بررسی روابط تجاری ایران با هند (۱۲۸۵-۱۱۶۰ ه.ش)
تجاری شدن کشاورزی و نوسازی صنایع
مصرف زیاد قند و شکر برخی از بازرگانان را تشویق کرد که کارخانه قند در ایران ایجاد کنند؛ ولی این اقدام بر اثر اجرای معاهده ترکمنچای و ارزانفروشی قند و شکر صادراتی روسها در ایران به نتیجه نرسید و کارخانه ورشکست و از دور رقابت خارج شد. واردات شکر ارزان از هند، بهویژه از بنگال و بمبئی نیز، مانعی بزرگ برای توسعه صنعت شکر ایران بود.
هندوستان از زرخیزترین مناطق آسیا بود که بازار پررونق و محصولات پرسودش نظر اهل تجارت و سیاست را به خود جلب میکرد. بسیاری از ایرانیانی که برای انجام ماموریت اداری یا فعالیت اقتصادی عازم این سرزمین میشدند، از تنوع محصولات و رواج معاملات شگفتزده میشدند و آرزو میکردند، بتوانند کالاهای مفید هندی را در سرزمین مادریشان تولید کنند. برای نمونه فضلالله حسینی در سال ۱۸۷۳م به فرمان ناصرالدینشاه برای سرکشی به وضعیت اتباع ایرانی به هند رفته بود و ماموریت داشت تا اطلاعات و اخباری از آن سرزمین کسب کند؛ او در سفرنامهاش درباره پایتخت هند مینویسد: «...برای هر کار از تجارت و غیره بسیار بانفع است و دکاکین بسیار بزرگ از انگلیسیها وغیره بسیار است و تجارت بسیار میشود و تجار و کسبه تبعه دولت [ ایران ] بسیارند. بهویژه ارامنه اصفهانی و تجارت تریاک و نیل زیاد میشود و ممکن است هرگاه اولیای دولت صلاح دانند، بعضی اشخاص ذیهوش را برای تحصیل علم زراعت نیل و زردچوبه و زنجبیل و برگ تمبول وغیره حکام ولایات چند نفری بفرستند که بسیار منافع در تحصیل آن عاید خواهد بود.»
یکی دیگر از نویسندگان دربار قاجار نیز در دستاوردهایی که برای روزگار سلطنت ناصرالدینشاه برمیشمارد، ضمن اشاره به تعداد فراوانی از انواع گلها و میوههای فرنگی که در زمان او کشت آنها در ایران متداول شده است، به شیوع کشت سیبزمینی و ورود تخمبرنج مرغوب از هندوستان اشاره میکند و درباره برتری آن بر برنج های بومی ایران مینویسد: «برنج صدری از لطافت و نازکی و ریع» مزه و سبکی امروز همه سنخ را نسخ کرده، خود (به تنهایی) برنجخواران را قوت غالب است... و تربیت این جنس از مغفرتمآب میرزا آقاخان صدراعظم نوری شد که تخمه برنج پیشاور هندوستان را در مملکت طبرستان که وطن اصلی او بود، بکاشت و نامی نیک گذاشت. اینک در مازندران و بلوکات گیلان از همین تخم میکارند.»
کیفیت تولید کالاهای هندی به اندازهای بود که کیفیت محصولات داخلی را با آن میسنجیدند و نویسنده در اثر دیگرش مینویسد: «شال کرمانی بهطوری ترقی کرده و خوب شده که مشتبه به شال کشمیری شد. شکر مازندران را بهطوری تصفیه کردند که مثل شکر هندوستان شد.»
تجارت با هند و کشورهای غربی در دوره قاجار بهصورت نسبی به تجاری شدن کشاورزی ایران و نوینسازی برخی نهادهای صنعتی انجامید؛ ولی یکی از محققان با تاکید بر اینکه روند توسعه در این دوره بسیار کند بوده و صورتی وابسته داشته است؛ چنین توسعهای را در شکل و محتوا بسیار محدود تلقی میکند و آن را متضمن بازتابهای منفی بر سطح زندگی مردم، بودجه دولت، توازن پرداختها و سرمایههای ملی میداند.
از اواسط دوره قاجار میزان واردات کالا چندبرابر صادرات شد این موضوع خروج مسکوکات طلا و نقره را در پی داشت که به اقتصاد ملی لطمه میزد. سیل کالا و پارچههای ارزانقیمت اروپایی با کیفیت برتر از کالاهای داخلی، زمینه نابودی صنایع نوپای ایران را فراهم کرد. همچنین ورود کالاهای مصرفی مانند لوازم لوکس برای اعیان، و شکر و چای هم فزونی گرفت و بازار ایران را در چنگ گرفت.
