وضعیت دارا و ندار در قحطی سال ۱۲۹۶ هجری شمسی
مرگ یکسوم مردم ایران!
به استناد گزارشهای تاریخی، حدود یکسوم جمعیت ایران در این دوره جان خود را از دست دادند. این عده چه کسانی و از کدام اقشار جامعه ایران بودند و چرا تا این حد در قحطی آسیب دیدند؟ برای یافتن پاسخ این پرسشها، با مراجعه به منابع تاریخی، وضعیت زندگی، معیشت و تغذیه اقشار مختلف مردم ایران در قحطی سال ۱۲۹۶ش بررسی شد.
هدف اصلی مقاله، مقایسه وضعیت اقشار مختلف مردم ایران در قحطی سال ۱۲۹۶ش است تا مشخص شود روزگار قحطی بر ثروتمندان و تهیدستان چگونه گذشت؟
در آثار تاریخنگاری به ترکیب جمعیت، طبقات جامعه، منابع درآمد و شیوه معیشت اقشار مختلف جامعه ایران کمتر اشاره شده است، آگاهی از وضعیت اقتصادی و معیشتی اقشار مختلف، از راه مراجعه به اطلاعات جستهوگریخته خاطره نویسان و مورخان حاصل میشود.
برای بررسی وضعیت مردم ایران در قحطی سال ۱۲۹۶ش، به خاطرات بر جای مانده از روزگار قاجار مراجعه شد، زیرا در این منابع، جزئیات دقیقی درباره زندگی مردم ارائه شده است. روزنگاشتهای محمدولی خان تنکابنی، باقر کاظمی و سید محمد کمرهای، سه چهره سیاسی اواخر دوره قاجار، حاوی اطلاعات ارزشمندی درباره اقشار مختلف جامعه ایران طی قحطی ۱۲۹۶ ش. است و مبنای بسیاری از دادههای تاریخی این مقاله آثار ارزشمند آنان است.
درباره قحطی سال ۱۲۹۶ ش. پژوهشهای بسیاری انجام و از مناظر گوناگون، علل وقوع قحطی و اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران در هنگام وقوع قحطی بررسی شده است. برخی از این آثار گاه به فراخور موضوع به وضعیت مردم در هنگام قحطی نیز اشاره کردهاند.
در جامعه ایران عصر قاجار مانند تمام جوامع دنیا، سه طبقه ثروتمند، متوسط و فقیر وجود داشته است. طبقه مرفه شاه، شاهزادگان، درباریان، دولتمردان، صاحب منصبان نظامی و اداری، ملاکین، تجار، و صاحبان موقوفات را در برمیگرفت. طبقه متوسط؛ خرده مالکان، علما، کسبه شهری، صاحبان حرف و مشاغل خاص، و کارمندان دوایر دولتی را شامل میشد. طبقه سوم توده ساکنان شهرها و رعایای روستاها بودند که از مال و املاک بهرهای نداشتند. درآمد روستاییان از کار بر روی زمین اربابی و دریافت سهم ناچیزی از سهم اربابی تامین میشد. درآمد اکثر سکنه شهرها از دورهگردی، خردهفروشی، عملگی و کار در خانه اعیان حاصل میشد.
قشر مرفه در قحطی سال ۱۲۹۶ ش.
شاهزادگان، ملاکین، تجار و بازاریهای شهرهای مختلف، همچنین نمایندگان مجلس، وزرا و کارمندان عالی رتبه ادارات که حقوق ثابت و نسبتا بالایی از دولت دریافت میکردند، از اقشار مرفه به شمار میآمدند. درآمد این قشر از مستغلات و املاک و آبادیهایی تامین میشد که در گوشه و کنار کشور داشتند. این درآمد به آنها امکان میداد مخارج خود، خانواده، خدمه و وابستگانشان را تهیه کنند، املاک، عمارت و اتومبیل بخرند و اراضی بسیاری در مناطق گوناگون زیر کشت ببرند. قحطی تهران آسایش این اقشار مرفه را به خطر نینداخت. برای آنها همه گونه مواد غذایی بهویژه گندم فراهم بود. درآمد حاصل از مستغلات و فروش محصولات زراعی امکان خرید هر کالایی را هر چقدر گران به آنها میداد.
