بررسی دولت - ملت در نشریههای مشروطهخواه دوران قاجار
چالش مفاهیم جدید
نخبگان ایرانی که به شیوههای گوناگون با تمدن غرب آشنا شده بودند، با دیدن الگوهای غربی، در رواج دادن آنها در ایران میکوشیدند و از اینرو، به نقد جامعه خود و ساختارها و نهادهایش میپرداختند. مهمترین پدیدهای که آنان نقدش کردند و دیگر اصلاحات پایههای جامعه نیز بدان گره خورد، نهاد «دولت» بود. ساختار قدرت سیاسی، تا پیش از پیدایی این دیدگاههای نو، بر نظریه «سلطنت الهی» و الگوی «حکومت بلامنازع پادشاه» استوار میشد؛ چیزی که اندیشهورزان ایرانی آن را «سلطنت مطلقه» میخواندند، اما این الگو و ساختار استوار بر آن، از عصر ناصری به بعد نقد شد و نخبگان در «انتظام امور دولت» و «تحدید اقتدار سلطان» و تعریف اختیارات و وظایف او بسیار کوشیدند. دستاورد این تلاشها در متون آن دوره بیشتر در قالب رسالههای سیاسی و... یا چکیده آنها در روزنامههای برونمرزی رخ نمود. البته دو گونه از تفکر بر این پایه شکل گرفت که صاحبان هر دوی آنها، نظام سیاسی ایران را ناشایست (نامناسب) میدانستند اما شماری از آنان الگوی «سلطنت مستقله منظمه» را که بیشتر در اندیشههای ملکم خان، ابوطالب بهبهانی و... نمایان بود، به حال ایران سودمند میشمردند و برخی دیگر از آنان مانند مستشارالدوله، جمهوری یا به عبارت بهتر، دولت مشروطه را مطلوب و شایسته میخواندند. به هر روی، پیآمد این نظرها در برپایی انقلاب مشروطه تاثیر گذاشت و در آن آشکار شد.
حکومت در مشروطه دگرگون شد و نظام جدیدی در جایش نشست که معاصران این جنبش، آن را «دولت مشروطه» میخواندند و پشتیبانان آن؛ یعنی مشروطهخواهان برای پاسداری از آن تلاش میکردند و در زمینههای نظری، به توصیف و تبیین ویژگیها و نهادینه کردنش میپرداختند. مطبوعات، از پایههای مهم جامعه ایران در دوره مشروطه به شمار میرفت که ابزاری مناسب برای ادای بخشی از این وظیفه بود. اگرچه سخن از مطبوعات (روزنامهها / جراید) در این دوره تازگی نداشت؛ یعنی پیآمد آنی انقلاب مشروطه نبود، دولت مشروطه این بار به کمک آن آشکارا در روزنامههای داخلی و در پیوند با دگرگونیهای جامعه مطرح میشد. این جستار به همین ویژگی؛ یعنی نمود مطبوعاتی آن انقلاب میپردازد. با توجه به اینکه مفاهیمی مانند دولت، تا کنون با دیدی مستقل از دریچه مطبوعات بررسی نشدهاند، با بررسی آنها، چگونگی بازتاب اندیشه دولت مشروطه و تفاوتهای آن را با نظام پیش از آن در رسانههای مکتوب میتوان شناخت. این نوشتار از دید زمانی به بررسی دو دوره زمانی؛ یعنی دوره مجلس اول (۱۳۲۶-۱۳۲۴ ه.ق) و مجلس دوم (۱۳۲۹-۱۳۲۷ ه.ق) و از دید محتوایی روزنامههای مهم تهران خواهد پرداخت. نام روزنامههایی که بررسی خواهند شد، چنین است:
استقلال ایران، ایران نو، تمدن، جنوب، حبلالمتین، روحالقدس، شرق، صبح صادق، صوراسرافیل، مجلس، ندای جنوب و ندای وطن.
گفتنی است روزنامههای پلیس، جارچی ملت، جامجم، الجمال، کوکب دری و مساوات نیز بررسی میشوند، اما بهدلیل تهی بودنشان از مقاله یا گفتار گسترده و ارزندهای در اینباره، در این مقاله بدانها اشارتی نیست.
روش بررسی
مباحث مربوط به مشروطه در دو دوره مجلس اول و دوم، از اوضاع و رویدادهای ویژه هر دوره تاثیر پذیرفته و آشکارا آنها را بازتابیده است. از اینرو، پیش از پرداختن به هر یک از این رویدادها، ناگزیر روزنامهها را بر پایه مباحثشان و با توجه به رویدادهای ویژه هر دوره باید بخشبندی کرد. البته جداسازی آنها بر پایه دو دوره مجلس، به معنای طرح دو گونه از دیدگاههای ناهمگون نیست، بلکه با این بخشبندی تاثیرگذاری اوضاع زمانی را در طرح مباحث و روند پیدایی و دگرگونی مفهومها میتوان بازشناخت.
