در واقع شرکت‌هایی مانند شل، بی‌پی و انی با این راهکار یعنی خرید نفت بسیار ارزان، ذخیره آن و فروش با قیمت بالاتر توانستند بیلان کاری مثبتی را در سه ماه دوم سال جاری میلادی ثبت کنند؛ کاری که غول‌های آمریکایی از جمله اکسون موبیل و شورون بدون این استراتژی از آن عاجز بودند. ساختار بازار نیز به کارآیی این راهبرد کمک زیادی کرد. وقتی بهای طلای سیاه در آمریکا به زیر صفر و در اروپا به حدود ۱۶ دلار بر بشکه رسید، اختلاف قیمت‌ها در سررسید‌های نزدیک و دور بسیار زیاد شد. با گران‌تر شدن سررسیدهای دورتر، شرکت‌های اروپایی از فرصت استفاده کرده، نفت سررسید نزدیک که ارزان بود را خریدند و با در اختیار داشتن انبارهای کافی برای ذخیره، اقدام به فروش آن در شرایط بهتر کردند.

این اتفاق یعنی جبران خسارت بخش بالادستی با تجارت نفت پیش از این وجود داشته و پس از این نیز رخ خواهد داد، اما مساله اینجاست که شرکت‌های نفتی به خصوص در اروپا برنامه‌های گسترده‌ای برای تبدیل شدن به شرکت‌های انرژی (و نه صرفا نفت و گاز) و کاهش انتشار کربن دارند. در واقع، غول‌های نفتی اروپایی در نظر دارند سهم تجدیدپذیرها و همین‌طور گاز را در سبد تولید خود افزایش دهند. این موضوع آنجا اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که بدانیم غیر از نفت، بقیه انرژی‌ها چنین پتانسیلی برای عبور از بحران با تجارت آن کامودیتی ندارند. بنابراین، با هر چه دور شدن شرکت‌های بزرگ از نفت، توانایی شان برای مدیریت بحران از راه سفته بازی یا تجارت در بازار فیزیکی کاهش خواهد یافت.

سبقت اروپایی‌ها از شرکت‌های آمریکایی

تجارت، غول‌های اروپایی را از تاثیر کامل بحران نفت امسال نجات داد. این اولین باری نیست که بخش تجاری شرکت‌های بزرگ نفتی، زیان در بخش‌های بالادستی که به کشف و تولید هیدروکربن می‌پردازند، جبران می‌کند و آخرین آن نیز نخواهد بود. اما در آینده ممکن است این استراتژی با چالش‌های زیادی همراه باشد.

با این راهبرد، شرکت انگلیسی هلندی رویال داچ شل توانست عملکرد مثبتی را در فاصله ماه‌های آوریل تا ژوئن ثبت کند. این در حالی است که این شرکت در این فصل (سه ماهه دوم سال) ۱۱ درصد کاهش تولید نفت و گاز نسبت به فصل پیش از آن و ۷ درصد افت را نسبت به فصل دوم سال ۲۰۱۹ تجربه کرد. در واقع، کاهش تولید و سقوط قیمت‌ها نتوانسته شل را از سودآوری بازدارد. دلیل آن را می‌توان در کاهش شدید هزینه‌ها به علاوه نتایج بسیار قوی در تجارت نفت جست‌و‌جو کرد. همزمان، شرکت‌های همتراز شل در آمریکا مانند اکسون موبیل و شورون به‌صورت گسترده از تجارت نفت دوری کردند و فقط به بازاریابی نفتی که خود تولید می‌کردند پرداختند. این موضوع آنها را از شبکه امنی که اروپایی‌ها از جمله شل، انی در ایتالیا و احتمالا بی پی برای خود ایجاد کردند، محروم کرد.

به گزارش بلومبرگ، تفاوت در برنامه آمریکایی‌ها خود را در نتایج فصل دوم سال نشان داد. شورون گزارش کرده بدترین زیان فصلی را طی دست کم سه دهه اخیر رقم زده و هشدار داده همه‌گیری کرونا ممکن است کماکان به تخریب سودآوری این شرکت ادامه دهد. با کند شدن روند ریکاوری تقاضای نفت، چنین موضوعی عجیب به نظر نمی‌رسد. شرکت نفتی آمریکایی دیگر، اکسون نیز بزرگ ترین ضرر تاریخ خود را ثبت کرد چراکه سقوط قیمت نفت به درآمد این شرکت در بخش بالادستی ضربه زده و کاهش شدید تقاضا، بخش پالایش و پتروشیمی آن را تحت تاثیر قرار داده است. با این حال، نویسنده گزارش بلومبرگ، جولین لی بر این باور است که اکسون باید خوشحال باشد که بیش از این دست به تجارت نفت در این دوره نزده زیرا این شرکت در این حوزه هم نتوانست درآمدزایی داشته باشد.  

