گذری بر قانون اصلاحات ارضی در ایران
مشکلات پیچیده اقتصادی، ناتوانی مالی حکومت، سطح گسترده فقر و ناآگاهی عمومی همگی از عوامل بیثباتی به حساب میآمدند. شاه از نظر سنی جوان بود و در مقایسه با رجال سالخورده و صاحب سبک سیاست در ایران کمتجربه مینمود و هنوز ارتش ایران به قدرت افسانهای خود در دهه ۵۰ تبدیل نشده بود و پنجههای قدرتمند ساواک در تمام سطوح میانی و پایین جامعه نفوذ نکرده بود. از همه مهمتر خزانه مملکت به شاه امکان مانورهای فریبنده و بازی با عروسکهای دستپرورده قدرت در ایران را نمیداد و میتوانست نشان از نگرانی افسارگسیخته داشته باشد. نظام اربابرعیتی به همان شکل سیر میکرد که در قرنهای پیش تداوم داشت. قبل از اصلاحات ارضی ۱۳۴۱، نزدیک به ۶۵ درصد از ساکنان ایران در مناطق روستایی و تقریبا در ۶۶ هزار و۷۵۶ ده زندگی میکردند. این اجتماعات از لحاظ وسعت از آبادیهایی که فقط تعداد قلیلی سکنه داشت تا دهاتی که ۵ هزار نفر را دربر میگرفت متفاوت بودند، هرچند که اکثریت این دهات سکنهشان از ۲۵۰ نفر کمتر بود. از سوی دیگر بر اساس یک تخمین ساده تنها ۳۷ خانواده، مالک ۱۹ هزار ده یعنی حدود ۲۸درصد از کل روستاهای ایران بودند؛ در حالیکه گروهی دیگر از مالکان متوسط که هرکدام مالک ۱۰۵ روستا بودند، ۷ هزار آبادی یا ۱۱درصد از مجموعه آبادیها را در اختیار خود داشتند. رضاخان با خلعید از برخی مالکان تعداد آبادیهای تحت اختیار خود را به ۲۱۰۰ ده در سال ۱۲۹۹ رساند و بدین سان خود و خانوادهاش را بهصورت یکی از بزرگ مالکان درآورد. در اینجا این سوال مطرح میشود که چرا نظام ارباب-رعیتی و شبه ملوکالطوایفی ایران در نتیجه انقلاب مشروطه ایران دچار دگرگونی نشد. هرچند برخی اقدامات نهچندان حساب شده توسط انقلابیون جنگل درخصوص تقسیم اراضی صورت گرفت که نه با استقبال روبهرو شد و نه فرجامی یافت زیرا با استقرار دولت رضاخان در حد فاصل سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ اگرچه تغییرات مهمی در زمینه اداره املاک دولتی و موقوفات بهعمل آمد، اما همانگونه که ذکر شد در وضعیت اجتماعی رعایا تغییرات بنیادی صورت نپذیرفت، ضمن آنکه رهبران مشروطه خود از بزرگ مالکان بودند و با بههم ریختن ثبات موجود چندان توافقی نداشتند. از سوی دیگر خاستگاه انقلاب مشروطه پیش از آنکه دهقانی باشد، برآمده از طبقه متوسط شهری بود و بدیهی است انقلاب مشروطه توجه چندانی به اولویتهای جامعه دهقانی ایران نداشت. لذا مناسبات موجود و قدیمی پایدار ماند اما جامعه از درون با تهدیدهایی روبهرو بود. مطالعه مختصری بر تحولات سیاسی و اجتماعی دهه ۳۰ تا ۴۰ گویای این تحرک است. آبراهامیان به شمار اعتصاباتی اشاره دارد که حد فاصل سالهای ۳۴ تا ۳۶ و ۳۹ در تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور بهوقوع پیوسته است. مثلا تعداد اعتصابات کارگری در سالهای ۳۴ تا ۳۶ از سه مورد بیشتر نبود اما در سالهای ۳۶ به بعد این رقم به عدد ۲۰ رسید. بسیاری از احزاب و سران گروههای سیاسی به