داستان شخصی که اولین خودرو جهان را اختراع کرد
تحقق یک آرزو
کارل در سال ۱۸۵۰ به ساخت اولین ماشین بنزینی جهان با سه چرخ و با استفاده از یک موتور تک سیلندر چهار زمانه و با توان ۶۹/ ۰ اسب بخار(حدود ۴۹۲وات) و با حداکثر سرعت ۲۵۰ دور بر دقیقه (۱۶کیلومتر بر ساعت) همت گمارد. در مورد علایق کارل بنز به ماشین گفتنی است که علاقه و جذب کارل به صنعت مکانیک، احتمالا از طریق ژنها به او منتقل شده است. به این ترتیب که پدرش یک راننده لکوموتیو بود. البته کارل احتمالا نتوانست پدرش را درست بهخاطر داشته باشد؛ چرا که او هنگامی که کارل تنها دو سال داشت دیده بر جهان فروبست. اما مادرش اهمیت تحصیلات را از همان آغاز متوجه شد و کارل جوان را مشتاقانه به دنبال تحصیلات روانه کرد. کارل در مدرسه بسیار سختکوش بود؛ بهویژه در رشتههای ریاضی و علوم و مهندسی.
اگرچه هدف اصلی کارل جوان تبدیل شدن به یک آهنگر بود، و لیکن او در نهایت تصمیم به مطالعه مهندسی لکوموتیو گرفت که احتمالا احترام پدرش به این شغل در این انتخاب او بیتاثیر نبوده است. کارل در دوران دانشآموزی دوست داشت زمان خود را صرف وسیله نقلیهای کند که در آن زمان بسیار محبوب بود: یعنی دوچرخه. در همین زمان است که او درگیر مفهوم عملی موتور احتراق داخلی شد. در سال ۱۸۶۴، کارل بنز تحصیلات خود را تکمیل کرد و به جستوجوی کار پرداخت. البته جستوجوی او چندان موفق نبود؛ چنانچه کارل اینجا و آنجا (در یک شرکت پلسازی یا سایر پروژههای مهندسی) در حدود یک سال وقت گذرانید. اما مرد جوان از همان ابتدا بلندپروازیهایی در سر داشت و وابستگی به شرکتهای ریز و درشت را زیاد برنمیتابید و در نهایت به خاطر پیگیری پروژههایی که در سر داشت تصمیم به مستقل شدن گرفت.
در سال ۱۸۷۱ او و دوست قدیمیاش، آگوست ریتر، کارگاه ماشینآلات ریختهگری آهن را تاسیس کردند. بعدها این کارخانه ماشین آلات برای کار روی ورق فلز تبدیل شد. این کسب و کار با کمکهای مالی همسر آینده کارل به نام برتا رونق گرفت و محیط خلاقانه و الهامبخش آن، کارل را به هزاران ایده جدید در مورد قطعاتی که در بسیاری از اتومبیلها وجود دارد سوق داد: پلاگین، کاربراتور، رادیاتور، کلاچ، چرخ دنده و مهمتر از اینها ثبت اختراع موتور احتراق داخلی بود که او درست قبل از کریسمس سال ۱۸۷۹ ساخت. یعنی زمانی که جهان آوازخوانیهای جشن تولد مسیح را میشنیدند؛ همچنین صدای موتور دوتایی بنز نیز بر گوششان طنین انداخت.
شش سال دیگر از اختراع موتور گذشت و کارل نیز توانست نخستین خودروی جهان را از کارگاه خود خارج کند و برای عموم به نمایش بگذارد. بالاخره این اولین ماشین دارای ایراداتی چند بود: بهطوریکه ماشین بسیار سختی بود که کنترل آن حتی برای خود مخترع دشوار بود و در اولین نمایش به یک دیوار اصابت کرد و البته خوشبختانه کسی از این حادثه آسیبی ندید. سپس کارل نسخه بهبودیافته ماشین خود را در نمایشگاه جهانی پاریس در سال ۱۸۸۵ به نمایش گذاشت. در همان هنگام این سمبل فناوری در عصر جدید توجه زیادی را از سوی مردم دریافت کرد.
کارل با دیدن استقبال عمومی تصمیم گرفت تا آن را به فروش برساند و این خودرو همان چیزی بود که به نام Benz Motorwagen –اولین خودروی تجاری- فروخته شد و روانه جادهها شد. با این حال، درست مثل هر محصول دیگر در جهان سرمایهداری بهویژه نوپا، شما نمیتوانید یک ماشین را بدون تبلیغات خوب به فروش برسانید و این ماشین نیز قطعا به آن نیاز داشت، بهویژه اینکه هنوز چرخ دندهای نداشت و ترمزهای رقتانگیز و موتور ضعیف آن به این معنی بود که وقتی با تپه شیبدار سرپایینی مواجه میشود، باید رانندگی را متوقف کرد و به گرانش متوسل شد. اما در منطق بازار جهان سرمایهداری تبلیغات آن چیزی است که یک نوع هاله قدسی دور کالاها ایجاد میکند و زیر سایه این هاله ایرادات کالا نادیده گرفته میشود تا در نهایت بتوان از این طریق محصول را مورد دلخواه بازار نشان داد و ضعفهای آن را نادیده گرفت.