ساختار فرصت زا در بحبوحه کرونا

شل در بحران کرونا که با سقوط قیمت‌ها به‌خصوص در قراردادهای تحویل فوری نسبت به سررسیدهای آینده همراه بود، دست به‌ خرید نفت و ذخیره آن زد، در حالی که آنها را در بازار مشتقات برای سررسیدهای آینده می‌فروخت. البته این شرکت با در اختیار داشتن امکاناتی مانند هزینه پایین استقراض و ظرفیت بالا و ارزان ذخیره نفت در تمام زنجیره عرضه، امتیاز بزرگی نسبت به شرکت‌های تجاری مستقل داشت.

این ساختار که در آن قیمت سررسیدهای دورتر گران تر از سررسیدهای نزدیک است را کونتانگو می‌گویند که نشان از ضعف بازار، مازاد عرضه و کمبود تقاضا دارد. در آوریل اختلاف قیمت سررسیدها به بیش از ۱۰ دلار هم می‌رسید اما حالا این رقم به زیر ۲ دلار در هر بشکه رسیده که احتمالا پاسخگوی هزینه‌های ذخیره و عملیات مالی شل نخواهد بود. اختلاف قیمت مجددا زیاد خواهد شد؟ تقریبا مطمئنیم که در مقطعی این اتفاق دوباره خواهد افتاد. اختلاف قیمت به بزرگی آوریل خواهد بود؟ شاید نباشد. چراکه از اکتبر ۲۰۰۷ چنین اختلاف قیمتی ثبت نشده و آخرین کونتانگوی بزرگ به ژانویه ۲۰۰۹ در زمان بحران مالی بر‌می‌گردد.

تضعیف استراتژی جبران

البته سودآوری در تجارت فقط به برهه‌های بحرانی مربوط نمی‌شود، بلکه این موضوع کمک زیادی به درآمد شرکت‌های نفتی اروپایی در مواقعی که می‌توان «عادی‌تر» نامید، کرده است. با این حال، این شرکت‌ها همچنان که وابستگی کمتری به نفت پیدا می‌کنند، با چالش بلندمدتی روبه‌رو می‌شوند.

با وجود اینکه تجارت نفت به دلیل مجموعه گسترده‌ای از قراردادهای مشتقات که می‌شود از آنها برای تولید سود بهره برد، کاملا پایه‌ریزی شده، تجارت گاز طبیعی به چنین بلوغی نرسیده و شاید هرگز نشود مانند نفت با آن تجارت کرد. با اینکه حجم فزاینده‌ای از گاز هر روزه به‌صورت مایع در سرتاسر دنیا معامله و منتقل می‌شود، هنوز بیشتر عرضه به وسیله خط لوله انجام می‌شود؛ روشی که فروشنده و خریدار را وارد روابط بلندمدت و قراردادهای چند ساله می‌کند. ابزارهای تجاری در بخش برق و انرژی‌های تجدیدپذیر حتی کمتر از گاز پیش رفته‌اند.

طی دهه گذشته، شرکت‌های نفتی که سودشان عموما از راه استخراج نفتی که خود کشف می‌کردند، حاصل می‌شد به شرکت‌های نفت و گاز تغییر کرده‌اند. حالا آنها در حال تغییر شکل به شرکت‌های انرژی هستند. تازه‌ترین گزارش شل نشان می‌دهد گاز تقریبا نیمی از تولید این شرکت را تشکیل می‌دهد، در حالی که در سال ۲۰۰۵ این رقم ۴۰ درصد از تولید کل شل بود. همزمان بی پی نیز به پلتس گفته انتظار دارد تولید نفت و گاز این شرکت طی ۱۰ سال آینده ۴۰ درصد (معادل یک میلیون بشکه نفت) کاهش یابد، چراکه بی‌پی در حال گذار به یک شرکت انرژی با کربن پایین است. بر این اساس، بی‌پی اعلام کرده تا سال ۲۰۳۰ سرمایه‌گذاری در پروژه‌های کم کربن مانند تجدیدپذیرها و انرژی زیستی را ۱۰ برابر (سالانه ۵ میلیارد دلار) خواهد کرد. برنارد لونی، رئیس بی پی در فوریه گفته بود این شرکت برنامه‌هایی برای متحول کردن ساختار خود و همچنین رساندن انتشار کربن به صفر تا سال ۲۰۵۰ را پیش گرفته است.

چنین تحولاتی در شرکت‌های نفتی احتمالا بیشتر خواهند شد. شرکت‌هایی مانند شل و بی پی تولید نفت را متوقف نخواهند کرد، اما کامودیتی که طلای سیاه نام دارد، اهمیت فعلی را نخواهد داشت،چراکه شرکت‌ها بیش از پیش به سمت سوخت‌های پاک‌تر حرکت خواهند کرد. با تمرکز بیشتر شرکت‌های انرژی بر گاز طبیعی، الکتریسیته و به احتمال زیاد هیدروژن، توانایی آنان برای جبران ضعف در فعالیت‌های اصلی با سود ناشی از تجارت احتمالا به شدت کاهش می‌یابد.