چرا واکاوی تاریخ و اقتصاد سیاسی از یک زاویه متفاوت ضروری است؟
واسطه؛ یک دست نامرئی در خاورمیانه
در واقع این قواعد خاص، یک اخلاق جدید و متفاوت را تشکیل داد. اصطلاح «اخلاق» چارچوبی محدودیتآور است. از این منظر که غرایز یا «اخلاق طبیعی» که گروههای کوچک را به هم پیوند میداد و همکاری درون آنها را تضمین میکرد، از این طریق سرکوب میکند. در خاورمیانه و به ویژه جهان عرب، «واسطه» یکی از ویژگیهای اخلاقی قبیله است که به نظر نمیرسد با نظم موجود مطابقت داشته باشد. برای کسانی که در جوامع خاورمیانه کار و زندگی میکنند، «واسطه» بهعنوان بخشی مهم و تاثیرگذار از زندگی تعریف شده است که اعضای یک گروه یا قبیله از آن برخوردارند. این امر عمیقا در بافت این جوامع جا افتاده و در همه چیز از نحوه تعامل دولت با کسبوکارها تا نحوه تدوین سیاستهای عمومی قابل مشاهده است.
واسطه در بافت اجتماعی کشورهای خاورمیانه گنجانده شده و بیپرده، بدون شرم یا پشیمانی یا گناه، آشکارا فعال است و اهداف را محقق میسازد. چرا اینگونه میگوییم؟ چون بهطور کلی واسطه را میتوان بهعنوان خاستگاهی از خویشاوندگرایی، رفیقدوستی و فساد در نظر گرفت؛ هرچند از طرفی خویشاوندگرایی، رشوهخواری و سایر اشکال فساد معمولا با یک پیشینه مشترک مشخص میشوند. در عین حال، اعمالی که بهعنوان «فساد» تلقی میشوند معمولا مشمول مجازاتهای کیفری هستند؛ درحالیکه استفاده از واسطه در خاورمیانه به جای اینکه تحت تعقیب کیفری یا نفی اجتماعی قرار گیرد، تجلیل و ارج نهاده میشود. در واقع، واسطه بیشتر مایه غرور و اعتبار است. اعتباری والا هم برای کسانی که از این طریق جایگاه مطلوبی کسب کردهاند و هم برای واسط که مسیر را مهیا میسازد. دیدن خاورمیانه از لنز الگوی اقتصادسیاسی واسطه هدف اصلی این مقاله است.
واسطه یعنی چه؟
واسطه را میتوان بهعنوان یک اولویت برای تولید در داخل مرزهای قبیله نیز توصیف کرد. بهطور کلی در زمانهای ابتداییتر که قبایل مهاجر فقط تعامل محدودی با سایر قبایل داشتند، تولید و مبادله درونقبیله، یک نهاد اجتماعی غالب بود. به احتمال زیاد قبایل بازمانده به اندازه کافی بزرگ و متنوع بودند تا در تولید کالاهای اساسی و خدمات حیاتی، صرفهجویی در مقیاس نهایی را بهدست آوردند و تخصص و تجارت درونقبیلهای را به منصه ظهور برسانند. از گذشتههای دور، ازدواج در درون قبیله باعث حفظ ثروت قبیله و آداب و رسوم، سنتها و آموختههای قبیلهای میشد. فرهنگ، زبان، تاریخ و سلسلهمراتب مشترک، داراییهای تخصصی بودند که به ساختار تولید در قبیله وارد میشدند و پس از تبدیل شدن به اعمال و عادات قلبی به قالب واسطه درمیآمدند. بررسی تاریخ جوامع خاورمیانه نشان میدهد واسطه، کارآیی را افزایش داده و به حفظ زندگی و ثروت قبیله کمک کرده است.