مداخله روزافزون شاه در امور مملکت واکنش نشان میدادند. انتخابات هجدهم، نوزدهم و بیستم مجلس شورای ملی در مظان تقلب و اعمال فشار از سوی دربار بود. سیستم سیاسی حزبی بسیار عقبمانده بود. به دستور شاه دو چهره خدوم او؛ اقبال و علم دو حزب درباری ملی و مردم را بهوجود آورده بودند که کاندیداهای آن احزاب عمدتا به مجلس راه پیدا کردند. برخی از چهرههای متنفذ سیاسی آن روزگار بر این باور بودند که حرفهای شاه از ثبات و دوامی برخوردار نبود. کارها معطل مانده بود. این بود که نغمه و زمزمه اصلاحاتی پیشآمد و در زمان اقبال بود که خواستند حقرای به زنان بدهند و اصلاحات اراضی را راه بیندازند. حمید روحانی معتقد است که شاه به قدرت نظامی خویش متکی بود و هیچ نیازی به اصلاحات نمیدید. اما ظاهرا آمریکاییها و مشاوران آمریکایی سازمان مدیریت و برنامهریزی نظر دیگری داشتند. در آمریکا نتیجه انتخابات ریاستجمهوری برخلاف میل و پیشبینی محمدرضا پهلوی به سرانجام رسیده بود. کندی که بر دولت شاه ایران غلبه یافته و در آغاز نیز ظاهرا نگاه چندان خوشایندی به رژیم پهلوی نداشت در آمریکا بهقدرت رسید. در اواخر اسفند ۱۳۳۹( مارس ۱۹۶۱) محمدرضا شاه نگران از بحران ایران و موضع دولت جدید آمریکا (کندی) نسبت به ایران، سپهبد تیمور بختیار را برای مذاکره به واشنگتن فرستاد. او روز اول مارس در کاخسفید با پرزیدنت کندی ملاقات و نامه خصوصی شاه را به وی تسلیم کرد. کندی در پاسخ به پیام محمدرضا شاه پیرامون واگذاری کمکهای نظامی و اقتصادی وعده کرد درخواست شاه را مورد بررسی و مطالعه قرار میدهد. همچنین آورل هریمن را برای مذاکره با شاه به تهران فرستاد. در روز ۱۷ مارس دین راسک، وزیر امورخارجه وقت آمریکا، گزارش ادوارد.ت.ویلز سفیر آمریکا در تهران را به کندی تسلیم کرد. در این گزارش گفته شده بود: شاهایران نگران است که دولت جدید آمریکا از او حمایت نکند، ولی سفیر ما با تاکید به علائق دولت ایالات متحده آمریکا نسبت به ایران، یادآور شده که واشنگتن به پشتیبانی محمدرضا پهلوی ادامه خواهد داد. لذا سرانجام در سال ۱۳۳۸ش/ ۱۹۵۹ محمدرضا پهلوی تحت فشار دولت آمریکا از منوچهر اقبال نخستوزیر وقت خواست که پیشنویس لایحه اصلاحات ارضی را برای مجلس آماده کند. در اوایل سال ۱۳۳۹ نسخه اصلاحشده اصلاحات ارضی از تصویب مجلس که اکثریت آن را مالکان در اختیار داشتند، گذشت. به همین جهت قانون مزبور منافع مالکان را تامین کرد. هر مالک میتوانست تا ۴۰۰ هکتار زمین آبی یا ۸۰۰ هکتار زمین دیم را برای خود نگاه دارد. تصویب قانون اصلاحات ارضی در ۲۰ دی ماه ۱۳۴۰ موجب همراهی و تشویق خبرگزاریها و جراید غربی شد. بهگونهای که خبرگزاری یونایتدپرس در پانزدهم ژانویه ۱۹۶۲ گزارش داد که: دولت ایران اساسیترین قدم را برای جلوگیری از شورش داخلی و بهمنظور مبارزه با کمونیسم در این کشور برداشت به این معنی که قانون انقلابی اصلاحات ارضی را از قوه به فعل درآورد.
از مقالهای به قلم دکتر فیاض زاهد، استادیار گروه تاریخ دانشگاه تهران