ازاستون هنج تا مقبره دوخواهران
هکاته و چند مولف دیگر حکایت میکنند که در برابر سرزمین سلتها در میان اقیانوس جزیرهای به بزرگی سیسیل وجود دارد که مسکن مردمان اقصینقاط شمالی است. ساکنان آن آپولون را بیش از هر جای دیگر ستایش میکنند. یک محوطه مقدس مصون از تعرض در جزیره همچنین یک معبد مدور باشکوه، مزین به پیشکشهای ذیقیمت وقف او شده است.
کسانی که به انگلستان رفتهاند و از معبد کلان سنگی استون هنج در شمال سالیسبوری دیدن کردهاند از مطالب بالا به خوبی درمییابند که تا چه حد حکایت معبد آپولون در انگلستان بیاساس است. زیرا این معبد از بناهای کلان سنگی بیش از تاریخ است و به آپولون و اعتقادات مذهبی یونانیان ابدا ارتباطی ندارد.
در صفحه ۵۷ پروفسور گیریشمن مینویسد: پلین نویسنده رومی قرن اول میلاد نیز جزیره را به نام آراکیا نامیده است که میتوان در آن به سهولت ریشه نام امروزی را یافت. به عقیده این نویسنده قدیمی جزیره با کوهی بس بلند، وقف نپتون بود، و این توضیح به شناخت آن کمک میکند. برای دریاییانی که از خلیج میگذشتند، کاملا طبیعی بود که معبدی برای خدای اقیانوس برافرازند تا لطف و حمایت وی را به دست آورند.
برخلاف نظر پروفسور گیریشمن، از دیدگاه علم نامشناسی، ریشه نام امروزی خارک را در آراکیا نمیتوان یافت چون این دو با هم فرق دارند و یکی نیستند. پس آنچه پلین راجع به آراکیا نوشته، درباره خارک صادق نیست. همانطور که کوه بس بلندی را که وقف نپتون بوده و پلین از آن یاد میکند در جزیره خارک نمیتوان دید، زیرا بلندترین نقطه جزیره خارک یعنی محل دیدهبان از سطح دریا تنها حدود ۹۰ متر ارتفاع دارد و چنین ارتفاعی نمیتواند کوهی بس بلند باشد. در صفحه ۵۸ پروفسور گیریشمن مینویسد: کلودپتولمه جغرافیدان قرن دوم میلادی به همین نام آراکیا از جزیره یاد کرده و آن را جزیره اسکندریه دانسته است. این قسمت از نوشته گنگ است. آیا این نام سبب کشف جزیره به وسیله دریانوردان بحریه اسکندر بوده است؟ یا سبب آن است که جزیره باید چون پایگاهی برای اکتشاف دریایی تازه (که) اسکندر پیش از مرگ میخواست آغاز کند، به کار گرفته میشد. بنا به فرض دیگری جزیره پایگاه دریایی شهر اسکندریه درسوزیان بوده است و این شهر را اسکندر کبیر که به اهمیت ارتباط سیاسی و تجاری با هند آگاه بود، در ملتقای دجله و اولائوس (کرخه امروز) بنا کرده بود.
باید یادآور شد که امروز کرخه به علت تغییر مسیر، در مردابهای هویزه ناپدید میشود. محل این اسکندریه که اندکی بعد دو باره زیر آب رفت و ویران شد هنوز شناخته نشده است. شهر باید در شهر خرمشهر بوده باشد. نمایندگیهای تجاری اسکندریه سوزیان که در کار تجارت با هند اهمیت داشتند، باید در جزیره خارک منزلگاهی میداشتند تا از دریانوردی طولانی در کنار ساحل برهنه و از لنگرگاه مستقیم به سوی دهانه خلیج برانند.