با تغییر فناوریها اما هزینههای واسطه برای قبیله و سایر نقاط جهان افزایش یافت. اگرچه ما نمیتوانیم دوره زمانی را که واسطه برای اولین بار مورد استفاده عمومی قرار گرفت، مشخص کنیم؛ اما روشن است که تغییرات بهخاطر واسطه برای قرنها دراکثر جوامع عرب مرسوم بوده است. مطمئنا در جوامع دیگر نیز شیوههای واسطه وجود داشته است.در واقع، عقیده بر این است که چنین اعمالی بخش جداییناپذیر از فرآیندهای اجتماعی طولانی و تاریخی در این مناطق از جهان است که نظم خاصی را درون آن جوامع ایجاد میکند. ادبیات مربوط به واسطه در سایر علوم اجتماعی، اقتصاد و تجارت، اندک و تا حد زیادی حکایتی و مبتنی بر سنن شفاهی است. به همین دلیل نیز تجزیه و تحلیل آنچه ما نمیتوانیم تعریف کنیم، دشوار است. چالش عمده محققان این حوزه ارائه تعریفی روشن از واسطه است. کاری که تا حدی یک چالش به حساب میآید.
نزدیکترین تعریف واسطه مربوط به کانینگام و سارایره است. این دو محقق معتقدند که کلمه wasta از کلمه waseet گرفته شده است که به معنی فرد وسطی اشاره دارد. وظیفه اصلی فرد وسطی این است که بهعنوان یک واسطه برای دو طرف عمل کند. طبق نظر آنها نوع وساطت مورد استفاده، نوع واسطه ارائهشده را مشخص میکند. علاوه براین نویسندگانی استدلال میکنند که استفاده از واسطه محدود به شبکه خانوادگی (قبیلهای) نیست، بلکه گاهی اوقات میتواند شامل دوستان نزدیک و حتی آشنایان دور نیز باشد. این محققان معتقدند که واسطه به بخش خاصی از تعامل انسانی محدود نمیشود. به این معنا که واسطه مکانیسمی بوده که در دولت، دانشگاه، خدمات درمانی و تجارت هم وجود دارد. از این منظر شناخت واسطه در خاورمیانه اهمیت بالایی برای بازیابی معانی تاریخ در این منطقه دارد؛ چراکه برای نمونه وقتی در قالب این الگو، نامزدهای فاقد صلاحیت شغلی را صرفا بر اساس واسطه بهدست میآورند، محیطی را ایجاد میکنند که باعث ناامیدی در بین افراد واجد شرایط و ماهر میشود.
بهطور کلی، واسطه یک اصطلاح عربی است که به نوعی از قرارداد اجتماعی ضمنی در قبیله اشاره دارد. این قرارداد معمولا افراد درون قبیله را ملزم به ارائه کمک (و انجام رفتار مطلوب) به سایرین در قبیله میکند. اعضای قبیله تا حد زیادی یک تعهد غیرقابل توجیه برای دریافت کمک دارند و کسانی که درخواست کمک میکنند هیچ تعهدی به پرداخت غرامت مستقیم برای کمک ارائهشده ندارند. واسطه به افراد درگیر در مبادلات پیچیده در یک شبکه اجتماعی کمک کرده و بهعنوان یک دست نامرئی عمل میکند. برای همین نیز واسطه بسیاری از ویژگیهای یک بازی چند مرحلهای را در خود دارد. وقتی کسانی که میتوان از آنها درخواست کمک کرد در موقعیتهای قدرت قرار میگیرند و امکان اعطای کمک درخواستی برای سایرین را در قبیله فراهم میکنند، گفته میشود که آنها «دارای واسطه» هستند. کسانی که واسطه دارند، میتوانند از صف دریافت خدمات عمومی بجهند و سریعتر از همه به مقصد برسند و این در حالی است که کسانی که واسطه ندارند در فرآیند «عادی» بوروکراتیک با مشکلات جدی دست به گریبانند.
