جهش بزرگ با پای لنگ!
او سالها رئیس من هم بود و در واقع، مرا هم زیر پر و بال خود داشت و کاری به کار من نداشت تا من در همان اداره به کارهای شخصی فکری و قلمی خود برسم. من و دوستان دیگر این رئیس مهربان و دوست خودمان را آلکس صدا میکردیم. آلکس مردی بود باهوش، شریف، مهربان و اقتصاددانی برجسته، همچنین خوشقد و بالا. خلاصه، همه حسنهای ظاهر و باطن را با هم داشت. شاید او تنها کسی بود در دستگاه مدیریت کشور که با تحلیل درست از پیامدهای تصمیم شاهانه برای یکشبه دو برابر کردن بودجه دولت سخت نگران شده بود. در سالهای نیمه دهه ۵۰، دو، سه سال پیش از انقلاب، بارها در گفتوگوهای دونفرهمان او را سخت نگران آینده کشور میدیدم. او، در مقام معاون برنامهریزی سازمان برنامه، در شورایعالی اقتصاد نسبت به افزایش ناگهانی اعتبارات و سرریز بیحساب پول به اقتصاد کشور هشدار داده و پیشبینی شگفتانگیزی کرده و گفته بود «این پولها پا در میآورند، به خیابان میآیند و انقلاب میشود». مرادش این بود که جهش یکباره اعتبارات و پاشیدن پول در جامعه، با بالا بردن انفجاری چشمداشتهای مردم و ایجاد فساد اداری و اجتماعی، همهچیز را به خطر میاندازد. این را جامعهشناسانی که درباره مکانیزم انقلابها مطالعه کردهاند هم گفتهاند که انقلابها وقتی رخ میدهند که مردم انتظار دارند زندگیشان بهتر شود. وقتی ببینند بهتر نمیشود و میبازند انقلاب میکنند. به گمان من هم، در جوار علتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی که در تحلیل ماجرای انقلاب ایران باید در نظر گرفت، یکی از علتهای اصلی هم همین سیاستی بود که رشد اقتصادی ایران را سخت به پترودلار گره زده بود. شاه تصورش این بود که با امکان مالی میشود توسعه اقتصادی را خرید و از جنبههای دیگر مساله غافل بود.
....
روزی یکی از مدیران سازمان برنامه و بودجه از من دعوت کرد به مدیریت او بروم و کارشناس آن بخش باشم. به طعنه به او گفتم، «ما که کارشناس نیستیم، همگی کمککارشناسیم. کارشناس اصلی اعلیحضرت و هر چه ایشان بفرمایند باید انجام دهیم.» و او با این گستاخی دیگر آن دعوت را تکرار نکرد.
اینها همه در حالی بود که سطح کارشناسی در سازمان برنامه و بودجه بالا بود و روی هم رفته سازمان سالمی بود و میتوانست مغز توسعه در ایران باشد. اما در نهایت مجموعه سیستم که باید بر محور فرمایشات ملوکانه اداره شود چنین اجازهای نمیداد. برای نمونه، پروژه تولید برق از انرژی اتمی را به مدیریت انرژی در سازمان برنامه فرستادند تا در آنجا از نظر صرفه اقتصادی بررسی شود. کارشناسان، پس از مطالعه و برآورد هزینههای چنان طرحی، گفتند که ایران با اینهمه منابع نفت و گاز چه نیازی به انرژی اتمی پرخرج دارد؟ اما شاه به این نوعنظرهای کارشناسانه اعتنایی نداشت و بهدنبال سوداهای بلندپروازانه خود بود.
- به نقل از خاطرات داریوش آشوری، مترجم ونویسنده و کارمند سازمان برنامه و بودجه در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