در تقابل با کالازدایی و مالکیت عمومی گسترده، دموکراسی صاحبان دارایی بر موارد زیر تاکید می‌‌‌‌کند، «انواع مختلف آموزش و کارورزی»، «سطح پایه‌‌ای از مراقبت سلامت برای همگان»، استفاده از مالیات برای محدودکردن نابرابری در درون و بین نسل‌‌ها و تدابیر ضدانحصار که «مالکیت گسترده دارایی‌‌های تولیدی» را تضمین می‌‌‌‌کند. چند دهه پیش‌تر، رالز تصور می‌‌‌‌کرد که سرمایه‌‌داری دولت رفاه می‌‌‌‌تواند به جامعه عادلانه آرمانی او نزدیک شود. اما پس از ضربه‌های حاصل از انقلاب ریگان، به این نتیجه می‌‌‌‌رسد که چنین چیزی ناممکن است. رالز در آثار دوران بلوغ فکری‌‌اش استدلال می‌‌‌‌کند که عیب اصلی سرمایه‌‌داریِ دولت رفاه آن است که «اجازه می‌‌‌‌دهد وسایل تولید تقریبا به‌طور انحصاری در دست طبقه‌‌ای کوچک باشد.» این نوع کنترل به گروهی اندک امکان می‌‌‌‌دهد تا «نظام حقوق و مالکیتی را به اجرا بگذارند که جایگاه سلطه آنها را نه‌‌تنها در سیاست بلکه در کل نظام اقتصادی تضمین می‌‌‌‌کند.» درحالی‌که پایبندی سرمایه‌‌داری دولت رفاه به بازتوزیع ثروت به‌‌معنای «نوعی اهمیت» به برابری فرصت‌‌ها است، این واقعیت که دولت‌های رفاه امکان تمرکز قدرتی را ایجاد می‌‌کنند که دموکراسی را از بین می‌‌‌‌برد، نه‌‌تنها به آن معناست که این دولت‌ها در حمایت از آزادی سیاسی ناتوانند، بلکه «ارزش عادلانه آزادی‌‌های سیاسی» را هم نادیده می‌‌گیرد.

از مقاله‌ای به قلم اِد کوییش، ترجمه علی برزگر منبع: فصل‌نامه ترجمان