونی عشایر و اقوام و ایلات مانند آنجا که قشقایی‌‌ها و بختیاری‌‌ها نظیر صمصام‌‌السلطنه و حاج علی قلی‌‌خوان سردار اسعد بختیاری در حمایت از مشروطه‌‌خواهان عازم آزاد‌‌سازی تهران بودند؛ اما در جای دیگر سردار جنگ بختیاری در تبریز علیه مشروطه‌‌خواهان می‌جنگید.

۲- دوقطبی «برون‌قومیتی» و فرصتی که انقلاب مشروطه در اختیار اقوام لر گذاشت تا انتقام سال‌های دور و نزدیک را از قاجاریه بگیرند که با اتحاد شش قبیله ترک‌زبان و شیعه که به قزلباش معروف بودند صفوی‌‌ها را در رسیدن به قدرت و سلطنت یاری کرده ‌‌بودند و اینک خود زمام امور را در دست داشتند. ۳- دوقطبی «مذهب و وحدت ملی» که در طول ۱۳۰سال در تعارض بین روحانیون شیعی و نظام حکم‌‌رانی جاری بوده. ۴-  دوقطبی «جغرافیای سرزمینی و وحدت ملی» که همواره باعث شده نیروهای بیرونی و خارجی از انگلیس و آلمان تا روسیه و آمریکا با ورود مستقیم و غیر مستقیم‌‌شان به صحنه جغرافیایی ایران، تاثیر شگرفی بر سیاست داشته ‌‌باشند.

 ۵- دوقطبی‌‌های «فرهنگی» شامل زبان و آداب و الگوهای رفتاری. ۶-  دوقطبی‌‌های ایدئولوژیک شامل نیروهای چپ و کمونیست و سوسیالیست و ملی. بخارایی وضعیت قطبی‌‌شده را یک آزار تاریخی عنوان کرد و گفت: در منظر همین فضاست که ما نمی‌‌توانیم با هم گفت‌وگوی سنتزآفرین داشته باشیم و موانع توسعه‌‌ سیاسی را نیز باید در همین شرایط بازجست. در چنین وضعیتی، لوازم توسعه‌‌ سیاسی مهیا نشده ‌‌است؛ یعنی «سازمان‌ها»ی ملازم توسعه، ضعیف هستند و «آزادی» با تهدید و تحدیدهای جدی روبه‌رو بوده و هست و «مکانیزم‌‌های حل منازعه» را از کف می‌‌دهیم و نمی‌‌توانیم از زندگی سیاسی «خشونت‌‌زدایی» کنیم و نیز از سیاست هم «کیش‌‌زدایی» نکردیم و نهایتا شرط ششم برای تحقق توسعه سیاسی همواره در ایران با چالش مواجه بوده یعنی: مشروعیت جار‌‌چوب‌‌های نهادی و قانونی. او در پایان و در پاسخ به این پرسش مفروض که اینک چه باید کرد، گفت: ما نیازمند یک فلسفه برای برون‌رفت از موانع توسعه سیاسی هستیم و این ریشه در فرهنگ و اندیشه دارد. می‌‌شود تلفیق سه نوع فلسفه هگلی و نیچه‌‌ای و هایدگری را مد نظر داشت.  هگل بر دو نوع حجیت علمی و اسطوره‌‌ای شامل قید و بندهای فرهنگی- اجتماعی تاکید دارد. او می‌‌گوید: تکامل تاریخی در چارچوب مراحل متعارف در آگاهی نسبت به آزادی پدید می‌‌آید.

از سوی دیگر نیچه به «بازگشت به اصل» توجه دارد و معتقد است: هر آنچه خوب است به ارث برده ‌‌شده ‌‌است و هر آنچه به ارث برده‌‌نشده، ناقص است؛ اما همین نیچه به سنت‌‌های موجود زمانه‌اش به‌ویژه مسیحیت، حمله می‌‌برد و آن را متهم می‌کند که موجب بیماری «نیست‌انگاری» شده ‌‌است.

در نهایت هایدگر به آزادی بورژوایی حمله می‌‌کند و آن را به بی‌‌دغدغگی و خود‌‌سرانگی فردی متهم می‌‌کند. او هر چند آلمان را به احیای سنت از دست رفته‌‌اش دعوت می‌‌کند اما معتقد است باید ارکان پارادایم‌‌های سنت را ابتدا سست و سپس برساخت کرد تا بتواند وارد جامعه مدرن شود. بنابراین تلفیق کارکردی این سه نگرش می‌‌تواند راه برون‌رفتی برای جامعه ما از موانع توسعه باشد.

این جلسه به همت گروه «جامعه‌‌شناسی سیاسی‌‌» انجمن جامعه‌‌شناسی ایران و با مشارکت انجمن علوم سیاسی ایران و پایگاه خبری- تحلیلی انصاف‌نیوز برگزار شد.