فیلسوف آنارشیست، اقتصاددان انقلابی
پییر ژوزف پرودون(Pierre-Joseph Proudhon)، فیلسوف و اقتصاددان فرانسوی، ۱۵ ژانویه سال ۱۸۰۹ میلادی در فرانسه به دنیا آمد. پرودون که از خانوادهای تهیدست برآمده و پدرش یک بشکهساز از حومه فرانسه بود، زندگی را با فقر سپری کرده بود، چنانکه حتی فرصت تحصیل تخصصی را هرگز نیافته بود و «خودآموخته» محسوب میشد. با وجود این او به زبانهای عبری، یونانی، لاتین و فرانسوی مسلط بود و مطالعات گستردهای درباره تاریخ و سیاست داشت. دوران نوجوانی او به کار و سختی و فقر گذشت و در ۱۹ سالگی برای تحصیل راهی پاریس شد. او دو سال بعد جزوهای تحت عنوان «مالکیت چیست؟» منتشر کرد. پرودون فعالانه در انقلاب دوم فرانسه شرکت داشت و از تئوریپردازان اصلی آن بود.پیِر ژوزف پرودون سرانجام در ۱۶ ژانویه ۱۸۶۵م در ۵۶ سالگی درگذشت.
نگاهی به آثار پرودون
او با ریزبینی به خاستگاه و چیستی ماهیت مالکیت خصوصی میپردازد و با ارجاعات تاریخی، فلسفی و سیاسی نتیجه میگیرد: «مالکیت دزدی است، زیرا با حق مالکیت دیگران در تعارض است. او حکومت انسان بر انسان به هر صورتی که باشد را بردگی میدانست و با هر فرضیه و نظری که شخصیت فرد را از میان بَرَد و از پیشرفت آزادانه وی جلوگیری کند، مخالفت میکرد. پرودون در مورد شکل حاکمیت جامعه بر این عقیده بود که جامعه باید از اتحادیههای کوچکی تشکیل شود که با هم پیوستگی داشته باشند و امور آنها باید طوری باشد که احتیاج به حکومت نداشته باشند. پرودون، آنارْشی یا جامعه بدون حکومت و دارای هرج و مرج را کاملترین سازمان اجتماعی بشر به حساب میآورد. به نظر پرودون، کمال غایى جامعه وقتی تحققپذیر است که نظم و بینظمی با هم متحد شوند، هرچند این سخن، خیال انگیزتر از آن است که بتواند در عالم واقع تحقق پذیرد. پرودون، بیشتر یک اصلاحطلب بود تا یک فیلسوف و گفتههای او با دل، بیش از مغز و فکر سر و کار داشت.
کتاب «مالکیت چیست؟» توسط سرسختترین مخالفان پرودون نیز تحسین شد و تاثیری شگرف بر شالوده نگرش آنارشیستهای بعدی مانند باکونین و کروپوتکین گذاشت. مارکس ابتدا آن را اثری اندیشیده شده نامید و در نامهای به فردریش انگلس در سال ۱۸۴۲ به تحسین آن پرداخت، اما بعدها وقتی شالوده نظری او درباره سوسیالیسم انقلابی کامل شد با روش همیشگی خود در نقد دیگران، «مالکیت چیست؟» را اثری «ادیبانه، اما بیمحتوا» لقب داد. با این حال نظریات پرودون پیرامون دولت، اقتصاد و مالکیت خصوصی، انقلاب، کار و حتی مسائلی غیر سیاسی مانند هنر، ادبیات و تاریخ هنوز مباحثی باز و قابل ارجاع هستند.
پرودون در «فلسفه فقر» تامل میان مالکیت خصوصی، بازتولید و ارزش کالا را دلیل اصلی فقر برشمرده بود و برای خلاصی از آن «تولید تعاونی» را پیشنهاد کرده بود که در آن اتحادیههای متحد کارگری بهطور غیرمتمرکز به تولید خودخواسته میپردازند، دیدگاهی که بعدها تحت نام فدرالیسم اقتصادی بازشناخته شد. تحلیل او از متدی دیالکتیکی برخوردار بود و با آنکه در بازشناخت ریشههای ستیز طبقاتی به خطا رفته بود، حاوی نکات بسیار مهمی درباره راهکارها و چگونگی تقسیم منابع بود، اهمیت حقیقی این تئوریها بعدها زمانی که اقتصاد دولتمحور در میانههای سده بیستم به چالش کشیده شد آشکار شد. از دیدگاه پرودون هر موجودیت خارجی که وارد کنش اقتصادی کارگر با کالا بشود مخرب و زیانبار بهشمار میآید، هرچند پیش از پرودون اقتصاددانان کلاسیک مانند ریکاردو به این مساله پرداخته بودند ولی وجه سوسیالیستی برای آن متصور نبود.
او در این کتاب سرمایهداری و ساختاری به نام دولت را با هم یکسان و غیرقابل تفکیک میداند که از مبدا شکلگیری به هم وابسته بودهاند. بنابراین پس از شکلگیری انقلاب سوسیالیستی و برچیده شدن مالکیت خصوصی پرولتاریا باید نهاد دولت را از اساس و بنیان تخریب کند و از میان ببرد، چرا که دیگر نیازی به دولت نیست و وظایفش را باید اتحادیههای غیرمتمرکز کارگری عهدهدار شوند.
کتاب «فقر فلسفه» بارها توسط فعالان و پژوهشگران مارکسیست ایران ترجمه یا بررسی شده است؛ تا جایی که ایرج اسکندری ـ مترجم «سرمایه« مارکس و دبیرکل حزب توده ایران در سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۷ - در کتاب خاطراتش در گفتوگو با بابک امیرخسروی و فریدون آذرنور، سه بار از خاطره دوران جوانی از آشنایی با کتاب «فقر فلسفه» مارکس و شوق برای خواندن و ترجمه آن میگوید. مارکس در سال ۱۸۴۶ کتاب را خواند و انتقادات خود را ابتدا طی نامهنگاری با یک خبرنگار مطرح و بعد شروع به نگارش کتاب کرد و در نهایت در سال ۱۸۴۷ چاپ نخست کتاب در بروکسل و به زبان فرانسوی منتشر و نسخهای از این کتاب بعدها با تصحیح انگلس نیز روانه بازار اندیشه شد.
پرودون در آخرین اثر مکتوب خود در متنی با عنوان «توانایی سیاسی طبقه کارگر» به نوعی وصیتنامه سیاسیاش را به رشته تحریر درآورد: «مبارزه قانونی به مثابه اهرم فشار اصلی و محوری، باید در کنار و به عنوان مکمل مبارزات سراسری طبقات تحت ستم بازشناخته شود. از تمام ظرفیت قابل ارتجاع محدودیتهای قانونی باید استفاده کرد تا پتانسیل پراکسیس انقلابی را افزایش داد.» در واقع دیدگاه پرودون در این رابطه، با تمامی آنارشیستهای بعدی که خشونت و قانونگریزی را محوریت تحرکات کارگری میدانستند به شدت تعارض دارد.