قیام برای تحقق قانون
این وضعیت موجب شد تا مردم از طرف روشنفکران و روحانیون تشویق شوند تا علیه وضع موجود قیام کنند تا آنجا که سیدجمالالدین واعظ اصفهانی در یکی از سخنرانیهایش که در مسجدشاه تهران ایراد کرد، میگوید: ایمردم تا زمانی که شما این مستبدین بیرحم را آقا و سرور خود میدانید، محال است روی خوشبختی و سعادت را ببینید و به مدارج عالیه تمدن نائل شوید.
بنابراین در شرایطی که مظفرالدین شاه به علت ضعفهای جسمی و روانی، توان اداره مملکت را نداشت، توان مخالفان افزایش یافت و مردم دست به تحصن زدند و انقلابمشروطه را به پیروزی رساندند تا برای نخستینبار در ایران از حقوق شهروندی برخوردار شوند اما شرایطی پیشآمد که بنابه گفته کسروی، بسیاری از مردم ابتدا تصور کردند مشروطه همان چیزی است که مشکلات آنها را حل خواهد کرد اما مدتی بعد در اثر عملکرد سوء مشروطهخواهان تندرو در قالب احزاب، انجمنها و مطبوعات کار بهجایی رسید که اکثر مردم از مشروطه انزجار و نفرت شدید پیدا کردند به گونهای که احتشامالسلطنه که خود از روسای مجلس اول مشروطه بود، میگوید: احتمال داشت همان بیست تا سیهزار تن مردمی که در طهران برای تحصیل مشروطه قیام کردند و در سفارت انگلیس تحصن اختیار نمودند بهزودی برای تعطیل مجلس و برچیدن بساط انجمنها و جراید هرزه و هتاک قیام کنند. این وضعیت، کشور را به هرج و مرجی کُشنده سوق داد و موج بلوا و آشوب، آنچنان کام مردم را تلخ و از مشروطه بیزار ساخت که به گفته ناظمالاسلام کرمانی نویسنده تاریخ بیداری ایرانیان، هنگام انحلال مجلس، عموم اهل طهران خوشحالی میکردند و از شاه تعریف میکردند، جز معدودی قلیل؛ به این دلیل که بر مردم سخت گذشت. یکی خیانت بعضی وکلا و ناطقین و رشوه گرفتن روسا، مردم را خیلی رنجانید. جراید نگاران هم از وظیفه و حدود خود خارج شده، گویا طبیعت فشاری فوقالعاده به آسودگی و راحت مخلوق آورد، از این جهت از خرابی مجلس و اقدامات شاه خرسند و خوشحال و راضی بودند.
روشنفکران؛ درخواست آزادی و مخالفت با استبداد
روشنفکران بهمثابه یکی از مهمترین نیروهای اجتماعی تاثیرگذار بر پویشهای سیاسی و تصمیمگیری در سطح حاکمیتی هستند که بهعنوان مهمترین گروههای مرجع و صاحب نفوذ عمل میکنند که به افکار عمومی شکل میدهند. با توجه به چنین نقشی در ایران دوره قاجار با تلاقی تمدنی با غرب، جریان روشنفکری شکل گرفت که بر تحولات سیاسی-اجتماعی کشور تاثیر گذاشت؛ روشنفکرانی که به لحاظ دیدگاه، نظرات مختلفی داشتند اما غالب توجه آنان به فرهنگ اروپایی و دستاوردهای آن بود. البته باید توجه داشت که بیشتر آنها شیفته و خودباخته در برابر غرب نبودند، بلکه پیشرفت صنعت و بهویژه مدنیت و نیز نوع حکومت در غرب توجه آنان را جلب کرده بود و درصدد اجرا و تحقق این موارد در ایران بودند که یکی از مهمترین آنها حکومت مشروطه بود زیرا سلطنت مطلقه حاکم بر این سرزمین را مانعی ذاتی برای آزادی، برابری و برادری میدانستند؛ روشنفکرانی که طیف گستردهای داشتند و افرادی همچون میرزا فتحعلی آخوندزاده، طالبوف تبریزی، سیدحسن تقیزاده، میرزا ملکمخان از جمله آنها بودند و از روزنامههای مختلف به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکردند.
آخوندزاده که به لحاظ فلسفه سیاسی طرفدار اندیشه پارلمانی غربی در ایران بود، اعتقاد داشت نباید از پادشاه خودکامه و ستمگر درخواست کرد تا از ستم دست بردارد بلکه باید همانند افرادی چون ولتر، روسو، مونتسکیو، مردم ستمدیده را تشویق کرد تا برخیزند و بنیان ستم را برکنند. از نظر وی پادشاهی باید براساس قانون باشد، قانونی که توسط پارلمان ملی وضع شده باشد. البته دیدگاههای روشنفکران در موارد زیادی با مخالفت علما نیز مواجه شد و شاید میرزا ملکمخان از سر بعضی از همین ملاحظههای سیاسی و اجتماعی است که درباره قانوناساسی مشروطه مینویسد: اصول این قانون بهطوری مطابق اصول اسلام است که میتوان گفت سایر دول قانون اعظم خود را از اصول اسلام اخذ کردهاند. البته حسن تقیزاده روشنفکر دیگر مشروطهخواه دیدگاه دیگری دارد زیرا معتقد است: مشروطیت را در جاهای دیگر دنیا با زحمات چندین ساله اختراع کردند و چون هر چیز اختراعی را بخواهیم از مأخذش برداریم باید با تمام جزییات وآلات آن را برداریم و اگر ما ساعت را بخواهیم برای تعیین وقت قبول کنیم ولکن یکی از چرخهای آن را بگذاریم، کار نخواهد کرد.
بنابراین تقیزاده مشروطه را مربوط به غرب میداند که باید تمام و کمال در ایران اجرا شود و به همین دلیل هم هست که از نوک پا تا فرق سر فرنگی شدن را پیشنهاد میدهد.
منابع: ملکزاده، مهدی (۱۳۸۷) . تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران: سخن.
نایینی، میرزا محمدحسین (۱۳۳۴). تنبیهالامه و تنزیهالمله مقدمه و پاورقی و توضیحات به قلم سیدمحمود طالقانی، تهران: بینا.