شاهزادگان
شاهزادگان از مرفهترین افراد جامعه بودند که املاک و مستغلات و درآمد فراوان داشتند. شاهزاده فرمانفرما از ملاکین بزرگی بود که خود و پسرش نصرت الدوله، مستغلات، املاک، و باغهای بسیار در مراغه، اسد آباد، یافت آباد، شیراز و تهران و اموال منقول و غیرمنقول دیگری داشتند. عایدی حاصل از املاک و مستغلات به آنها امکان میداد به راحتی از عهده هزینه نگهداری از املاک و رعایای وابسته به خود برآیند و مالیات مستقیم و غیرمستقیم املاک و اموال خود را بپردازند. نصرت الدوله اتومبیل شخصی داشت و از محل همین عایدات، در ایام جنگ جهانی اول و گرانی سال ۱۲۹۶ش که تهیه بنزین بسیار دشوار بود، او به راحتی از عهده هزینه بنزین و نیز پرداخت مالیات آن برمیآمد. از محل همین عایدات، حقوق کارگران و رعایایی پرداخت میشد که در املاک و باغهای فرمانفرما کار میکردند. فرمانفرما در ایام قحطی نیز خود را نسبت به تهیه خوراک و نان این افراد مکلف میدید و از این رو به محمد ولی میرزا سفارش کرد به هر وسیلهای شده قوت لایموت فرزندان کارگران باغ را تامین کند. حتی تاکید کرد از اسدآباد با هر قیمت کرایه، آرد به تهران بفرستند و در خارج شهر نان پخته و در اختیار کارگران بگذارند. افزون بر این، در ایام قحطی، فرمانفرما مبالغی برای اعانه به فقرا داد و به توصیه وی مباشرانش در مسجد جنت آباد اسد آباد هر شب عدهای از فقرا را اطعام میکردند.
مصدق السلطنه نیز از تبار شاهزادگان قاجار بود. عایدات و درآمد او، زندگی مرفهی برایش فراهم کرده بود، و به او امکان سفر به اروپا و تحصیل در آنجا را میداد. کمکهای مفصل وی در ایام قحطی و مساعدت مالی او به خانواده محبوسان کمیته مجازات، گویای درآمد بالای او است. او در خاطراتش، جزئیات سفر به اروپا و اقامت و تحصیل در آنجا، بیماری و بستری شدنش در بیمارستان و ابتلای مادرش به حصبه را شرح میدهد، اما به روزهای سخت قحطی و مرگ و میر در تهران اشاره نمیکند.
از قلم افتادن این موضوع میتواند گویای آن باشد که او در آن دوره سخت در رفاه زندگی میکرده و هیچ خاطره تلخی از آن روزها در خاطرش نمانده است. عین السلطنه از طبقه شاهزادگان و ملاکین بود. او که اداره املاک پدریاش را در الموت بر عهده داشت، از محل فروش محصولاتش از درآمد خوبی برخوردار بود و با افزایش قیمتها، عایدیاش بیشتر هم شد؛ هرچند در ۱۲۹۶ش، او افزایش قیمت غله را در قزوین و رودبار منکر میشود و از کاهش فروش محصول گلایه دارد، از نظر درآمد و تامین آذوقه خود و خانوادهاش در مضیقه نبود و برای خواهران و برادرانش در تهران نیز غله و پول میفرستاد.
در سال ۱۲۹۶ش، او چند انبار غله داشت که از ترس غارت یا مصادره توسط جنگلیها، موجودی انبارها را به سرعت به فروش رساند. تمکن مالی و مقدار درآمد به او امکان میداد در منزلش پذیرای میهمانان مختلف باشد . هزینه دکتر، خرید دارو و تهیه واکسن برای کودکان الموت را بپردازد و با آنکه در ایام قحطی مردم برای تامین حداقل خوراک خود در مضیقه بودند و با وجود افزایش قیمت یونجه و کاه، او توان تحمل هزینه نگهداری دوهزار اسب و مادیان و قاطر را دارا بود. دیگر شاهزادگان قجری مانند قوام السلطنه نیز از نظر درآمد و گذران ایام قحطی وضعیت مشابه داشتند.
ملاکان بزرگ
از دیگر اقشار مرفه جامعه، طبقه ملاک بودند که به علت عایدات املاکشان همیشه از درآمد بالایی برخوردار بودند و در دوران گرانی و قحطی به علت افزایش قیمت غله این درآمد افزایش یافت. محمدولی خان تنکابنی از ملاکین و اعیان گیلان، از چنان درآمدی برخوردار بود که قحطی و تنگدستی سال ۱۲۹۶ش نیز در عایدی و درآمد وی اختلالی ایجاد نکرد. او در تامین هزینههای زندگی خود و رعایایی که در املاکش مشغول کار بودند و نیز هزینه کشت و برداشت محصول در املاکش به هیچ وجه در مضیقه و تنگنا قرار نگرفت.