برخلاف نظر پروفسور گیریشمن، نوشته کلود پتولمه به هیچ وجه گنگ نیست، بلکه موید نظر نگارنده در بالاست. بدین معنی که همانطور که پروفسور خود مرقوم فرمودهاند، جزیره آراکیا یا به قول پتولمه «جزیره اسکندر» در جای دیگری غیر از خارک قرار داشته و شاید به قول پروفسور گیریشمن در ملتقای دجله و کرخه واقع بوده است. حال مختصات و سرنوشت آن چه بوده؟ از موضوع بحث ما خارج است.
مطالب پروفسور گیریشمن درخصوص یونانیان در جزوه «جزیره خارک» به همین جا پایان نمییابد. اما به جهت آنکه این مطالب به جزیره خارک ارتباطی ندارد، از بحث درباره آنها صرفنظر میکنیم و به قدیمیترین آثار پیش از تاریخ جزیره میپردازیم.
در صفحه ۶۰ پروفسور گیریشمن تحت عنوان گورهای کلان سنگی مینویسد: «قدیمترین آثاری که هیات باستانشناسی فرانسوی یافته است دو قبر سنگی مربوط به تقریبا هزار سال پیش از میلاد است. این دو قبر در سنگ کنده شده و هنوز لحد آنها که عبارت از دو تخته سنگ ضربی است، حفظ شده است. یکی از قبرها خالی بود. دیگری با دقت گشوده و در آن، بازمانده تقریبا پانزده اسکلت تشخیص داده شد که آشفته درهم ریخته بودند. دفن کردن مردگان در جزیرهای که قبرهای آن را نمیتوان در خاک کند، بلکه باید در سنگ نقر کرد، سبب میشد که اهالی از گورها به دفعات استفاده کنند و استخوانهای پیشین را در قبرهای قدیمیتری بریزند. قبرهای دولمن نیز چنین حالی داشت. سکهای رومی که در این مقبره یافت شده نشان میدهد که انتقال اجساد در قرن چهارم یا پنجم میلادی صورت گرفته است. در سفر نگارنده به جزیره خارک از دو قبر کلانسنگی وصف شده به وسیله پروفسور گیریشمن، تنها یک قبر به نام دو خواهران شناخته شد که شرح آن در زیر خواهد آمد. اما نسبت به قبر دیگر هر چه در اطراف جزیره جستوجو به عمل آمد و از افراد محلی و کارمندان قدیمی شرکت ملی نفت از پیر تا جوان پرسو جو شد، کسی کوچکترین اطلاعی از آن نداشت. معلوم نیست پروفسور گیریشمن قبر دوم را در کجا پیدا کرده و برای کنسرسیوم نفت ایران کاوش کرده که همه از آن بیخبر هستند. آیا به نظر پروفسور گیریشمن دادن نشانی محل آثار باستانی لازم نیست؟ آیا دیگران حق ندارند قبری را که پروفسور یافته و در درون آن کاوش کرده ببینند؟! پس آن قبر در کجاست و نشانی آن کدام است؟
پروفسور گیریشمن دو قبر مذکور در فوق را به تقریبا هزار سال پیش از میلاد مربوط میداند بدون آنکه دلیلی بر ادعای خود اقامه کند. خوانندگان گرامی به خوبی میدانند که امروز در عالم پراهمیتترین چیزی که در بناهای کلان سنگی مورد نظر است سن هر بنا است، زیرا سن هر بنا، تاریخ ساختمان آن بنا را روشن میسازد و تاریخ ساختمان هر بنا، تاریخ نفوذ و رواج تمدن و فرهنگ دوران کلانسنگی را در آن سرزمین تعیین میکند. چون تاریخ نفوذ و رواج تمدن و فرهنگ دوران کلان سنگی در همه جای جهان یکسان نیست و بر حسب نقاط مختلف فرق میکند. بنابراین ما در ایران مثل کشورهایی که در آنجا بناهای کلانسنگی یافت میشود نهایت کوشش را به جا میآوریم تا با پیدا کردن اشیا و آثار و شناخت آنها به وسایل مختلف علمی، سن حقیقی یا تقریبی بناهای کلان سنگی ایران را معلوم کنیم.