بحران خودکامگی و بسط آگاهی نوآیین
میرزاآقاخان در نامهای از استانبول به ملکمخان در لندن در زمانی که ناظمالدوله روزنامه قانون را منتشر میکرد، مینویسد که عزم جزم کرده است که «به جهت قلع و قمع ریشه این جانوران تعدی و این لاشخوران منفور و پاک شدن ایران از عفونت کثافت وجود نالایق ایشان» دو کتاب تدوین کند تا در رساله نخست «تکالیف ملت ایران» را روشن کند و آنگاه نیز کتابی در تاریخ قاجاریه بنویسد، زیرا برای «برانداختن بنیان این درخت خبیث چنین کتابی لازم است» ... در نامه دیگری به ملکم خان، با بیان این نکته درست که گویا برخی از مردم فضول میگفتهاند «قانون از روی دلایل و سیاست و پلیتیک حرف نمیزند»، از او میخواهد در روزنامه قانون فصلی را به تحقیق در «عمر دول و اسباب ترقی و تنزل هر ملت و ذکر اینکه هر دولت و ملت چه کردند و به چه وسیله از حضیض بدبختی و ذلت مسکنت خودشان را به اوج سعادت رسانیدند»، اختصاص دهد و «در فکر کتاب تاریخی صحیحی» باشد که «از ابتدای سلطنت این دودمان، جمیع وقایع و نکات تاریخی و ظلمهای جانسوز این سلسله جلیله» را ثبت کند، اما شگفت اینکه او به غلط گمان میبرد که چنین کتابی جز بر «قلم معجز شیم» ناظمالدوله نمیتواند جاری شود چراکه او اهل سیاست روز بود و چندان چیزی از تاریخ ایران نمیدانست که به چنین مهمی بپردازد و انتشار روزنامه او و مطالب آن نیز تابع اهداف سیاسی خصوصی بود و بدیهی است که نه چنین کتابی نوشته شد و نه روزنامه قانون متعرض چنین بحثی شد.
منبع: از کتاب «نظریه حکومت قانون در ایران»
جواد طباطبایی، انتشارات مینوی خرد