کسانی که واسطه دارند مصاحبه کاری و شغلی دریافت میکنند؛ درحالیکه کسانی که واسطه ندارند از تماسهایی که جواب داده نمیشوند و نامههایی که بی پاسخ ماندهاند، رنج میبرند. افراد دارای واسطه احکام مساعدی را از سازمانها و دادگاهها دریافت میکنند؛ درحالیکه کسانی که واسطه ندارند اغلب در فرآیندهایی که به خوبی تعریف نشده و نتایج و تشریفات اداری آن اغلب غیرقابل پیشبینی است، عبور نمیکنند. کسانی که واسطه دارند قراردادهای دولتی دریافت و از قوانین دولتی که رقابت را محدود میکند، بهرهمند میشوند و برای قبضه بازارها دچار مشکلی نمیشوند. بهطور خلاصه واسطه به کسانی که آن را دارند کمک میکند تا بوروکراسی را هدایت کنند یا در تجارت با دولت پاداش مطلوبی کسب کنند. تکامل واسطه از منظر تاریخی بهعنوان یک هنجار رفتاری در جوامع خاورمیانه سوالات نسبتا جالبی را پیشروی محققان ایجاد میکند. از جمله اینکه چرا این رسم اجتماعی بهطور خاص در جوامع خاورمیانه شکل گرفت؟ به عبارت دیگر، واسطه در چنین جوامعی چه کارکرد اجتماعی مفیدی را ارائه میدهد؟
دوم، چرا واسطه بهعنوان یک رسم اجتماعی غالب در جوامع خاورمیانه باقی میماند؛ درحالیکه شیوهها و اعمالی که توسط واسطه انجام میگیرد در اکثر جوامع مدرن غربی بدنام شدهاند و فاقد اعتبار هستند؟ پاسخ این پرسشها دری تازه به روی درک تحولات تاریخی و شاید فهم شکست توسعه در جوامع خاورمیانهای است.
دولتها برای رسیدن به ثبات و برای حفظ صلح و امنیت که مهمترین وظیفه آنهاست، بیش از همه به فهمی جامع از هویت ملی و هویتهای قومی، شبکه ارتباطی میان اعضای یک قومیت با یکدیگر، با سایر قومیتها، با فرهنگ رسمی و مسلط و با جامعه جهانی نیاز دارند. هویتیابی قومی بهعنوان اساس اقدام جمعی زمانی تحقق میپذیرد و حفظ میشود که امتیازات آشکاری وجود داشته باشد که با تکیه بر هویت قومی بتوان برای دست یافتن به آنها با دیگران رقابت کرد. برای همین است واسطه را یکی از امتیازات قبیله میدانند. اگر به سیستمهای نظمدهی قبیلهای بهعنوان نهادهای اعتمادساز نگاه کنیم، میتوان بیان کرد که مشکل همه جوامع در دنیای مدرن این است که چگونه اعتماد عمومی را برای دستیابی به اهداف اجتماعی ایجاد و در عین حال با حقوق افراد همسو کنند. در خاورمیانه نیز باید به واحد قبیله بهعنوان تامینکننده و نگهبان اعتماد، نگاه کرد. این به آن معنی است که باید مسوولیت اجرای قوانین و حمایت از پاداشهای قبیله وجود داشته باشد و واسطه تنها یکی از انبوه پاداشهاست.
در جامعه قبیلهای برای حل تعارضات از واسطه بهعنوان وسیله میانجیگری بین خانوادهها استفاده میشود. در این جوامع بهصورت تاریخی رئیس خانواده، قبیله یا طایفه بهعنوان میانجیگر برای قضاوت در درون قبیله و مذاکره درباره نقاط درگیری با سایر گروههای قبیلهای عمل میکند. با انجام این کار، واسطه به تحکیم و حفظ وحدت، یکپارچگی و جایگاه قبیله در جامعه بزرگتر کمک کرده و عملا به خط وصل جامعه و نیازها تبدیل شده است.