از محصولاتی که موجب تغییر بافت کشاورزی سنتی و رونق کشت محصولات کشاورزی تجاری در ایران شد، چای هندی بود. نوشیدن چای در جریان انقلاب مشروطه تحریم شده بود؛ زیرا صادرکنندگان آن به ایران، روسها بودند و به فتوای علما کالاهای روس و انگلیس تحریم شده بود؛ پیش از دوره قاجار ایرانیان بیشتر از قهوه بهعنوان نوشیدنی استفاده میکردند؛ ولی براثر رونق تجارت با هندوستان و رواج کشت چای در هند، مقدار فراوانی از این محصول به ایران صادر شد و به سرعت در مجامع و میهمانیها استفاده شد. استقبال کمسابقه از چای موجب شد که برخی افراد برای کشت آن در ایران اقدام کنند. یکی از نخستین افرادی که به فکر کشت چای در ایران افتاد، «محمدخان قاجار قوانلو» معروف به «کاشفالسلطنه» بود. او در حدود سال ۱۸۸۴م در سمت نایب اول سفارت عازم پاریس شد و در رشته حقوق به تحصیل پرداخت. پس از مراجعت مدتی به کارهای حکومتی پرداخت و در همین دوران با مخالفان ناصرالدینشاه همصدا شد و به نشر افکار آزادیخواهی و شبنامهنویسی روی آورد و از کسانی بود که برای روی کار آمدن میرزاحسینخان سپهسالار بسیار کوشید؛ به سبب همین فعالیتها حکم دستگیریاش صادر شد و به همین دلیل به روسیه، عثمانی و سرانجام فرانسه فرار کرد و تا قتل ناصرالدینشاه در پاریس ماند. در سال۱۸۹۵م به سمت کنسولی ایران در هند مامور شد؛ ولی بهدلیل شیوع طاعون در آن کشور، دو سال بعد برای در امان ماندن از بیماری به بمبئی رفت.
او در نوشتههایش به دستورات مظفرالدینشاه هنگام عزیمت به هند چنین اشاره میکند: «سالهاست که ما طالب احداث زراعت چای در ممالک ایران هستیم و مکرر تخم چای از چین و هندوستان خواستهایم و آوردهاند و در تربیت آن سعی بلیغ کرده و با این حال به هیچ وجه سبز نشد؛ ولی چون هنوز از انجام آن خیال منصرف نشدهایم؛ مخصوصا به شما میسپاریم که در مدت ماموریت در هندوستان، لازمه سعی را در تحصیل به عمل آوردن چای بنمایی.»
کاشفالسلطنه پس از مدتی اقامت در بمبئی، به محل تابستانی هیاتهای نمایندگی سیاسی واقع در منطقه «سیملا» در دامنه هیمالیا رفت و همان جا درباره کشت چای مطالعه کرد. سپس به نواحی چایخیز هند سفر کرد و ضمن مشاهده کشت و صنعت چای، دوره تحصیلی آن را نیز به پایان برد و به اخذ گواهینامه نائل آمد. او همچنین پیشنهاد کرد که یک کارشناس صنعت چای آمریکایی را که از خدمت برای انگلیسیها دست کشیده بود، با حقوق ۶۰۰روپیه استخدام کند و به ایران بفرستد. این دیپلمات زیرک برای انجام این ماموریت، هویتش را پنهان میکرد و در نامهای که در تاریخ ۴ربیعالاول۱۳۱۷ برای وزارت خارجه فرستاده است، مینویسد: «فدوی با تبدیل اسم و رسم در این مزارع و کارخانهها گردش کرده، عنوان خود را مستر کاشف فرانسوی تاجر چای قرار داده، به این اسم معروف هستم و اگر بدانند که مقصود این غلام چیست، کار خیلی مشکل شود و تحصیل تخم چای نخواهم توانست کرد...»
با وجود سفارشهای اولیه مظفرالدینشاه، حمایت کافی برای ورود دانش و مقدمات کشت چای به ایران صورت نمیگرفت و کاشفالسلطنه که مدتی وقت و پول خود را صرف کرده بود، با ناامیدی به وزارت امور خارجه نوشت: «باوجود تحمل این زحمات در تحصیل چنین رشته ثروت و احتیاج بزرگ عموم ملت، هنوز تکلیفی از برای حقیر معین نفرمودهاند. جای هزاران افسوس و مایوس است. دولت روسیه به آن ثروت و عظمت، نمیتواند بر خود هموار دارد که رعیتش محتاج به استعمال برگ چای سایر ملل شود و ما با این فقر و پریشانی و این ممالک متعدده از برای این زراعت، از جزئی خرجی مضایقه داریم... حال آنکه دولت علیه به جزئی مصارف و تشویقی از زارعین میتواند در اندک زمانی سد این ضرر بزرگ را از عموم ملت فرموده و همهساله پنج شش کرور تومان در خزانه ملت ذخیره برای سایر چیزها بگذارد.»
