اوضاع مردم گیلان در دوره مشروطه
مردم محروم و ستمدیده گیلان نیز دوشادوش سایر هموطنان خود در مبارزه علیه استبداد محمدعلیشاه و نیز در فتح تهران نقش بارزی ایفا کردند و تصور همگی آنان بر این بود که با پیروزی نهضت مشروطه و بهوجودآمدن نهادهای حافظ حقوق مردم همچون مجلس شورای ملی، قوانینی که به نفع مردم باشد وضع و بهزودی اجرا خواهد شد و به اینصورت روابط ظالمانه و غارتگرانه پیشین به پایان خواهد رسید.
در همین زمینه کمیته سری ستار و انجمنهای عدالت، اخوت و برق، نقش اساسی را بهویژه در شهرهای رشت و انزلی برعهده داشتند. علاوه بر مجاهدان و روشنفکران گیلانی تعدادی از انقلابیون قفقازی نیز در صفوف مجاهدان گیلانی به چشم میخوردند.
از این میان، رابطه مبارزان و آزادیخواهان گیلانی با اعضا و برنامههای حزب سوسیالدموکرات ایران و باکو که حیدرخان عمواوغلی از اعضای برجسته آن به شمار میرفت قابل توجه است؛ چراکه این تعامل تا سالها ادامه یافت.گرچه حضور و تاثیر انقلابیون قفقازی و گرجی را در فعالیتهای مشروطهخواهی مردم گیلان نمیتوان منکر شد؛ اما این گروه بیشتر در سازماندهی نیروها و تهیه و ارسال اسلحه و تجهیزات فعالیت میکرد و تاثیرات سیاسی و ایدئولوژیک چندانی بر مردم گیلان نداشتند و همانگونه که تاریخ نشان داد، این مهاجران بهتدریج پس از فتح تهران از عرصه سیاسی کشور محو شدند.
ازهمینجا میتوان به این نکته بسیار مهم در حرکت مشروطهخواهی مردم گیلان پیبرد که آنان در حرکت خود از اتحاد و همشکلی و هماهنگی کاملی، چه در ترکیب نیروها و چه در اهداف، برخوردار نبودند و حتی در میان روحانیون گیلانی طرفدار مشروطه نیز دودستگی و افتراق به چشم میخورد. برخی از مشروطهخواهان طرفدار مشروطه به همان شکل وارداتی آن بودند؛ اما گروه دیگر مشروطه مشروعه را مدنظر داشتند.
بافت مشروطهخواهان نیز طیف گستردهای از افراد بومی گرفته تا مهاجران قفقازی را دربرمیگرفت.
ابراهیم فخرایی، در کتاب «گیلان در جنبش مشروطیت» مینویسد: «تصور دهقانان از مشروطیت با فهم و تصور مالکان بزرگ از مشروطیت کاملا متفاوت بود.
یک نمونه آن تلگرافی بود که در صفر ۱۳۲۵.ق از طرف مالکان گیلان به مجلس مخابره شد و مشعر بر این بود که رعایای رشت از معنای مشروطیت، آزادبودن و ندادن مالیات را استنباط کردهاند. به این جهت سرکش شده، مالیات نمیدهند و تمام رعیتخانه مختل است...
در نتیجه گفتوگوهای پارلمانی که تصمیم گرفته میشود، به انجمن ایالتی رشت تلگراف شود و معنی مشروطیت را به مردمی که درست نفهمیدهاند، بفهماند.»
به نظر میرسد آنچه بیشازهمه مردم را به مبارزه و مشروطهخواهی واداشته بود، نارضایتی از عملکرد دربار قاجار و حکام محلی بود.
عامل بسیار مهم دیگر در اقبال مردم به مشروطه، نارضایتی آنان از حضور قوای قزاق روس در گیلان بود. نماینده و کنسول روس در گیلان با توجه به همین حضور قزاقهای مسلح بود که آزادانه و گستاخانه در تمام شئون زندگی مردم دخالت میکرد و محمدعلیشاه و دربار او نیز که در این دوره شدیدا به دولت تزاری روسیه متمایل و وابسته شده بودند و آن دولت را یگانه حامی خود در برابر امواج مشروطهخواهی میپنداشتند،
نهتنها از اقدامات کنسول و قزاقهای روس در گیلان ممانعت نمیکردند بلکه آنان را مورد حمایت خود قرار میدادند؛ بههمیندلیل بود که مبارزات مردم گیلان علیه استبداد داخلی به سرعت رنگ و بوی مبارزه با استعمار خارجی نیز به خود گرفت.
زمانی که اوضاع پایتخت در اثر حمله محمدعلیشاه به مجلس شورای ملی و دستگیری و سرکوب مشروطهخواهان بحرانی شد، کاملا محتمل بود که مردم و مجاهدان گیلان به این مساله واکنش شدید خواهند داشت.گیلانیها به ویژه مردم رشت با برپایی اعتراضات گسترده و تجهیز مردم و مجاهدان بهزودی آماده حرکت به سوی تهران شدند.قزاقهای مقیم منطقه سعی کردند این اعتراضات را سرکوب کنند اما دیگر اعتراضات به اوج خود رسیده بود.
مشروطهخواهان در غائله مشهور به«مدیریه»، سردار افخم، حاکم رشت، را به قتل رساندند و پس از خلع سلاح نیروهای دولتی، شهر به دست مشروطهخواهان افتاد.با این واقعه، رشت به یکی از مهم ترین مراکز طرفدار مشروطهخواهی تبدیل شد.چندی بعد مجاهدین
گیلانی به همراه انقلابیون قفقازی عازم تهران شدند و در کنار بختیاریها و آذربایجانیها، پایتخت را تصرف کرده و عملا نظام مشروطه را پسازمدتی تعطیلی اینبار با قدرتی بیشتر برپا ساختند؛ اما این پایان کار نبود و ماجرا همچنان ادامه داشت.
از مقالهای به قلم هوشنگ شاکری