درآمد و عایدی املاک و مستغلات حتی به او امکان داد که به ساخت سد و حفر چند قنات اقدام کند و دستمزد تعداد زیادی کارگر را بپردازد. در یادداشت روز ۱۸ مرداد ۱۲۹۶ش، از ساخت سد روی رودخانه زرشک و بارجین (املاک خودش در قزوین) و نیز حفر چند قنات گزارش داده و مینویسد: «الان ۱۰ روز است که بحمدالله مشغول شدهایم و بقدر ۵۰۰ عمله کار میکنند» وثوقالدوله و قوام السلطنه نیز از ملاکان متنفذ بودند و هر دو نفر آبادیها و املاک فراوان در مناطق مختلف داشتند.
بخشی از درآمد آنها از فروش محصولات زمینهای کشاورزی حاصل میشد. کمرهای در یادداشت ۸ شهریور ۱۲۹۷ش، به تصرف محصول املاک آنها در رشت توسط جنگلیها اشاره میکند که معادل ۲۰هزار تومان بود؛ با وجود داشتن درآمد و عایدی بالا، حتی در روزگار قحطی و نایابی نان نیز خانواده وثوقالدوله در زحمت و رنج نبودند.
چنان که گزارش شده در اوج قحطی و کمبود نان، مصرف خانواده وثوقالدوله و بستگان و عمالش روزانه ۲۰ من نان بود. وثوقالدوله با استفاده از روابط فامیلی و دوستیاش با مخبرالسلطنه، نان مصرفی خود و بستگانش را از سهمیه نان منطقه دولاب تهیه میکرد؛ اقدامی که رهاورد آن برای ساکنان منطقه دولاب فقر، گرسنگی و مرگ و میر بسیار بود.
در ایامی که در کردستان روزانه ۲۰نفر از مردم در اثر گرسنگی میمردند وثوق الدوله، رئیسالوزرا، به افتخار مارلینگ، وزیر مختار انگلیس، در منزلش ضیافت شام تودیع ترتیب داد و از وزرا، نمایندگان و متفقین پذیرایی کرد.
قوام حضور و مشارالملک نیز در اطراف تهران و سایر شهرها املاک بسیار داشتند و از این رو در ایام قحطی از نظر گندم، آرد و نان هرگز در مضیقه نماندند. حتی در زمان دولت وثوق الدوله، که برای کنترل بازار گندم و نان بر واردات گندم به تهران نظارت جدی داشت و به هر کس مجوز وارد کردن گندم نمیداد، آنها به راحتی محصول گندم خود را از ساوجبلاغ و دیگر مناطق وارد تهران میکردند. چنانکه در ۱۸ مهر ۱۲۹۷ ش.، قوام حضور ۲۰ خروار گندم از ده ساوجبلاغ به تهران وارد و انبار کرد. مشارالملک نیز چند خروار گندم وارد تهران کرد و با وجودی که مفتش انبارها مانع شد او را برکنار کردند و گندمها به خانه رفت.
وزرا و نمایندگان مجلس
وزرا و نمایندگان مجلس گروه دیگری از قشر مرفه بودند که افزون بر املاک و مستغلات، حقوق مکفی دریافت میکردند و به خاطر اشتغال در سمتهای مهم وزارتی از امتیازهای ویژه نیز برخوردار بودند.
کمرهای به درآمد بالای ممتازالدوله؛ وزیر مالیه، اشاره کرده و مینویسد: «آقایان وزرای مالیه با اینکه مردم از گرسنگی میمیرند و خودشان این همه سرمایه و تیول دارند، از ماهیهزار تومان حقوق وزارتی نمیگذرند که ماهی دویست تومان یا چهارصد تومان بگیرند» نمایندگان مجلس به علت حقوق ثابتی که از مجلس میگرفتند، همچنین عایدات دیگری که از املاک و مستغلاتشان در اختیار داشتند، وضع خوبی در دوره قحطی داشتند. در ایام قحطی نیز دولت حقوق آنها را پرداخت میکرد.
حتی بابت حقوق ماههای تعطیلی مجلس، مبلغ پانصد تومان به شیخ ابراهیم زنجانی، فاضل کاشانی، مویدالاسلام، شیخ عیسی کرمانی، شیخ محمد حسین یزدی، مدرس، عدل الملک،
رفعت الدوله کرمانی، آصف الممالک و... پرداخت کردند. این پرداختیها شامل نمایندگانی نمیشد که به کرمانشاه مهاجرت کرده بودند.
کمرهای با انتقاد از این اقدام دولت مینویسد: حقوق ماههای تعطیلی مجلس دارالشورا را به این افراد میدهند اما حقوق ایام کار را به خانواده مساوات، میرزا علی خان کلوب و شیخ رضا دهخوارقانی نمیدهند که خانوادههایشان از گرسنگی در حال تلف شدن هستند.