ولی وزارت امور خارجه نه تنها بودجهای برای این کار اختصاص نمیداد، بلکه حقوق او را هم نمیپرداخت تا جایی که کاشفالسلطنه در نامهای در خواست بازگشت کرد و نوشت: «...نزدیک دو سال است که فدوی از وطن و آسایش دور مانده، شب و روز در هواهای بد و گرم هندوستان و بلای طاعون به سر برده است و تمام را قرض کرده، گذران کرده، مواجب رکابی پارسال فدوی -که به خرج بنادر آمده است هنوز نرسیده و از مقرری کارپردازی و مواجب امساله نیز دیناری عاید نشده است.»
محتوای مکاتبات فراوان کاشفالسلطنه با وزارت امور خارجه نشان میدهد جز وعدههای توخالی چیزی نصیب او نمیشد و نه پولی میفرستادند و نه تکلیف ماندن یا بازگشتش را روشن میکردند. سرانجام پس از درخواستهای پی در پی، مظفرالدینشاه دست خطی به این مضمون صادر کرد: «جناب اشرف صدراعظم، پول تخم چای را باید فرستاد و مقرری کاشفالسلطنه را هم برسانید.خودش باید در بمبئی بماند، آمدنش لازم نیست.... کاشفالسلطنه نیز «میرزا عبدالحسین خان» از ایرانیان ساکن هندوستان را که مدتی همراه او به آموختن روشهای کشت چای پرداخته و بهعنوان کارمند استخدام شده بود، همراه مقداری تخم چای روانه ایران کرد؛ ولی از مکاتبات سالهای بعد کاشفالسلطنه با وزارت فواید عامه و تجارت پیداست که برای کشت چای و نباتاتی که با خود به ارمغان آورده بود، به دشواریهای فراوانی برخورده است.
در کنار کالاهای مختلفی که از هند وارد می شد و الگوی کشت و ذائقه مصرفی ایرانیان را دگرگون میکرد، کالای دیگری نیز بود که جنبه فرهنگی داشت. تا پیش از سلطه انگلیسیها زبان رسمی هند فارسی بود و به همین دلیل صنعت چاپ و مطبوعات فارسی مدتی پیش از دایر شدن در ایران در هند راه افتاده بود.
نخستین کتاب فارسی جهان اسلام با نام «فرهنگ شروری» در سال ۱۷۴۲م در استانبول چاپ شد و بعد از آن تاریخ انگلیسیها صنعت چاپ را در هند تاسیس کردند.
هرچند این احتمال هم وجود دارد که چاپخانه در قفقاز زودتر از این تاریخ راهاندازی شده باشد. با وجود این اولین نشانه صنعت چاپ به زبان فارسی در ایران مربوط به سال ۱۸۱۶م است.
نخستین کتاب فارسی را در هند در سال ۱۷۸۱م «بالفور» با همکاری «ویلکینز» در کلکته طبع و نشر کرد. به زودی متون ادبی فارسی مانند «لیلی و مجنون» سروده نظامیگنجوی، «پندنامه» عطار نیشابوری، «دیوان کامل حافظ» و بسیاری دیگر از آثار مهم زبان فارسی در هند چاپ شدند. چاپ کتابهای فارسی در سالهای آغازین سده نوزدهم میلادی دوران طلایی خود را میگذراند و این دوره تا تاریخ ۷ مارس ۱۸۳۵ ادامه یافت.