همین که قرن نوزدهم به پایان رسید، اختراع کارل نیز به آرامی، بنا به منطقهای بازار سرمایهداری محبوبیت بیشتری پیدا کرد. اولین مدلهای Benz، Cie-Velo، Victoria اولین خودروهای تولیدی در جهان بودند. ویکتوریا اولین خودرو با موتور چهار سیلندر بود که بهدست کارل بنز اختراع شده بود و در این محصول یکی از بزرگترین مشکلات پیش از این را با دست بردن به ماشینهای اولیه حل کرده بود. در سال ۱۸۹۹ زمانی که هنری فورد هنوز فقط روی ایدههای خود کار میکرد، بنز بزرگترین خودروساز در جهان بود که در هر سال، ۵۷۲ دستگاه خودرو تولید می کرد. اکنون باید از طرفداران سوبارو و پورشه پرسید که آیا شما تا به حال فکر کردهاید که چه کسی موتور مخالف مورد استفاده در Boxster و هیولای رسمی اختراع ژاپن را به شما یاد داد و پاسخ یقینا باز به شایستگی کارل بنز برمیگردد. این اتفاق در سال ۱۸۹۵ روی داد. زمانی که کارل بنز موتور مخالف را اختراع کرد تا بتواند فضا را برای خلاقیتهای آیندهاش ذخیره کند.
در طول جنگ جهانی اول، وسایل نقلیه با موتورهای احتراق داخلی مانند گذشته استفاده شد. به این ترتیب، حکومت صنعت خودرو آرام آرام بر جهان پر سرعت آغاز شد؛ اما این صنعت نیز مثل بسیاری از صنعتهای بزرگ جهان سرمایهداری از همان منطق عرضه و تقاضا و شرایط اقتصادی و قدرت خرید خریداران آن پیروی میکرد؛ در همان سالها رشد سریع تورم در آلمان به این معنی بود که هیچکس دیگر خودروها را خریداری نمیکرد و این شرکت در آستانه ورشکستگی قرار داشت. بنابراین در سال ۱۹۲۶، کارخانه بنز با Daimler Motoreu Gesellschaft ادغام شدند – شرکتی که اتفاقا از ابتدای قرن بیستم از موتورهای احتراق داخلی کارل بنز در اتومبیلهای خویش استفاده کرده بود. با تولد Daimler-Benz برند مرسدس بنز تقریباً ۱۰۰ سال است که شاید شناخته شدهترین تولید کننده خودرو در جهان است. خوشبختانه خود کارل بنز موفق به دیدن تولید دوباره این شرکت پیش از مرگش در سال ۱۹۲۹ و در ۸۴ سالگی شد. هم اکنون، خانهای که او و همسرش در آنجا زندگی میکردند تبدیل به خانه-موزه یادبود او شده است.
اما آنچه که در اینجا قابل تامل است فاصلهای است که در اصل بین نام «کارل بنز» و نام ماشین اختراعی او «مرسدس بنز» وجود دارد. کارل بنز مهندس نابغهای که برای اولین بار موتور احتراق داخلی -که در اصل موتور محرکه یک خودرو بود- را کشف و راهاندازی کرد با اختراعی همچون خودرو تاثیر بزرگی روی زندگی مردم گذاشت؛ از جمله آسایش انسانی، سرعت در تبادلات انسانی، آسانی ارتباطات و مراودات، آسانی حملونقل و هزاران عامل که در زندگی روزمره انسانها کاملا قابل مشاهده است؛ بهطوری که دیگر نمیتوان جهان را بدون خودرو متصور شد. جهان بیاتومبیل جهانی است سست و رخوتناک در برابر جهان مبادلات و مناسبات پر سرعت انسانی. کارل بنز بهعنوان اولین مخترع خودرو خدمتی را به بشریت عرضه داشته است و خودروها چنان نقش مهمی را در زندگی انسانها ایفا میکنند که میتوان به نحوی حتی تاریخ را به دو بخش قبل از اختراع خودرو و پس از آن تقسیمبندی کرد.
اما بازار و اقتصاد سیاسی حاکم بر صنعت میتوانند عواملی باشند که رفتهرفته ازخودبیگانگی و الیناسیون را به انسان تحمیل کنند، حتی این منطق خود خودرو را از کارکرد اصلی آن به معنای وسیلهای برای حملونقل عمومی دور کرده و آن را تبدیل به کالاهای لوکسی میسازد که از منطق کارکردی اولیهاش دور شده و صرفا به یک کالای ویترینی در بازارهای بزرگ سرمایهداری استحاله میشوند. برای همین است که گفتیم اکنون بین نام «کارل بنز» بهعنوان مخترع اولین خودرو که اسم تام خدمترسانی عمومی است فرسنگ ها با کالای لوکسی مثل «مرسدس بنز» فاصله وجود دارد که تنها در دست اقلیت محدودی از آدمها هستند و در اصل چیزی نیستند جز یک کالای لوکس و نماد استیلاگری و سلطه عده قلیلی بر اکثریت. اکنون نام مرسدس بنز با عواملی همچون قدرت و ثروت کاملا در هم تنیده شده است و همین امر باعث میشود که بگوییم این محصول و برآمد نهاییش فرسنگ ها با ایده اولیه کارل بنز بهعنوان مخترع ماشینی که قرار بود زندگی انسانها را سهلالوصول سازد فاصله گرفته است.
دست آخر باید گفت هدف علم مدرن سهلالوصول کردن زندگی برای تمامی انسانهاست و اما در این میان قدرت و ثروت حتی خود علم را ابزاری میسازند برای سلطه و استیلای بر دیگران. این عمل محصول صنعت فرهنگی است. صنعت هدفی عامالمنفعه دارد اما صنعت فرهنگی تمام تلاشش به از خودبیگانهسازی صنعت و وارد کردن سیستمهای الیگارشی و آریستوکراسی به آن است.
ارسال نظر