عظمت حکومت و صغارت جامعه
بعد از تاسیس پهلوی، رسما ادعا شد که حکومت میخواهد جامعه ما را از عقبماندگی خارج کند. این رسالت بزرگ و بار سنگینی بود. از سوی دیگر ما مردم هم منتظر شدیم تا این بزرگمردان اسطورهای، ما را از عقبماندگی بیرون ببرند و در نتیجه رابطه قیمومت میان حکومت و مردم شکل گرفت و مردم طبقه بندی شدند به گروهی که ارزش اقدامات دولت را میفهمیدند و دارای ارج بودند و گروه دومی که نمیفهمیدند و حکومت سعی میکرد آنها را نادیده بگیرد.سازماندهی سیاسی ما معطوف بهحکومتی شد که قرار است جامعه را در جاده رشد به پیش ببرد. در چنین نظریه دولتی، حکومت قرار نیست فقط مشکل اقتصاد کشور را حل کند بلکه قرار است ایران را به دروازه تمدن بزرگ برساند. گویی در شأن حکومت نیست که اسطوره سیاستمدارانش، تمشیت معیشت مردم باشد. روشنفکران و اپوزیسیون هم بر تنور رسالت بزرگ حکومت دمیدند.
آنها هم دنبال چگونگی هدایت و کنترل مردم بودند بهعبارتی دعوا سر این بود که چوپان مردم چه کسی باشد؟ آسیب بزرگ نظریات دولت در ایران، همین طرحهای بزرگ است. دمیدن بیش از حد در اینکه ما میتوانیم و دمیدن در افقهای بزرگ و دور یا آرمانگراییهای بیمهار آسیب نظریه دولت در ایران است. این رسالتهای بزرگ تنها سوخت ماشینی بودند که رابطه ارباب و بندگی را ساختند. ما باید برای مدتی فکر اینکه چه کسی به ما حکومت میکند را کنار بگذاریم و به این بیندیشیم که چگونه قرار است با هم زندگی کنیم و مشکلاتمان را برطرف کنیم. حکومت هیچ وقت مشکلات اقتصادی و فرهنگی را نخواهد فهمید و نمیتواند آن مشکلات را درست حل کند. نظریه دولت یعنی نظریهای که خرد فهم مسائل موجود را به مردم بسپارد و مردم تصمیمگیر عرصه دولت باشند. اما نظریات دولت در ایران به این فکر میکنند که چه کسی صالح است تا بر ما حکومت کند. ما هیچ وقت فکر نکردیم که الگوی همزیستی ما در جامعه باید چگونه باشد تا براساس آن بفهمیم چه کسی میتواند بر ما حکومت کند.
ارسال نظر