با گذشت زمان به جای تاکید بر حفظ و ارتقای جایگاه قبیله، مکانیسم اجتماعی به پیشبرد منافع افراد موجود در بطن قبیله تغییر کرد. به نظر میرسد این حرکت از منافع جمعی به فردی یک نوآوری نسبتا مدرن است که با جهانی شدن و رقابت بیشتر در محیط تجارت فشارهای جدیدی را بر جوامع دارای واسطه تحمیل کرده که در نوع خود بدیع است و میتواند آتیه متفاوتی را برای خاورمیانه در دههها و سدههای پیشرو ایجاد کند. البته باید گفت که اقدامات شبیه واسطه در جاهای دیگر نیز رخ میدهد. بهعنوان مثال در فلسطین اشغالی حمایت یا چیزی شبیه به واسطه و در چین بهعنوان Guanxi (رابطه نزدیک و غیر رسمی) بهعنوان اشکالی از واسطه وجود دارند. همانطور که زمانی روبین گفته بود: «تا جایی که اعضای گروهها با هم مرتبط هستند، این مکانیسم برای توضیح همکاری بهکار میرود. نوعدوستی نسبت به خویشاوندان به هزینه/ منافع بستگی دارد: با افزایش ارتباط و کاهش هزینه برای «نوعدوست» یا افزایش سود برای «گیرنده»، نوعدوستی بیشتر میشود.»
روبین در ادامه اشاره میکند که نوعدوستی مبتنی بر خویشاوندان (واسطه) را میتوان با مکانیسم وراثت تقویت کرد؛ مشخصهای که به حیات انسانی محدود نیست و اغلب در بسیاری از حشرات دارای زندگی اجتماعی همکارانه به وضوح دیده میشود. برخی از تفاوتها بین الگوهای «قدیمی» و «جدید» واسطه برای شناخت بهتر این الگو اهمیت بالایی دارند. در رویههای قدیمی واسطه، رهبر قبیله به دنبال این بود که از طرف قبیله مزیتی یا امتیازی بهدست آورد؛ بهطوریکه این قسم از واسطه در نهایت از بالا به پایین عمل میکرد. در الگوهای جدید واسطه اما با اینکه هنوز هم مکانیسم واسطه برای گروه قبیله مزیت دارد؛ اما روند آن متحول شده است و از پایین به بالا عمل میکند. علاوه بر این، در الگوهای قدیمی بزرگان و رهبران کهنهکار قبیله از طریق نقش وساطت و میانجیگری به جایگاه و اقتداری مثالزدنی دست یافتند؛ اما این منبع حاکمیت و اقتدار تا حد زیادی در رویههای جدید واسطه کمرنگ است یا حتی به کل از بین رفته است.
در شناخت الگوی واسطه در تاریخ خاورمیانه لازم است بدانیم یک خانواده بزرگ خاورمیانهای، بستر سازمانی برای واسطه بوده و هنوز هم هست. گرچه استدلالی که معتقد است واسطه در خاورمیانه عمدتا بهدلیل ساختار قبیلهای جامعه رخ میدهد بارها به باد انتقاد گرفته شده است. دلیل این موضوع این است که ساختار قبیله خود نیز به نوبه خود تحت تاثیر تاریخ استعماری خاورمیانه بوده است. این منطقه از جهان در بیشتر سالهای حیات خود در عصر مدرن در سطح وسیعی با حکومتهای استعماری درگیر بوده است. به واسطه این وضعیت نیز انگیزههای اقتصادی قابل توجهی وجود داشته که حمایت از واسطه را تقویت میکرده است. پژوهش بلئو در سال۲۰۰۳ با بررسی تاریخ این منطقه تایید میکند گروههای قبیلهای که با قدرتهای استعماری متحد بودند از معافیتهای مالیاتی، کمکهای مالی ویژه و موقعیتهای رسمی بهرمند میشدند و برای همین فرصتهای را برای استخراج رانتهای اقتصادی نسبت به سایر ساکنان به شکل گستردهتر و سادهتری بهدست میآوردند. در نهایت نیز قبیله بهعنوان یکی از عناصر مهم در جامعه عرب، به موتور قدرتمندتری برای تحرک اجتماعی تبدیل شد و منافعی را نصیب واسطهگران کرد. مکانیسم همکاری در دورههای استعماری نیز به این شکل بود که حکومتهای استعماری چارچوبی را برای پیشرفت سیاسی بهوجود آورده تا کسانی که از نردبان سیاسی بالا میرفتند به اقوام خود در پیروی از آنها کمک کنند.