در این تاریخ «سر چارلز ترولیان» حکمران جدید هند اعلام کرد که بهتر است هندیان به ادبیات و هنر اروپایی علاقهمند و سرگرم شوند؛ افزون بر کتاب، روزنامههای فارسی فراوانی نیز در هند چاپ میشد. درمجموع از حدود ۴۷روزنامه که در دوره قاجار در خارج از ایران منتشر شدهاند، هند با ۱۹ روزنامه در رتبه اول و عثمانی با ۸ روزنامه در ردیف بعدی قرار دارد. شهرهای بمبئی، کلکته، حیدرآباد، دهلی و کراچی به ترتیب بیشترین روزنامههای فارسی را منتشر کردهاند. افکار نوگرایانه نیز از همین مسیر به ایران راه مییافت. برخی از منتقدان حکومت در سرزمین گسترده هند دور از دسترس گزمهها و حاکمان، به نشر عقاید و افکار خود میپرداختند. میزان آزادی عمل ناشران افکار منتقدان دولت قاجار در هند به اندازهای بود که سرانجام موجب تشکیل اداره سانسور شد. اعتمادالسلطنه اولین مسوول رسمی سانسور در ایران - در اینباره مینویسد: «چون بعضی از مطبوعات بعضی از ممالک که مشتمل بر طعن طریقی و یا قدح فریقی یا هجای شخصی یا هزل فاحشی بود، به لحاظ مبارک این پادشاه قدس اکتناه میرسید، از انتشار آنها همواره آثار کراهت بر جبین مبارک هویدا بود تا وقتی که رساله هجویه سلاله شیخهاشم شیرازی مطبوعه بمبئی را به تهران آوردند و نسخه آن را به حضور مهر ظهور بردند. از مشاهده آن... خشم شاهنشاهی زبانه زدن گرفت و در وقت به تحجیر و اعدام تمام آن نسخ فرمان رفت. بنده نگارنده که حاضر درگاه بود، معروض کرد که در دولتهای اروپیه سد راه این عیب را از ممالک خویش دایره تفتیش ایجاد کردهاند و اسم آن سانسور است و چون شرحی از شرایط و شئون آن براندم، بر خاطر مبارک بسی پسندیده آمد و فیالفور فرمان رفت تا هم در تحت نظر این خانهزاد در حدود ایران سانسور ایجاد شود.»
کتاب و مطبوعات افزون بر ارزش معنوی و فرهنگی، ارزش مادی هم دارد. بنابراین سوداگران دوره قاجار کتاب را بهعنوان کالا وارد ایران میکردند و بهدلیل ارزانتر بودن از نسخه های خطی به سرعت مورد استقبال قرار میگرفت. برای نمونه کتاب حدود هزار صفحهای «انوار سهیلی» اثر ملاحسین واعظی کاشفی در سال۱۸۲۷م در هند چاپ شده بود و قیمتش ۲۵روپیه بود؛ ولی در ایران تا ۲۰۰روپیه هم به فروش میرفت. موسیقی جزو جدانشدنی از فرهنگ هند است و ایرانیان از روزگار باستان با آن در ارتباط بودهاند. مشهور است که بهرام گور دستهای از خنیاگران هندی را با پرداخت دستمزد مناسب استخدام کرده بود تا در شهرها و روستاهای ایران بگردند و برای مردم به رایگان نوازندگی کنند. همین دسته از نوازندگان و خوانندگان بودند که به گمان برخی از محققان دستههای سرگردان کولیان را تشکیل دادند.
در روزگار قاجار، بیشتر درباریان و افراد ثروتمند امکان برگزاری مجالس عیش و طرب را داشتند و عموم مردم کمتر از این هنر برخوردار بودند. در بین مکاتبات میرزا محمودخان قنسول ایران در کلکته، نامهای وجود دارد که نشان میدهد در بین کالاهای وارداتی از هند به ایران در دوره قاجار آوازها و موسیقیهای ضبطشده (صفحات گرامافون) نیز جایگاهی داشتهاند.
او در نامهای به تاریخ یک صفر ۱۳۲۳ق با اشاره به نمونه دفترچههای نت موسیقی که پیشتر فرستاده بود و گویا چندان مورد توجه پادشاه قرار نگرفته بود، مینویسد: «مرقوم فرموده بودند که نتهای آواز هندی را که چاکر فرستاده بود، چندان تعریف نداشت و مقرر شده است که نت راک هندی را به طرزی که اینجا معمول است، بفرستد. چاکر هر چه تفحص کرد، نت دیگری به دست نیامد و اینجا گفتند که بهتر است که آواز راک هندی را در لوله فنوغراف پر کرده و با نت مخصوص آنکه با دست نوشته باشند، - بفرستد؛ لهذا لوله را داد پر کردند و در جعبه گذارده و هفته گذشته به بوشهر فرستاد که رئیس آنجا حضور مبارک بفرستد...»
هرچند این قلم آخری در شمار اقلام تجاری بهحساب نمیآید، ولی نشان میدهد که مبادلات ایران و هند تنها به کالاهای صنعتی و کشاورزی محدود نمیشده و شامل مقولههای فرهنگی هم بوده است.
بخشی از مقالهای به قلم محمد پیری و محمدرضا عسکرانی