توصیف دولت مشروطه در روزنامههای مشروطهخواه
روزنامههای آن دوران را از دید پرداختنشان به بحث دولت مشروطه، در سه دسته میتوان گنجاند:
۱- روزنامههایی که درباره نقد نظام استبدادی (نظام کهن ایران) قلم میزدند. مانند روحالقدس و صوراسرافیل.
۲- روزنامههایی که بهویژه درباره تعریف دولت (نهاد سیاسی تازه و جانشین) مینوشتند. مانند حبلالمتین و صبح صادق.
۳- روزنامههایی که به تعریف دولت مشروطه و تفاوتهای آن با دیگر دولتها میپرداختند. مانند تمدن، ندای وطن، مجلس، صبح صادق و حبلالمتین.
روزنامههای دوره دوم مجلس نیز مانند استقلال ایران، شرق، ایران نو، جنوب، ندای جنوب و مجلس، بیشتر از «دولت ملی» سخن میگفتند و ویژگیهای آن را برمیشمردند.
بررسی درونمایه این روزنامهها، بر پایه مقالاتی استوار است که آنها بهویژه درباره دولت مشروطه و دولت ملی چاپ کردهاند. صاحبان آنها بر کنار از مباحثی که بهدلیل مشروطهخواه بودنشان و حاکم بودن وضع پشتیبانی گسترده از مشروطیت، در روزنامه خود میگنجاندند، مقوله دولت مشروطه یا ملی را به طور مستقل توصیف یا نقد میکردند. چنانکه شیوههای گوناگون استبدادی یا مستبدان، در جایجای صفحات این روزنامهها نکوهش شدهاند و بهجای آن مشروطیت ستایش شده است. البته مقالهها و گفتارهای نظریهپردازانه یا توصیفهای نظری درباره مفهوم دولت در آن روزگار، اندکند. به هر روی، گفتارها و سخنان آمده در این روزنامهها درباره دولت مشروطه یا ملی در پیوند با دیگر مطالب آنها در هر دوره که روشنکننده مباحث پیشگفته است، به مناسبت در این گفتار خواهد گنجید.
مجلس اول (۱۳۲۶ ـ ۱۳۲۴ه.ق)
وضع حاکم بر روزنامههای این دوره، تلاش برای شناسایی دولت مشروطه و جدایی آن از دیگر دولتها بود. چیزی که در آن روزگار با دولت مشروطه ناسازگار (متفاوت) مینمود، «دولت مستبده یا مستقله» بود. روزنامههای این عصر میکوشیدند خوانندگان خود را با نظام تازهای آشنا سازند که از آن با نام دولت مشروطه یاد میکردند و همزمان به رد نظام قدیم؛ یعنی حکومت استبدادی میپرداختند. «استبداد» در این دوره، پارهای جداناشدنی و بنیادین از ساختار سیاسی حکومتهای ایرانی پیش از مشروطه شناخته و نقد میشد. از اینرو، این روزنامهها همچنین به «حقوق ملت» بهطور ویژهای توجه میکردند؛ یعنی با تاکید بر نفی نظام استبدادی، ملت را صاحب حقوق میدانستند و در بازتعریف این حقوق بهویژه حقوقشان در برابر سلطان دارای قدرت و در آشکارسازی مفهوم نوپدید دولت میکوشیدند. روزنامههای این دوره، بر کنار از این وضع، به شیوههای گوناگونی در اینباره سخن میگفتند و به نقد نظام کهن یا تعریف نظام تازه و ناسازگاری آنها با یکدیگر قلم میزدند.
نقد نظام استبدادی و سلطنت الهی
دسته نخست روزنامهها به نقد نظام استبدادی میپرداختند؛ نظامی که از دید آنها در برابر دولت مشروطه بود. این دسته دو نماینده به نام روحالقدس و صوراسرافیل داشت. صوراسرافیل در دوره مجلس اول، از هر مقاله یا گفتار یکپارچه و نظری (تئوریک) درباره دولت مشروطه و مباحث همسو با قدرت تهی بود. گستردهترین بحث این روزنامه درباره قدرت، در شمارههایی است که در دوره استبداد صغیر (۲۲ جمادیالاول ۱۳۲۶- ۲۷ جمادیالثانی ۱۳۲۷ ه.ق) در سوئیس چاپ شد. صوراسرافیل با بهرهگیری از پدیده آزادی بیان موجود در بیرون از کشور، آشکارا بر ضد محمدعلی شاه سخن میگفت و سلطنت وی را استبدادی میشمرد و بر آن «خط بطلان» میکشید. این نقد در حقیقت درباره استبداد محمدعلی شاه بود.