بهطور خلاصه، قشربندی اجتماعی که در این دوره رخ داد، نوع و کیفیت کمکی را که میتوان به خویشاوندان در یک شبکه ارائه میداد، مشخص میکرد و در نتیجه قدرت، ثروت و اعتبار گروه قبیله را تعیین میکرد. هرچند در نهایت شکلی از نهادسازی یا رویههای رفتاری مبتنی بر تعاملات قبیلهای را نیز در جامعه پدید آورد. تاریخ جهان عرب و منطقهای که امروز به خاورمیانه موسوم است، چه قبل از این عصر و چه در دوران استعمار، تاریخ خانوادهها و قبایل بوده است. این درست در نقطه مقابل دولتهای ملی بهعنوان یک نوآوری جدید در این بخش از جهان قرار میگیرد که کارکردهای خاصی متفاوت از قبیله برای جوامع در پی داشت. میدانیم که اکثر کشورهای عربی مدرن در ۹۰سال گذشته شکل گرفتهاند. علاوه براین در بسیاری از موارد مرزهای جغرافیایی این دولتها در زمان خروج قدرتهای استعماری براساس نیازها و نگرانیهای سیاسی آنها مشخص میشده است؛ بدون اینکه مبنای روشنی داشته باشد. در همین راستا فرآیند هویتطلبی قومی که در اروپا و کشورهای توسعهیافته روندی رو به رشد دارد، نشان از زنده بودن گرایشهای قومی در دنیای جدید است. موارد اینچنینی نشان از این دارند که روند هویتیابی قومی را نباید مختص جهان سوم و کشورهای درحال توسعه دانست.
هویت قومی یکی از مهمترین انواع هویت است که بهویژه در کشورهایی که از تنوع قومی و فرهنگی برخوردارند، اهمیت ویژهای دارد. به این ترتیب در جایی که دولتهای ملی کم و بیش بهطور طبیعی تکامل مییابند، آن جوامع تمایل دارند ساکنانی را در برگیرند که دارای حس هویت قومی، تاریخی و فرهنگی مشابهی باشند. با توجه به ماهیت قبیلهای جوامع عرب، این امر نشان میدهد که مناطق و مرزهای ملی با اتحادهای قبیلههای سنتی و قدیمی مطابقت دارد. درحالیکه فرانسویها و بریتانیاییهای در حال خروج بدون شک به این عوامل اهمیت میدادند و اهداف دیگری نیز داشتند. در نتیجه، برخی از دولتهای ملی که آنها ایجاد کردند، جمعیتهای ناهمگن با اهداف کمتر مشترک داشتند. بسیاری از این کشورها هنوز در حال توسعه هویت ملی و وفاداری ملی هستند. در نتیجه عجیب نیست افرادی درون این کشورها با قوتی بیشتر از دولت ملی، با گروه قبیلهای خود نسبت و هویت برقرار کنند.
در همین راستا از پیامدهای آشکار واسطه، هویت ملی ضعیف و پیوندهای قوی قبیلهای است. چرا؟ شاید در جایی که پیوندهای قبیلهای بر منافع ملی اولویت دارد یک قرارداد اجتماعی (مانند واسطه) به سود اعضای بالاتر قبیله است و نسبت به منافع ملی منطقی و با فضیلت تلقی میشود. برعکس محیطی که در آن ساکنان هویت ملی قویتری دارند، احتمالا یک نظام ارزشی ایجاد شده است و این ارزشها به اقداماتی که منافع ملی را در برابر سایر منافع ارتقا میبخشد، فضیلت میدهند.