قشر مرفه در سختترین روزهای قحطی، نهتنها از نظر درآمد و تغذیه در وضعیت مطلوبی به سر میبردند بلکه درآمد و نقدینگی فراوان، به آنها امکان برگزاری مهمانیهای پر هزینه و پذیراییهای مفصل از اقوام، دوستان و آشنایان را نیز میداد. اینگونه مهمانیها، که مراسم سلام و مهمانیهای دربار تا مراسم عروسی و ختم و مهمانیهای طبقه مرفه را در برمیگرفت، در اوج مرگ و میر ناشی از قحطی و بیماری در تهران و شهرستانها برگزار میشد. میزبانان با غذاهایی چون چلوکباب، چلو و خورش قیمه، چلو و خورش قرمه و انواع دسرها از مهمانان خود پذیرایی میکردند. سید محمد کمرهای گزارشهای زیادی از ضیافتهای کوچک اما مفصل قشر مرفه و متوسط تهران در اوج قحطی سال ۱۲۹۶ش ارائه داده است. در ماه بهمن ۱۲۹۶ش، از مهمانی منزل یمین الملک و صرف «چلوکباب خانگی بسیار خوب به همراه آبگوشتی اعلا» در آنجا مینویسد. همچنین به مهمانی منزل اکبر آقا ساعتساز اشاره کرده و مینویسد: «ناهار از رستوران چهار بشقاب چلوکباب و چهار بشقاب پلو و خورشت و مخلفات فرستاده آوردند همه خورده (شد)»در رمضان همان سال/ خرداد ۱۲۹۷، در حالی که ضجه مردم از گرانی و بدی نان جو بلند بود، از صرف انواع خوراکی ها؛ چای، نان، پنیر، خیار، سبزی، زردآلو و آلبالو، شیر برنج و چلو و خورش مسما کدو و دوغ و سایر مخلفات در مهمانی افطار منزل میرزا محمدعلی جاوید و اکبر آقا ساعتساز و نیز از سرو زولبیا، نان روغنی، پنیر، چای و چند قسم خوراک، سوپ، کته و میوه در پیش افطار و افطار مفصل منزل مصدق السلطنه خبر میدهد. همچنین در تیر ۱۲۹۶ش که مجددا امر نان و گندم در تهران بسیار بد و قیمت گندم از ۲۷ تومان به ۴۰ تومان رسید به مهمانی منزل مستشار الملک و مرآت الممالک و صرف چلو و خورش مسمای بادمجان و آبگوشت اعلا و طالبی عالی و دیگر مخلفات در آنجا اشاره میکند در شهریور ۱۲۹۷ش، همان سال از صرف چلو و مسمای قیمه بادمجان و آبگوشت به همراه دوغ و انگور در منزل ملکزاده و صرف چلو اسلامبلی و سرگنجشکی اعلاء و خورش بامیه و دو قسم کباب به همراه خربزه در مهمانی مصدق السلطنه گزارش میدهد. در مهر ۱۲۹۷ش، از مهمانی در خانه طباطبایی همدانی و صرف پلو با به سرخ کرده و گوشت و خربزه، آبدوغ، نان و پنیر و مهمانی مرآت الممالک و صرف قیمه ریزه، آبگوشت، بادمجان سرخ کرده، پنیر، نان خانگی، خربزه، خرمالو و ترشی در آنجا مینویسد: در آذر ۱۲۹۷ش، از ناهار مفصل چند روزه در منزل صمصام السلطنه و در ربیع الثانی همان سال/ دی ۱۲۹۷ش، از ناهار مفصل و گوارای خانه مشاراعظم و مهمانی ناهار عین الممالک در باغ سراج الملک و صرف کلم پلو پر گوشت با سبزی تازه، کباب، ماست، سبزی و گلابی مهمانی منزل میرزا صادق بروجردی و صرف خورش مرغ، مسمای آلو، فسنجان، ترحلوا و سکنجبین مهمانی خانه شیخ محمد علی قزوینی و صرف آبگوشت خیلی لذیذ و نان اعلای قزوین گزارش میدهد. برگزاری اینگونه مهمانیها در ایام قحطی نشان میدهد طبقه مرفه از نظر درآمد و تهیه انواع آذوقه و نان به هیچ روی در مضیقه نبودند و امکانپذیرایی از مهمانان برایشان فراهم بود. برگزاری مهمانیها و صرف چند نوع غذا و دسر در آنها، در روزهای سختی که مردم به نان شب خود محتاج بودند و فقرا و تهیدستان در اثر گرسنگی جان خود را از دست میدادند، نمایان گر شکاف طبقاتی عمیق میان قشر مرفه و اکثریت نیازمند جامعه ایران است.
از مقالهای به قلم منصوره کریمی فهی