صوراسرافیل در سه شماره با عنوان «طبیعت سلطنت چیست!؟»، نخست به نقد «سلطنت الهی» پرداخت و آن را استبدادی دانست، سپس بر این پایه، حکومت محمدعلی شاه را نابرخوردار از مشروعیت خواند. این روزنامه در شماره نخست بر پایه «براهین مسلمه فلسفه اسلام» و با جلب توجه خواننده به روند حاکمیت سلطنت الهی در تاریخ، سلطنت الهی را رد کرد و سرانجام سلطنت را پدیدهای قراردادی دانست و افزود: سلطنت چیزی نیست جز اِجماع اختیاری مردم بر اطاعت یک تن و هر وقت باز خواهند، همان اراده آنها برای خلع او و نشاندن شخصی یا هیاتی بهجای او کافی است.
در شماره دوم، دور شدن مسلمانان از اسلام راستین و بیتوجهی آنان به فرمانهای اسلام را علت حاکمیت سلطنت الهی دانست و افزود: اگر مسلمین امروز تمام حقایق محکمه اسلام را زیر و رو و تمام کتب مقدسه اسلامیه را ورق ورق کنند، جهتی برای اختراع چنین نظام نحس بهدست نمیآید و جز علل سابقالذکر که عمده آنها ناشی از نسیان و بیاعتنایی بهدستورهای اسلامی است، پیدا نخواهند کرد. صوراسرافیل همچنین اسلام را دینی خواند که «معنی آزادی و حکومت قانونی و سلطنت ملی را به دنیا آموخته بود» و در گفتار سوم مشروعیت هر سلطنت را به دو عامل وابسته شمرد: «کسب قدرت به واسطه قدرت و غلبه شخصی» و «کسب قدرت بهواسطه قوه ملیه؛ یعنی قانوناساسی مملکت».
صوراسرافیل بر پایه این دو عامل و با آوردن نمونههای آشکار از ناتوانی محمدعلی شاه در گرداندن کشور و ناسازگاری حکومت وی با قانوناساسی، سلطنتش را نامشروع و نامعتبر خواند. مهمترین بحث روزنامه روحالقدس نیز درباره قدرت، در چارچوب رد نظام استبدادی جای داشت. روحالقدس در سه گفتار با عنوان «تقسیم استبداد یا تجزیه سلطنت» به رد سلطنت الهی پرداخت و آن را برآمده از جهل ملت برشمرد و عاملان جهل ملت را نیز در تاریخ، سلطنت و عالمان بد (علمای سوء) خواند:
[سلطنت و عالمان بد] وفاق و اتفاق بین دولت و ملت را که اس اساس دوام رشته ملیت و عله العلل بقای سلسله قومیت است، به کلی مرتفع ساختند و نفاق و شقاق را که سبب خرابی مملکت و فنا و زوال و فقر و فاقه ملت است، مجرا کردند و میان سلطنت و رعیت که در واقع نسبت روح به بدن را داراست، جدایی و تفرقه افکندند و به واسطه همین جدایی و نفاق مابین دولت و ملت، قطعات وطن عزیز ما بهدست بیگانگان افتاد.
این روزنامه در گفتار دوم همین مقاله، به لزوم اتحاد دولت و ملت اشاره کرد و «منشأ تنزل و ترقی و مبدأ دوام و بقای هر دولتی را بسته به وفاق با ملت» دانست و در گفتار سوم آن، استبداد را «اخذ منافع شخصی و طرح منفعت نوعی» و سلطنت مستبده را «تسلط یک نفر بر عرض و ناموس ملت و شهوترانی نفسانی با وجه کام بر خون و مال رعیت» خواند و به ستمها و کارهای مستبدانه حسین پاشای امیر بهادر و جهانشاه خان، اشاره کرد و بر آن بود که استبداد همراه با سلطنت، در میان گروههای گوناگون دربار (درباریان) و عالمان و وزیران و... گسترش یافته است.
تعریف دولت به نهادی نوپدید و تفاوتش با نهاد سلطنت
دسته دوم روزنامهها، از دیگر نشریههای این عصر گامی پیشتر نهادند و حتی پیش از تعریف نظام جدید حاکم بر ایران، نهاد «دولت» را به نهادی نو تعریف کردند و کوشیدند که با تعریف دقیق آن و نشان دادن تفاوتهایش با نهاد پیشین، چارچوب (حدود و ثغور) سلطنت و گستره وظیفهها و اختیارات سلطان را روشن سازند. روزنامههایی مانند حبلالمتین و صبح صادق در این جرگه بودند.
ارسال نظر