با اینکه واسطه پرهزینه است؛ اما تبعیض به نفع قبیله بوده و برای کسانی که آن را انجام میدهند احتمالا مفید است. در جایی که گروه تبعیضکننده نسبت به بقیه بزرگ است، هزینه تبعیض یا همان واسطه میتواند ناچیز باشد؛ ضمن اینکه سود حاصل از تجارت آزاد بهصورت کلی ناچیز است. اما وقتی که گروهی علیه آن تبعیض میشود بزرگتر و گوناگونی بیشتری دارند و توانایی فراهم کردن منافع خاص را هم داشته باشد، هزینه گروه تبعیض افزایش مییابد و سود بیشتری نیز در پی خواهد داشت. از این نظر، هزینههای واسطه افزایش مییابد؛ زیرا قبیله بیشتر درگیر نظم گستردهتر میشود و کمتر به ویژگیهای فرهنگی که برای ایجاد اعتماد و قراردادهای کارآمد ضروری است، متکی میشود.
درباره الگوی اقتصاد سیاسی واسطه بحث بسیار است. در خاورمیانه ممکن است واسطه بهعنوان نوعی بیمه اجتماعی تلقی شود. قبل از نیمه دوم قرن بیستم (که جهان عرب به گنج بزرگ صادرات نفت و گاز دست یابد)، بسیاری از جوامع عربی با سطوح بالایی از خطرات شخصی و گروهی نشان داده میشدند. جمعیت کم گلهداران و بازرگانان عشایری که داراییهای بسیار کمی داشتند، آب و هوای خشن صحرا و یورشهایی که بین گروههای قبیلهی رخ میداد، راههای رسمی حل منازعه را به حداقل میرساند. در این قاب، زندگی یک تجارت پرخطر بود که تنها با واسطه بیمه میشد. واسطه در واقع بیمه متقابلی را فراهم میکرد که بقا در چنین محیطهای سختی را تسهیل میکرد.
همچنین داشتن واسطه به هر یک از اعضای نیازمند این امکان را میداد تا از سایر اعضای قبیله کمک بخواهد و بهطور منطقی انتظار کمک داشته باشد. همچنین هر یک از اعضا تعهدی پایاننیافته داشتند که در صورت درخواست کمک ارائه میدادند. بنابراین واسطه در جوامع قبیلهای بهعنوان یک مکانیسم بیمه مزایای نسبتا آشکاری دارد. در مواردی که بیمه در گروه قبیله، مکانیسمی متقابل و توام با بده-بستان داشته باشد، شیوه رد و بدل شدن اطلاعات به این شکل خواهد بود که اعضای قبیله اطلاعات دقیقتری درباره سایر اعضا نسبت به ارائهدهندگان بیمه خارجی (بیرون از قبیله) دارند. بنابراین ممکن است عدم تقارن اطلاعات درباره واسطه، کمتر از دیگر اشکال متعارف بیمه باشد. در مباحث تقارن اطلاعات، بقای طرح بیمه در گرو تقارن اطلاعات است. این الگو در واسطه متفاوت است و زمانی بیمه تضمین میشود که انجام واسطه توسط مدیران (رهبران) قبیله تسهیل شود.
واسطه قابلمهار است؟
کارویژه قبیله میتواند آنقدر مفید باشد که طرفداری از واسطه، هرگونه سودی ناشی از قراردادهای بازار را خنثی کند. اگر سود حاصل از ویژهکاری کاهش یابد، آنگاه تخصص در این زمینه درون قبیله کاهش مییابد و به تبع آن، دامنه انجام واسطهگری کاهش مییابد. سوال مهم این است که چه زمانی جامعه به سمت مهار واسطه گام برمیدارد و آن را غیرقانونی میکند؟ اگر فضای سیاسی را پر از قبایل رقیب تصور کنیم و هر آن یک قبیله در تلاش است تا مرزهای خود را گسترش دهد، شاید بتوان به شکل بهتری به این سوال پاسخ داد. اگر بهطور جمعی تلاشهایی برای حذف موانع تجارت توسط رهبران قبایل انجام شود و ثروت قبایل افزایش یابد، شاید مسیر برای کاهش واسطهگری باز شود.