بهره‌گیری او از میراث علمی غرب در خدمت پروژه ایدئولوژیک آن قرار داشت و از بیداری تمدنی در برابر غرب و یافتن اشکال دیگری از توسعه سخن می‌گوید و واحد تحلیلش تمدن، فرهنگ و امپراتوری است و از نگاه او، آینده به آنهایی تعلق دارد که هنوز عقب مانده‌اند، به ملت‌های جوانی که قادر خواهند بود از خطاهای جامعه صنعتی بپرهیزند و روی دست آنها بلند شوند. از نگاه پانارین، فقط روسیه معاصر می‌تواند از مدرنیته انتقاد کند، بی‌آنکه رویکردی سنت‌گرایانه داشته باشد و علت آن هم این است که روسیه به صورتی دوجانبه مدرن است. همزمان، پسا‌صنعتی و پسا‌استبدادی است.  به باور پانارین، روسیه نشان می‌دهد که غرب تنها نیروی محرک توسعه نیست و از بسیاری جهات، آینده عصر پسا‌صنعتی به آینده روسیه وابسته است. او بر کثرت‌گرایی متمایز اوراسیایی به عنوان آیینی از تکثر شیوه‌های زندگی تاکید می‌کند: «اصل کثرت‌گرایی فرهنگی و نیز توجه و مدارا با تجارب مختلف قومی-فرهنگی در امپراتوری اوراسیایی.» پانارین امپراتوری را مشروع می‌داند؛ ترجیح داشتن سرزمین بر زمان، این امکان را می‌دهد که روسیه تحولی ادواری داشته باشد. اما باور دارد که «دین اصول همگانی و فراقومی فرهنگی و اخلاقی را نهادینه می‌کند و نوعی اجتماع معنوی را ایجاد می‌کند که از پاره‌ای جهات مافوق محدودیت مکانی نهفته در هر نوع رژیم سیاسی معین، سنت قوم‌مدار یا جغرافیای طبیعی است.» از نگاه این اندیشمند، دین جو‌هر تمدن را می‌سازد و سنت بزرگ حکومت اوراسیایی آینده نمی‌تواند به مسیحیت شرقی محدود باشد و کلیسای ارتدوکس و اسلام و تلفیق انجیل و قرآن اندیشه اوراسیایی را ناگسستنی می‌کند؛ «ما به دین نیرومند جدیدی نیاز داریم که رهایی‌بخش جهان باشد.» این ایده، راه سوم اقتصادی و اجتماعی است‌. الکساندر دوگین نیز از اندیشمندان مطرح روسیه است که سنت‌گرایی تاثیر اساسی بر او دارد و در حکم مرجع فکری اصلی و مبنای گرایش‌های سیاسی و اوراسیاگرایانه اوست. اوراسیاگرایی فقط در صورتی منطقی است که بر مبنای بازگشت به باورهای گذشته استوار باشد.  او خواستار احیای دانش باطنی به عنوان بخشی از تحقیقات علمی است و به پایان قریب‌الوقوع دانش اثبات‌گرایی و احیای علوم ترکیبی باور دارد. دوگین نقش جهانی روسیه را در تمایزات نهادینه ریز ترکیب می‌کند. روسیه به لحاظ نژادی، شمالی است؛ به لحاظ فرهنگی، شرقی است؛ به لحاظ اقتصادی، جنوبی است. به لحاظ اقتصادی، او حامی اعطای نقش حیاتی به دولت در ساختارهای تولید است. او امیدوار است که منابع نظری سوسیالیسم جدیدی را بر مبنای نسخه پدرسالارانه‌ای از اقتصاد کینزی ایجاد کند. ضمن حمایت از فناوری‌های مدرن، «نوسازی بدون غربی شدن» با تکیه بر ترکیبی از «باز شدن درها و پویایی به همراه سنت و محافظه‌کاری» نسخه پیشرفت موردنظر او برای روسیه است. سرانجام باید از الکساندر سولژنیتسین یاد کرد. او یک ناراضی دوره کمونیسم و برنده جایزه ادبی نوبل است. از نگاه او، شرایط عموما مشقت‌بار زندگی و سختی معیشت در شوروی، انسان‌هایی ژرف‌تر با شخصیت‌هایی استوارتر از انسان مرفه غربی می‌سازد. او در مقاله‌ای با عنوان «چگونه روسیه را بسازیم؟» دیدگاه‌های خود را مطرح می‌کند. او یک مذهبی است که قائل به درک حقیقت همه ادیان است. او هنگام بررسی تاثیر عوامل بر فرآیند تحول و پیشرفت اجتماعی اولویت را به عوامل معنوی می‌دهد؛ خصوصیات روانی یک ملت می‌تواند به گونه‌ای چشمگیر و گاه سرنوشت‌ساز، بر مسیر تاریخ یک ملت تاثیر گذارد.

- از مقاله‌ای به قلم جهانگیر کرمی،

دانشیار روابط بین‌الملل دانشگاه تهران

منبع: لاروئل، مارلن (۱۳۸۸)، اوراسیایی‌گرایی روسی: ایدئولوژی امپراتوری، تهران، ابرار معاصر.